به گزارش جام جم آنلاین به نقل ایرنا ، پرویز شاپور در پنجم خرداد ۱۳۰۲خورشیدی در قم دیده به جهان گشود. وی مراحل تحصیل خود را تا دیپلم در مدارس تهران گذراند سپس در رشته اقتصاد قبول شد و لیسانس خود را از دانشگاه تهران گرفت. وی در ۱۳۲۹خورشیدی با فروغ فرخزاد ازدواج می کند. حاصل ازدواجِ آنها پسری به نام کامیار بود اما این ازدواج پنج سال بیشتر دوام نیاورد. پوران فرخزاد نویسنده و خواهر فروغ درباره شاپور میگوید: پرویز، فروغ را دوست داشت... در واقع فروغ اصلاً شعر گفتن را با پرویز شروع کرد.
پرویز شاپور مدتی در دارایی اهواز مشغول به کار شد و در حین فعالیت در دارایی اهواز برای روزنامههای محلی اهواز مطلب مینوشت. او نخستینبار آثارش در ١٣٣٣ خورشیدی در نشریات اهواز، ازجمله «آوای ملت» و «فریاد خوزستان» منتشر شد. وی از اهواز به تهران آمد و در مجله توفیق نوشت و جزو هیات تحریریه شد. در همین مجله مطالب طنزی مثل «یادداشت های دختر حوا» نوشت. در واقع شروع کاریکلماتورها آنجا شکل گرفت. بعد از سال ها که در مجله توفیق فعالیت می کرد با افرادی مانند اردشیر محصص و بیژن اسدیپور و عمران صلاحی آشنا شد و با محصص دوست صمیمی شد. محصص او را به طراحی کردن تشویق کرد. کامیار فرزند شاپور میگوید: محصص قناسیهایی را که در کار پدرم بود، دیده بود، دوست داشت. این بود که هم طراحی میکرد هم طنز مینوشت و بعد هم کاریکلماتور نوشت که آقای شاملو این اسم را روی کارهاش گذاشت. کسان دیگری هم مینوشتند مثل جواد مجابی یا منشی زاده.
شاپور مرزبندی مشخصی میان شوخ طبعی و لحن جدی نداشت. وی در مورد این ویژگیش می نویسد: من بهطور کلی وقتی هم حرف میزنم معلوم نیست کجایش جدی است و کجایش شوخی. پیش میآید که وقتی دارم با مادرم (مریم ضرابی) جدی حرف میزنم، سرش را تکان میدهد و اشک در چشمانش حلقه میزند و با ناراحتی میگوید ۵۴ سال بچه بزرگ کردم، یک کلمه حرف حسابی از دهانش نشنیدم!.
پرویز شاپور همچنین با مجله سپید و سیاه و گل آقا و خوشه هم همکاری داشته و پس از آغاز همکاری با مجله خوشه، احمد شاملو که سردبیری مجله را به عهده داشت در ۲۱ خرداد ۱۳۴۶ نوشتههای تکخطی شاپور را کاریکلماتور نامید. کامیار در مورد پدرش می گوید: مطبوعات تریبون پدرم بود و هر کاری که می کرد از طریق مطبوعات ارائه می شد. مطبوعات ستون عمده ای بود در کارش و تمام زندگی با مطبوعات سرش را گرم می کرد. راجع به درآمد از راه مطبوعات می گفت همین که پول قلم و کاغذ را از طریق آنها در بیاورد راضی است اما این درآمد خیلی ناچیز بود. وقتی برای توفیق کار می کرد گاهی برادران توفیق چیزی به او می دادند که اصلا قابل توجه نبود. در دوره جدید هم فقط برای گل آقا می نوشت که پول خیلی ناچیزی هر ماه یا ۲ ماه یکبار به او می دادند.
کاریکلماتور، نوشتههای کوتاه و بیشتر تکجملهای است که با ظرافت و دیدی شاعرانه و طنزآمیز نوشته میشوند. باید شاپور را مبدع و بنیانگذار کاریکلماتور دانست. کاریکلماتور یک نوع ادبی تازه بود که می توانست گاهی طنزآمیز، گاهی عاشقانه و گاهی شبیه کلمات قصار باشد. کاریکلماتورهای شاپور ابتدا در مطبوعات منتشر شدند و سپس رواج یافتند.
کاریکلماتور ترکیبی است از ۲ واژه کاریکاتور و کلمه و به نوعی از نوشتههای ادبی اطلاق میشود که عبارت است از جملههای منثور ساده، صمیمی، کوتاه، طنزآمیز، ادبی، غیرجدی و کاریکاتوری. به بیان دیگر، کاریکلماتور را میتوان کاریکاتورِ نوشتاری دانست. مانند این جمله گربه هنگام بالارفتن از درخت به ریش جاذبه زمین میخندد. کاریکلماتور در ساختار و محتوا با جملههای قصار، برخی امثال و حکم و نیز تکبیتهای سبک هندی همانندیهایی دارد. در همه این انواع، مهمترین ویژگیِ ظاهری که در نگاه نخست به چشم میآید، عنصر کوتاهنویسی و ایجاز است. ایجاز، به زبان ساده یعنی بیانِ معنایی وسیع در تعداد واژگانی اندک. مانند ضربالمثلِ هرکه بامش بیش، برفش بیشتر. این کوتاهی و ایجاز ویژگی اصلیِ هر کاریکلماتور است اما کاریکلماتورهای شاپور گاه از کوتاه نیز کوتاهتر است. تعداد واژگان در کاریکلماتورهای شاپور بهطور متوسط میان ۶ تا ۱۱ واژه است، این درحالی است که میانگین تعداد کلمه در آثار دیگران بیش از ۱۱ واژه بهنظر میرسد. او کاریکلماتورهایی دارد که تنها از سه یا چهار واژه تشکیل شده است، مانند در خودم محبوسم؛ در قلبم اشک میریزم و به نگاهم خوشآمدی.
عمران صلاحی از طنزپردازان و یارانِ نزدیکِ پرویز شاپور درباره گرایشِ شاپور به کوتاهنویسی به روحیه خاص وی اشاره کرده و گفته است که شاپور میگفت: من چون نامهنویسی و داستاننویسی و اینها برایم مشکل است، جملات کوتاه مینویسم؛ چون اگر بخواهد بلندتر بشود (یعنی مطلب)، سرنخ از دستم درمیرود. ضمناً به این موضوع پیبردم که نوشتن برایم سخت است، درصورتی که سوژه زیاد دارم. این است که فکر کردم این سوژهها را توی جملات کوتاه بیاورم. حتی بعضی از دوستان میخواستند ما را از راه راست منحرف کنند و به ما پیشنهاد میکردند که داستان بنویس! داستان بلند بنویسی خیلی خوب میشود! ولی من پایم را از گلیمم درازتر نکردم.
شاید بتوان دلایل دیگری هم برای علاقهمندی شاپور به هرچه کوتاهتر نوشتن در نظر گرفت؛ یکی اینکه او به رباعیهای خیام علاقه بسیار داشت و طبیعی است که همین قالبِ کوتاه و چهارمصراعیِ رباعی که گاه عمیقترین و مفصلترین حرفهای بشر را به درازای ازل تا ابد در جسم کوچک خود جای داده است، او را به کوتاه نویسی علاقهمند کرده باشد. شاپور، خود گفته است که از بچگی خیّام را از بَر بودم. از رباعیات خیام، که از نظر حجم خیلی هم کم است، مفاهیم زیادی گرفته بودم، خیلی بیشتر از آنچه آدم شاید از خواندن یک دیوان پُر از قصیدههای بلند میگیرد. افزون بر این، شاپور نحوه برخوردهایی را که در کودکی و نوجوانی گاه با او میشده است، در کشیده شدنش به کوتاهنویسی بیتأثیر نمیداند. او در گفتوگویی گفته است که هر وقت چیزی میدیدم که نظرم را جلب میکرد و میآمدم دربارهاش با پدر و مادرم صحبت میکردم، حرفم را نمیفهمیدند. حتی چند بار سر این موضوع کتک خوردم. حرفم را میخوردم و جویده جویده صحبت میکردم. خلاصه از همان اول، عامل کوتاهنویسی و کوتاهگویی با من بود.
برای اینکه پشهها کاملاً ناامید نشوند، دستم را از پشهبند بیرون میگذارم.
اگر بخواهم پرنده را محبوس کنم، قفسی به بزرگی آسمان میسازم.
دلم به حال ماهیها میسوزد چون هیچکس اشکشان را نمیفهمد.
وقتی عکس گل محمدی در آب افتاد، ماهیها صلوات فرستادند.
گربه بیش از دیگران در فکر آزادی پرنده محبوس است.
به یاد ندارم نابینایی به من تنه زده باشد.
هر درخت پیر، صندلی جوانی میتواند باشد.
به عقیده گیوتین، سر آدم زیادی است.
روی همرفته زن و شوهر مهربانی هستند!
غم، کلکسیون خندهام را به سرقت برد.
بلبل مرتاض، روی گل خاردار مینشیند!
زندگی بدون آب از گلوی ماهی پایین نمیرود.
جارو، شکم خالی سطل زباله را پر میکند.
فواره و قوه جاذبه از سربه سر گذاشتن هم سیر نمیشوند.
باغبان وقتی دید باران قبول زحمت کرده، به آبپاش مرخصی داد.
از پرویز شاپور به جز مجموعه هشت جلدی کاریکلماتور که در ۱۳۸۶ خورشیدی در کتابی به نام «قلبم را با قلبت میزان میکنم» به طبع رسید. کتاب های دیگری مانند فانتزی سنجاق قفلی، تفریح نامه و کتاب موش و گربه عبید زاکانی با طرح های پرویز شاپور برجای مانده است. همچنین مجموعهای از نامههای فروغ فرخزاد به پرویز شاپور و یادداشتهای شاپور بر حاشیه تعدادی از این نامهها با عنوان اولین تپشهای عاشقانه قلبم(نامههای فروغ فرخزاد به همسرش)، به کوشش عمران صلاحی و کامیار شاپور منتشر شده است.
از ویژگیهای آثار شاپور، طنز قوی و چندلایهای است که در بسیاری از کاریکلماتورهای او دیده میشود. از دلایلِ دلنشینیِ طنز موجود در آثار این هنرمند نامدار، یکی همان ایجازِ جملههایی است که او به کار گرفته است زیرا در طنزهای کوتاه، مانندِ مَثَلها یا لطیفهها، هرچه جمله یا جملهها کوتاهتر باشد، عنصر غافلگیری در طنز بهتر میتواند مخاطب را تحت تأثیر قرار دهد. شاپور معتقد بود: طنز، دنده خلاص زندگی است. با اینهمه مشکل در زندگی که کمر آدم را خم میکند، وقتی آدم وارد مقوله طنز میشود، انگار تحمل این سختیها برایش آسانتر میشود…
سرانجام این هنرمند خوش ذوق پس از ۷۶ سال زندگی و طی یک دوره بیماری در ۱۵ مرداد ۱۳۷۸خورشیدی دیده از جهان فرو بست. سیدحسن حسینی در دفتر یادبود ختم شاپور نوشت: پرویز شاپور یک نسل کامل، موجزنویسی، نکتهیابی و ظریفاندیشی را تعلیم داد. بی سروصدا زیست و بی سروصدا رفت اما از آن تنها صداهاست که میماند.
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد