به همین جهت برای هر مسلمانی شایسته است بداند پیامبر اکرم(ص) در خانه، با همسران چه برخوردی داشتند. آیا خانه پیامبر اکرم(ص) هر روز پر از نزاع، زد و خورد و حرفهای ناشایست بود؟ آیا زنان ـ از آن رو که ایشان پیامبر خدا و حکم او حکم خدا و دارای لشکر و امکانات و فرماندهی بود، کاملاً تسلیم او بودند و هیچ تخلفی نمی کردند و تنشی در خانه وجود نداشت؟ یا اینکه از طرف همسران یا برخی از آنان پیوسته سعی در ایجاد نزاع، اختلاف و درگیری بود، ولی آن حضرت با گذشت، محبت و بزرگواری، آنان را شرمنده می ساخت و از همین راه توانسته بود چندین همسر را اداره کند، بدون اینکه نیاز باشد وقت خود را صرف دعواهای خانوادگی کند و یا اینکه آنان را مجبور کند در نکاح او باقی باشند، و نیز بدون اینکه با امکانات مادیِ فراوان، آنان را به سکوت بکشاند؛ همچنین بدون اینکه نیاز باشد آزادی آنان را محدود یا شخصیت آنان را تحقیر کند؛ بلکه آنچنان اخلاق حسنه و کرامت و بزرگواری او بر خانه سایه افکنده بود که همگان را تسلیم خود ساخته بود و حتی هنگامی که برخی از همسران توطئه عظیمی علیه او تدارک دیدند و خداوند پیامبر اکرم(ص) را از آن توطئه آگاه ساخت، آن حضرت(ص) تنها قسمتی از ماجرا را برای آنان بازگو کرد و با بزرگواری تمام از گفتن بقیه مراحل توطئه خودداری کرد و حتی آنان را به خاطر توطئه مورد عتاب، طلاق و غیره قرار نداد. به هر حال در این سلسله نوشتار سعی بر نشان دادن سازگاریها و بزرگواریهای پیامبر اکرم(ص) در خانواده است. در انتخاب نمونه ها تلاش شده است مواردی ذکر شود که از مسلمات تاریخ و یا دارای شاهد قرآنی است و هر دو گروه شیعه و سنی به گونه ای آن را بیان کرده باشند.
به امید اینکه همگان از اخلاق کریمه و رفتار بزرگوارانه پیامبر اکرم(ص) درس بیاموزیم و با پیاده کردن اندکی از آن روشها به زندگی خانوادگی طراوت بخشیم و از نزاعهای بیهوده بپرهیزیم و سعی کنیم بر خوبیهای خود بیفزاییم و از بدیها دوری کنیم.
قبل از شروع بحث، ذکر یک نکته بسیار ضروری به نظر می رسد و آن اینکه توجه داشته باشیم در امور اجتماعی نمی توان علتها را از یکدیگر کاملاً جدا کرد و سهم هر علت را در معلول و در حوادث بعدی به طور کامل، ردیابی کرد. در آزمایشگاهها و علوم طبیعی، همه عوامل و شرایط را ثابت می کنند و تنها یکی را متغیّر قرار می دهند و اثر آن را بررسی می کنند. در آزمایش بعدی این عامل را ثابت و عامل دیگری را متغیّر قرار می دهند؛ اما در بررسی اموری که مربوط به جامعه انسانی است، عوامل به دست ما نیست، تا برخی را ثابت و برخی را متغیّر قرار دهیم. از طرف دیگر بشر چون دارای ذهن و عقل و شعور است، برای خود برنامه ریزی می کند و آنها را از دیگران مخفی می کند. گاه در گیر و دار مسایل روزمره حوادثی پیش می آید که موجب می شود پرده از اسرار کنار رود و درون وی آشکار شود، ولی بسیاری از مکنونات و اسرار افراد پیوسته مخفی می ماند. در حالی که این برنامه ها و تصمیمهای درونی، اثرات فراوانی در خارج گذاشته و کارهای مختلفی بر اساس آن انجام گرفته، ولی انگیزه و علت اصلی این کارها ظاهر نشده است. برای نمونه هر کس می تواند به زندگی شخصی خود سری بزند و یا زندگینامه برخی سیاستمداران شکست خورده را ـ که در اواخر عمر نوشته اند ـ مطالعه کند. عکس این مسأله نیز ممکن است، یعنی حادثه ای در زمانی اتفاق می افتد، ولی عوامل آن بر ما پوشیده است و نمی دانیم چرا چنین حادثه ای اتفاق افتاده است.
در بررسی سازگاریهای پیامبر(ص) با همسرانش و اعمال و رفتار آنان با
پیامبر اکرم(ص) همه این امور وجود دارد؛ خصوصا با گذشت هزار و چهار صد سال و نیز وجود دستهای مرموزی که پیوسته برای حمایت از شخصی و منکوب کردن شخص دیگری در طول تاریخ دست به کار است، یافتن عوامل و نقش هر یک و بررسی و توجیه هر کار، با مشکلات بسیاری مواجه است.
در این نوشتار برای اینکه مشکلی بر مشکلات افزوده نشود و حتی المقدور در حل مشکلات و آسان کردن آنها تلاش شود، سعی شده است در هنگام بررسی هر عامل، از سایر عوامل چشم پوشی شود و آن عامل در وقت و جای مناسب خود بررسی شود. به عبارت دیگر اگرچه جامعه و تأثیرات افراد در یکدیگر به صورت آزمایشگاه علوم طبیعی نیست، ولی سعی شده است هنگام بررسی برای سهولت در فهم، نظیر آزمایشگاه عمل شود. همچنان که سعی شده است حوادثی که ناگهان به وقوع می پیوست، تحلیل شود و عوامل مخفی آن با توجه به قراین و شواهد روشن شود.
این نوشتار، دربردارنده سه فصل است:
1ـ نمونه هایی از ناسازگاری همسران پیامبر، شامل دو بخش: با استناد به آیات، و روایات؛
2ـ نگاهی به مباحث مطرح شده از دیدگاهی دیگر، شامل دو بخش: علت تعدد همسران پیامبر، دستاوردهای ازدواجها و چند پرسش در باره زندگی خصوصی پیامبر؛
3ـ بزرگواری و اخلاق نیکوی پیامبر، شامل دو بخش: نمونه هایی از برخورد پیامبر با دیگران، و برخوردهای پیامبر در خانواده.
فصل اول
نمونه هایی از ناسازگاریهای همسران
پیامبر(ص) با استناد به آیات و روایات
در این فصل سعی می شود نمونه هایی از ناسازگاریهای همسران پیامبر اکرم(ص) با استفاده از آیات و روایات ذکر شود.
این فصل به دو بخش تقسیم می شود: در بخش اول نمونه هایی از آیات قرآن را که در آنها برخی کارهای همسران پیامبر(ص) و آزار و اذیتهای آنان بیان شده است، مطرح می کنیم. در این بخش سعی بر این است که در مرحله اول بدون نظر به شأن نزولها و سایر مسایل جنبی، خود آیات مورد تحلیل قرار گیرد، سپس به شأن نزولها نظری افکنده شود و در مواردی که شأن نزولهای مختلفی ذکر شده، با کمک خود آیه یکی از آنها ترجیح داده شود.
در بخش دوم، به ذکر نمونه هایی از ناسازگاریهای همسران حضرت با استفاده از روایات پرداخته شده است. روشن است در هیچ یک از دو بخش، نه در صدد برشمردن تمامی موارد ناسازگاری و نه در صدد بیان مهمترین موارد آن بوده ایم، بلکه هر آنچه ذکر شده، تنها نمونه ای است، بدون هیچ ویژگی خاص دیگر.
بخش اول
نمونه هایی از ناسازگاری با استفاده از آیات
نمونه اول:
آیه های سوره تحریم
«یآ أَیُّهَا النَّبِیُّ لِمَ تُحَرِّمُ مَآ أَحَلَّ اللّه ُ لَکَ تَبْتَغِی مَرْضَاتَ أَزْوجِکَ وَ اللّه ُ غَفُورٌ رَّحیِمٌ، قَدْ فَرَضَ اللّه ُ لَکُمْ تَحِلَّةَ أیْمنِکُمْ وَ اللّه ُ مَوْلکُمْ وَ هُوَ الْعَلیمُ الْحَکیِمُ، وَ إذْ أَسَرَّ النَّبِیُّ إِلَی بَعْضِ أَزْوجِهِ حَدِیثا فَلَمَّا نَبَّأَتْ بِهِ وَ أَظْهَرَهُ اللّه ُ عَلَیْهِ عَرَّفَ بَعْضَهُ وَ أَعْرَضَ عَنْ بَعضٍ فَلَمَّا نَبَّأَها بِهِ قَالَتْ مَنْ أَنبَأَکَ هَذا قالَ نَبَّأَنِیَ الْعَلیِمُ الْخَبیِرُ، 3 إِن تَتُوبَآ إِلیَ آللّه ِ فَقَدْ صَغَتْ قُلُوبُکُمَا وَ إِنْ تَظَهَرَا عَلَیْهِ فَإِنَّ اللّه َ هُوَ مَوْلَئهُ وَ جِبرِیلُ وَ صَلِحُ الْمُؤْمِنیِنَ و الْمَلئِکَةُ بَعْدَ ذلِکَ ظَهیِرٌ؛(1)
ای پیامبر! چرا برای جلب رضایت همسرانت آنچه را که خدا به تو حلال کرده است، حرام می کنی؟ و خداوند بخشاینده و مهربان است! خداوند گشودن این گونه سوگندها را بر شما واجب کرده و خدا مولای شما و دانا و حکیم است. و هنگامی که پیامبر سرّی را با برخی همسرانش در میان نهاد و هنگامی که او آن را (به دیگران) خبر داد و خداوند پیامبر را (از افشای سرّ) باخبر ساخت، پیامبر برخی را به او شناسانده و از گفتن برخی خودداری کرد. هنگامی که پیامبر، وی را از آن باخبر ساخت، (او) گفت: این خبر را چه کسی به تو داد؟ (پیامبر) گفت: خدای دانای آگاه مرا باخبر ساخت. اگر شما دو زن توبه کنید، بهتر است، اما دلهای شما سخت شده است و اگر با پشتیبانی هم علیه او (پیامبر) قیام کنید، خداوند یاور اوست و نیز جبرئیل و مؤمنان شایسته و فرشتگان نیز پشتیبان وی خواهند بود.»
قبل از مراجعه به تفاسیر و شأن نزولها اموری را که از خود آیات می توان به دست آورد، مرور می کنیم، تا با کمک آن بتوانیم شأن نزول واقعی را بیابیم؛ زیرا شأن نزولهای گوناگونی در اینجا نقل شده است؛ اگرچه همه آنها در این مشترکند که برخی از همسران ـ به طور مشخص حفصه و عایشه ـ موجبات ناراحتی پیامبر(ص) را فراهم کردند، ولی دانستن شأن نزول حقیقی در این آیات بسیار مهم است، تا معلوم شود نوع آزار چه بوده است.
نکته ها:
1ـ پیامبر اکرم برای جلب رضایت همسرانش چیزی را که بر وی حلال بود، حرام کرد.
2ـ نحوه حرام کردن این بود که پیامبر اکرم سوگند یاد کرد دیگر آن حلال را که خداوند برای وی قرار داده بود، مرتکب نشود.
3ـ با اینکه عمل به مفاد سوگند واجب است و مخالفت کننده با سوگند باید کفاره بدهد، خداوند بر پیامبر(ص) واجب کرد این سوگند را بشکند ـ و همان طور که در روایات هست، کفاره آن را هم بدهد، که حضرت چنین کرد.
4ـ پیامبر اکرم به یکی از همسرانش سرّی را بیان کرد و از او خواست آن سرّ را فاش نکند.
5ـ او سرّ پیامبر را فاش کرد.
6ـ خداوند پیامبر را از فاش شدن سرّ باخبر ساخت.
7ـ پیامبر قسمتی از سرّ فاش شده را به آن همسر گفت.
8ـ او با تعجب پرسید: از کجا دانستی و پیامبر(ص) جواب داد: خداوند مرا باخبر ساخت.
9ـ سرّی که بیان شد، دارای پیامدهای متعدد بود و پیامبر از برخی از آنها پرده برداشت و باقی را پوشیده نگه داشت.
10ـ همسر پیامبر این سرّ را با یکی دیگر از همسران آن حضرت در میان گذاشت.
11ـ سرّ فاش شده یا تبعات آن دارای گناهی عظیم بود که نیاز به توبه داشت.
12ـ آن همسران در اثر این مسأله به بازگشت دل از حق گرفتار شدند که توبه کردن برای آنان کار مشکلی بود.
13ـ یاور پیامبر(ص)، خداوند و جبرئیل و افرادی که مؤمنان شایسته اند، می باشد. از تفاسیر و روایات و مفرد بودن «صالح» معلوم می شود آن یاور، تنها حضرت علی(ع) است.
14ـ در صورت ادامه ماجرا و تصمیم آن دو زن برای توطئه علیه پیامبر(ص) ملائکه به یاری حضرت می شتابند.
15ـ شاید «وَ اِذْ» دلالت کند بر اینکه دو حادثه اتفاق افتاده که مشابه یکدیگر بوده و در یکی پیامبر(ص) چیزی را بر خود حرام کرده و در دیگری سرّی از اسرار را با همسرش در میان گذاشته است.
16ـ از لحن آیات و خصوصا با توجه به آیات دیگر همین سوره ـ که از زنان حضرت لوط و حضرت نوح که شوهرانشان را اذیت کردند و به آنان خیانت روا داشتند، ذکری به میان می آید ـ روشن می شود برخورد و عمل این همسران کاری بسیار زشت و ناپسند بوده و نوعی خیانت است و آنان در حد زن حضرت لوط و زن حضرت نوح سقوط کرده اند.
توضیح نمونه اول با استفاده از شأن نزولها
مفسران در شأن نزول این آیات اختلاف زیادی دارند و موارد مختلفی را ذکر کرده اند، از جمله:
1ـ رسول اکرم(ص) پس از نماز صبح به حجره های همسرانش سر می زد. نزد یکی از همسرانش(2) ظرف عسلی بود که برایش هدیه آورده بودند. او برای پیامبر از آن عسل شربتی
درست می کرد. بنابراین وقتی پیامبر(ص) وارد می شد تا سلام بکند و بگذرد، او پیامبر(ص) را نگه می داشت، تا شربت را به او بدهد. عایشه حسادت کرد و به همسران دیگر رسول اللّه گفت: وقتی پیامبر(ص) نزد شما آمد تا سلام کند، بگویید دهانت بوی «مَغافیر» می دهد، که گیاهی بدبو است، تا به این وسیله پیامبر(ص) را از ماندن بیشتر در یک جا و نوشیدن شربت منع کنند. عایشه همین که پیامبر(ص) را دید، بینی خود را گرفت و گفت: مغافیر خورده ای؟ پیامبر(ص) فرمود: نه، نزد فلان زن شربت عسل خورده ام. گفت: حتما زنبور آن از شیره غُرْفُط مکیده است. پیامبر اکرم(ص) برای رضایت همسرانش سوگند یاد کرد دیگر از آن شربت نخورد.(3)
نکته ها:
1ـ طبق این شأن نزول سرّی را که رسول اللّه به برخی همسرانش گفت، مربوط به تحریم شربت بود و حضرت نخواست که خبر به گوش صاحب عسل برسد و او ناراحت شود. اما اینکه چگونه پیامبر اکرم(ص) پس از فاش شدن سرّ، برخی را برای فاش کننده سرّ گفت و برخی را نگفت و چگونه یک جمله خبری که بیانگر یک چیز است، قابل تقسیم است، که برخی را بیان کند و برخی را نه، معلوم نیست؛ به همین جهت این شأن نزول با «عَرَّفَ بَعْضَه وَ اَعْرَضَ عَنْ بَعْض» ناسازگار است و قابل قبول نیست.
2ـ از شأن نزول ذکر شده معلوم می شود عایشه در خانه پیامبر دارای موقعیت بوده است، زیرا وقتی او تصمیم می گیرد پیامبر(ص) را از ماندن بیشتر در یکی از حجره ها منع کند و به دیگران می گوید به پیامبر بگویید دهانت بوی مغافیر می دهد، آنان گوش می کنند و چنین کاری را انجام می دهند.
3ـ عایشه در برخورد با پیامبر(ص) ماهرانه عمل می کند: اول با گرفتن دست جلوی بینی، پیامبر را حساس می کند و وقتی حضرت می فرماید مغافیر نخورده ام و عَسَل خورده ام، با مهارت می گوید: حتما زنبور عسل از شیره غُرفُط مکیده است!
4ـ پیامبر(ص) به هیچ وجه نمی خواست دهانش بوی بد بدهد و با متوجه شدن بوی دهان، عسل را بر خود حرام می کند؛
5ـ پیامبر(ص) هیچ گاه آزرده خاطر شدن همسرانش را نمی پسندد و از همین رو می خواهد خبر این تحریم فاش نشود، تا آن همسر ناراحت نشود و از طرفی دیگر مردم تصور نکنند عسل حرام شده است.
6ـ علاوه بر اینکه عایشه در نزد سایر همسران پیامبر موقعیت داشت و براحتی توانست توطئه خود را با کمک آنان اجرا کند، معلوم می شود همسران پیامبر نسبت به زنی که دارای عسل بوده، حساسیت داشته و می خواستند او را از گردونه خارج کنند، یا خودشان را هم رتبه او قرار دهند.
دومین شأن نزول:
رسول اکرم(ص) هر روز نزد یکی از همسرانش می ماند، تا رعایت عدالت بشود. روزی که نوبت حفصه بود، بر او وارد شد، ولی حفصه از حضرت اجازه خواست برای کاری نزد پدرش برود و در نبود او، ماریه قبطیه که مادر ابراهیم فرزند رسول اللّه بود و به خدمت حضرت مشغول بود، پیامبر را نزد خود خواند. حفصه برگشت و وقتی فهمید ماریه نزد پیامبر بوده است، بنای ناسازگاری را گذاشت و گفت: در روز من، در حجره من و با غیر من؟! هرگز نمی شود. پیامبر اکرم برای راضی کردن او گفت: ماریه را بر خود حرام می کنم و سوگند یاد می کنم دیگر با او خلوت نکنم و این مسأله را با کسی در میان مگذار. ولی حفصه بلافاصله عایشه را از این حادثه باخبر کرد.
سومین شأن نزول:
شأن نزول سومی که نقل شده مانند شأن نزول دوم است، فقط مقداری اضافه دارد.(5)
نکته ها:
1ـ از این شأن نزول استفاده می شود حفصه و عایشه در یک خط و در یک راستا کار می کردند و اخبار را سریعا به یکدیگر منتقل می کردند و عایشه نقش مرکزیت داشته و زود در جریان کارها قرار می گرفت.
2ـ حفصه و عایشه نسبت به ماریه حساسیت داشتند و از اینکه پیامبر او را بر خود تحریم کرد، بسیار خوشحال شدند؛ به طوری که وقتی پیامبر از حجره حفصه خارج شد، او با مشت به دیوار اتاق عایشه زد و وی را از این خبر مهم آگاه کرد.
3ـ شاید حساسیت عایشه و حفصه ـ خصوصا عایشه ـ از آن رو ناشی شد که هیچ کدام از همسران پیامبر(ص) در مدینه از ایشان دارای فرزند نشدند و تنها ماریه بود که صاحب فرزندی به نام ابراهیم شد. در این صورت عایشه ـ که عقیم بود ـ جا داشت بیشترین حساسیت را نشان بدهد.
نمونه دوم:
آیه های 28 و 29 سوره احزاب
«یا اَیُّهَا اَلْنَبِیُّ قُلْ لأَِزواجِکَ اِنْ کُنْتُنَّ تُرِدْنَ الْحَیاةَ الدّنیا وَ زینَتَها فَتَعالَیْنَ اُمَتَّعکُنَّ و اُسَرِّحْکُنَّ سَراحا جمیلاً. وَ اِنْ کُنتُنَّ تُرِدْنَ اللّه َ وَ رَسُولَهُ وَ الدَّارَ الأآخِرَةَ فَأِنَّ اللّه َ أَعَدَّ لِلْمُحْسِناتِ مِنْکُنَّ أَجْرا عَظیِما؛(6)
ای پیامبر! به هسمرانت بگو: اگر خواهان زندگی دنیا و زینت آن بوده اید، بیایید شما را با متاع دنیوی بهره مند سازم و شما را به طلاقی نیکو طلاق دهم. و اگر خواهان خدا و رسول او و آخرت بوده اید، خداوند برای نیکوکاران پاداش عظیمی تدارک دیده است.»
شأن نزول:
هنگامی که رسول اللّه در غزوه خیبر پیروز شد و بر گنجهای آل ابی الحقیق دست یافت، همسرانش ـ یا برخی از آنان ـ گفتند: آنچه را که به دست آوردی، به ما بده. پیامبر به آنان
فرمود: بین مسلمانان آن طوری که خداوند دستور داده بود، تقسیم کردم. زنان غضبناک شدند و گفتند: شاید فکر می کنی اگر ما را طلاق دهی، همطرازهایی از قوم خود پیدا نمی کنیم که ما را به همسری برگزینند؟! خداوند برای رسولش حمیّت و غیرت به خرج داد و دستور داد حضرت از آنان کناره گیری کند.
پیامبر اکرم از آنان کناره گیری کرد و در «مشربه امّ ابراهیم»(7) بیست و نه روز باقی ماند، تا زنان حایض شوند و پاک گردند، تا طلاق دادنشان جایز باشد. آنگاه آیه تخییر آمد و آنان را بین زندگی ساده و فقیرانه پیامبر اکرم همراه با آخرت و بین دنیاخواهی و بهره وری از متاع دنیا و طلاق، بدون نزاع و کشمکش مخیّر ساخت. «ام سلمه» برخاست و گفت: خدا و رسول را برگزیدم. دیگران نیز برخاستند و دست در گردن پیامبر انداختند. در روایات اهل سنت آمده است: پیامبر اول آیه تخییر را بر عایشه خواند و او پیامبر را برگزید.
آیا همه همسران پیامبر از او نفقه بیشتری طلب کردند، یا تنها برخی از آنان این خواسته را داشتند؟
از تفسیرها چیزی معلوم نشد، ولی روشن است که پیامبر از همه آنان کناره گرفت و همه را بین همسری خود با زندگی ساده و یا طلاق محترمانه و بهره مند شدن از متاع دنیا مخیّر ساخت.
روایتهای مبغوض بودن طلاق
اگر آیه قرآن را کنار روایاتی که طلاق را مبغوض ترین اشیا می داند، قرار دهیم، زمینه برای بحثهای بعدی آماده تر می شود.
احادیث شیعه
امام صادق(ع): «ان اللّه عز و جل یُحِبّ البیت الذی فیه العُرس و یُبغض البیت الذی فیه الطلاق و ما من شئٍ ابغض الی اللّه عز و جل من الطلاق؛(8) خداوند خانه ای را که در آن عروسی باشد، دوست دارد و خانه ای را که در آن طلاق باشد، دوست ندارد و هیچ چیز نزد خدا از طلاق مبغوض تر نیست.»
امام صادق(ع): «سمعتُ ابی یقول: ان اللّه عز و جل یُبغض کلَّ مِطلاق و ذَوّاق؛(9) از پدرم شنیدم: خداوند هر انسان مطلاق (زیاد طلاق دهنده) و ذوّاق ـ که هر لحظه هوس زنی را دارد ـ مبغوض می دارد.»
احادیث اهل سنت از رسول اکرم(ص)
ان اللّه تعالی یُبغضُ الطّلاقَ و یُحِبُّ العتاق؛(10) خداوند طلاق را مبغوض می دارد و آزادسازی را دوست می دارد.
ما احلّ اللّه شیئا ابغضَ الیه من الطلاق؛(11) خداوند چیزی مبغوض تر از طلاق را حلال نکرده است.
ابغض الحلال الی اللّه الطلاق؛(12) مبغوض ترین حلالها نزد خداوند طلاق است.
تزّوجوا و لا تطلّقوا فانّ الطلاق یهتزّ منه العرش؛(13) ازدواج کنید و طلاق ندهید، زیرا طلاق عرش خدا را به لرزه می آورد.
وقتی که طلاق مبغوض ترین راه حلال است ـ نظیر: آخِرُ الدواء اَلْکَیّ؛ آخرین دوا داغ کردن و سوزاندن است ـ و تا راههای مسالمت آمیز دیگری باشد، کسی این راه را پیشنهاد نمی کند؛ از این رو روشن می شود چقدر زنانِ پیامبر یا برخی از آنان برای ایشان مشکل آفریده و چقدر او را اذیت کرده اند که خداوند به مبغوض ترین راههای حلال رضایت داده است و حتی پیامبرش را تشویق می کند آنها را طلاق گوید: «عَسَی رَبُّهُ إِن طَلَّقَکُنَّ أَن یُبْدِ لَهُ أَزْواجا خیرا مِنْکُنَّ؛(14) خداوند امیدوار است که اگر او شما را طلاق دهد، بهتر از شما را نصیب او کند.» بنابراین مسأله نباید منحصر به زیاده خواهی در سهم غنیمت یا اتهام بد بویی دهان پیامبر باشد؛ اگرچه اینها نیز مهم است. دنیاخواهی زنان پیامبر را آیه 28 سوره احزاب با صراحت بیان می کند. در واقع پیامبر را به سوی زندگی تجملاتی کشیدن، پوچ کردن دین از درون و تضعیف کردن ارزشهایی است که اسلام برای احیای آنها آمده است.
برای اینکه با اخلاق، کارها و روحیات همسران پیامبر بیشتر آشنا شویم، بحث را با احادیثی از این همسران یا پدران آنان پی می گیریم، تا مقداری از زوایای ناگفته زندگی پیامبر و آزار و اذیتهای آنان روشن و معلوم شود حوادث سهمگین در خانواده پیامبر اکرم اتفاق می افتاد و حرفهای گوناگونی زده می شد که هر کدام از آنها برای تخریب بنای خانواده کافی بود، ولی بزرگواری، مدیریت و متانت پیامبر(ص) نمی گذاشت آن حادثه یا سخن در جامعه راه یابد. و از طرفی نشان می دهد هیچ پیامبری مانند ایشان اذیت نشد، و این تنها مربوط به اذیتهای مشرکان و کفار نبود.
نمونه سوم:
آیه 11 سوره حجرات
«یآ أَیُّهَا الَّذینَ آمَنوُا لا یَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قوْمٍ عَسَیآ أَن یَکُونُوا خَیْرا مِنْهُمْ وَ لا نِسَآءٌ مِن نِسآءٍ عَسَیّ أَن یَکُنَّ خَیْرا مِنْهُنَّ وَ لا تَلْمِزوا أَنْفُسَکُمْ وَ لا تَنَابَزُوا بِالأَلقبِ بِئسَ الإسْمُ الأِفُسُوقُ بَعْدَ الأِیمنِ؛(15) ای اهل ایمان! گروهی (از شما) گروه دیگر را مسخره نکند؛ شاید آن مسخره شدگان از اینها بهتر باشند و زنان، زنان دیگر را (مسخره نکنند) شاید آنها بهتر باشند و از یکدیگر عیب مگیرید و به همدیگر لقبهای زشت ندهید. چه ناپسند است نام زشت پس از ایمان!»
از انس نقل شده است که «و لانساء من نساء ...» در مورد عایشه و حفصه نازل شده است که ام سلمه را مسخره کردند. او با پارچه ای سفید دو کشاله ران خود را می بسته و دو طرف پارچه از پشتش آویزان بود. عایشه می گفت: ببینید چه چیزی مانند زبان سگ از پشت او آویزان است!
و گفته شده است: عایشه او را به خاطر کوتاهی قد مورد تمسخر و عیبجویی قرار می داد.(16)
در مورد این آیه ابن عباس نقل کرده است: روزی صفیّه گریان نزد پیامبر اکرم(ص) آمد و گفت: عایشه مرا سرزنش کرد و گفت: ای یهودی، فرزند یهودی! پیامبر اکرم فرمود: چرا به او جواب ندادی که پدرم هارون است و عمویم موسی و شوهرم محمد؟! آنگاه آیه فوق نازل شد.(17)
کسی که در آیات قرآن و تفاسیر و شأن نزولها تفحص کند، نمونه هایی اینچنین پیدا می کند، ولی قصد ما شمارش تمامی موارد نیست و حکم به صحت تمامی موارد نمی کنیم و فعلاً در صدد تفکیک بین شأن نزول و سبب نزول نیستیم، ولی از برخی آیات بخوبی روشن می شود پیامبر از دست برخی همسرانش بشدت آزرده خاطر بود. قرآن در این موارد جانب پیامبر اکرم(ص) را می گیرد و نشان می دهد زنان آن حضرت، کار خلافی مرتکب شده اند و آن کار سبب رنجش پیامبر اکرم(ص) شده است. آیاتی که خود تصریح به خلافکاری برخی زنان دارد و یا آیاتی که از شیعه و اهل سنت شأن نزول آنها روایت شده است و قابل بحث و تشکیک نیست. برخی از حوادث نظیر تهمت به ماریه قبطیه توسط عائشه که فقط در تفسیر قمی ـ که شیعی است ـ نقل شده است، در کتابهای اهل سنت نیز یافت می شود؛ مثلاً ابن ابی الحدید در جلد نهم شرح نهج البلاغه در صفحه 159 به این داستان اشاره می کند و کشف این توطئه توسط حضرت علی(ع) را از علل کینه عایشه نسبت به آن حضرت و زهرا(س) می داند. بنابراین اصل قصه در روایتهای هر دو گروه موجود است، بلکه در نزد ابن ابی الحدید از مسلمات است.ادامه دارد.