هژمونی، از جمله مفاهیم بنیادین در دانش روابط بینالملل است. تسلط و تفوق بر کشورهای دیگر از طریق دیپلماسی یا تهدید به اطاعت یا پیروزی نظامی یا استیلای اقتصادی را میتوان اصلیترین موضوع در تعریف هژمونی دانست. در واقع هژمون، به وجود یک قدرت بدون رقیب جهانی که هیچ منازعی در سطح جهان نداشته باشد، اطلاق میشود. مولفههای مختلف سیاسی- اقتصادی در تکوین هژمونی یک دولت بر دولتهای دیگر نقش دارند. دولت ایالات متحده آمریکا، بهویژه پس از جنگ جهانی دوم، وضعیتهای متفاوتی از سطح و گستره هژمونی را تجربه کرده و روی کار آمدن روسایجمهور مختلف، شرایط متعددی برای نظام سلطه این کشور ایجاد کرد . ریاستجمهوری دونالد ترامپ به عنوان یکی از جنجالیترین چهرههای سیاسی جهان، به دلایلی از جمله سیاستها، اقدامات نابخردانه و تدابیر یکجانبه گرایانه وی در عرصه سیاستورزی و نیز نگاه متناقضی که او به مسائل مختلف در عرضه بینالملل دارد، سیاست خارجی این کشور را به شکل معناداری با بحران مواجه کرده است. بر اساس بسیاری از تحلیلهای واقعگرایانه، سیاستهای آقای رئیس آثار آشکار مخربی بر روابط این کشور با دیگر کشورها حتی متحدان آن داشته است.
نمود بارز آن، کاهش چشمگیر سطح هژمونی واشنگتن بوده است و به نظر میرسد ادامه رویکردهای مبتنی بر جنگ افروزی و تقابل جدی با سایر کشورها خاصه چین و ایران بهعنوان قدرتهای نوظهور، سلطه افسارگسیخته کاخسفید در بعد امنیت بینالمللی را با چالشهای مضاعف همراه میکند.