او کسی نیست جز لاله صبوری. خودش اعتقاد دارد که از 12سالگی کتاب خوانده و اینطور نبوده که یکشبه صاحب دانش شود، بلکه از نوجوانی اهل مطالعه آزاد بوده و علاقهمند بوده که از هر چیز بداند. تا اینکه با وجود داشتن دو بچه در کنکور هنر شرکت میکند و صاحب رتبه دورقمی میشود.
او قبل از بازی در جنگ77 و شهرهشدن در میان مخاطبان در سریالهای تهران 11 مرضیه برومند و بگذار آفتاب برآید حسین مختاری به ایفای نقش پرداخت، اما جنگ77 مهران مدیری او را در میان مخاطبان به معروفیت رساند. او در این جنگ همراه با مدیری نقش مریم را بازی میکردند.
ویژگیهای رفتاری خاص آندو در این جنگ باعثشدهبود که حرفهایشان تکیهکلام مردم در کوچه و خیابان شوند و مردم این دو هنرمند را به نامهای مریم و رامین بشناسند.
صبوری بعد از این مجموعه دیگر با مهران مدیری کار نکرد و تجربه بازی با دیگر کارگردانان همچون داریوش یاری، مسعود آبپرور، سیروس مقدم و ... را کسب کرد و همیشه در طول این سالها در یک مسیر حرکت کردهاست. گرچه گاهی هم تجربه نویسندگی و اجرا و حتی کارگردانی داشتهاست. از آنجا که این شبها سریال کمربندها را ببندیم با بازی صبوری از شبکه آیفیلم پخش میشود، سراغ او رفتیم تا با او به گفتوگو بنشینیم.
رزومه شما نشان میدهد که در کنکور هنر رتبه دورقمی 26 را از آن خود کردید. معمولا کسانی که رتبه تک یا دورقمی میگیرند، بقیه انتظار یک آینده بسیار درخشان را از آنها دارند، اما در طول سالهای هنری شما خیلی نقشهای خاص نصیبتان نشدهاست که بتوانید هنرتان را نشان دهید. فکر میکنید دلیل این مساله چیست؟
با این سؤال موافق نیستم. منظور شما این است که من میتوانستم آینده درخشانی داشته باشم، اما حالا این آینده را ندارم.
نه. منظور این است که میتوانست اتفاقهای بهتری در بازیگری برایتان رخ بدهد؟ و با گرفتن شاهنقشها بدرخشید.
خوشبختی، موفقیت، درخشانبودن و ... از دیدگاه هر فردی مفاهیم متفاوتی است و معنای خاص خودش را دارد. بنابراین شما نمیتوانید در اینباره قضاوت کنید که چرا فردی هدفش از خوشبختی، موفقیت و ... چیز دیگری است. مثلا یک نفر الماس را درخشان میداند و فرد دیگری یک شمع را در یک اتاق تاریک، درخشان تصور میکند. بههرحال شرایط اجتماع، زمان و ... موثر است.
یعنی شما معتقدید این اتفاق از دست شما خارج بوده و شرایط اجتماع مانع رسیدنتان به نقشهای خاص بوده است؟
نه، من چنین چیزی نگفتم. کاملاً هم دست من بوده و خودم آینده ام را ساختم. نگاهم به زندگی متفاوت است و در طول زندگی هم این موضوع را ثابت کرده ام. ضمن اینکه کنکور هنر به ویژه در بخش تئاتر هم مصاحبه دارد و هم اینکه کنکور تخصصی محسوب میشود و از شما اطلاعات هنری می پرسند که قطعاً اطلاعات شخصی کمک زیادی به شما خواهد کرد، زیرا از شما اطلاعات عمومی از هنر، فیلم، تاریخ هنر و ... می پرسند. همان زمان که من رتبه دو رقمی کنکور هنر را گرفتم یک پسر هفت ساله و یک دختر چهار ساله داشتم و در مراحل جدایی به سر میبردم و در خانه پدری ساکن بودم. اما تلاشم را کردم و موفق شدم در کنکور رتبه دو رقمی به دست بیاورم.
این خیلی کار سختی بوده که هم مادر بودید هم بازیگری می کردید و در جایگاه خودش با ارزش.
این اشتباهی است که برای همه و حتی خود شما پیش میآید. ما با کتاب، موسیقی، فیلم و... بزرگ میشویم. لازم نیست شما بچه در بغل باشید و کتاب بخوانید و بگویید میخواهم کتاب بخوانم. من در17 سالگی فرزند اولم به دنیا آمد، اما از 12 سالگی کتاب میخواندم.
در زمینه رشته هنر از 12 سالگی کتاب می خواندید؟
نه. کتابهای مختلف به ویژه ادبیات روز را مطالعه میکردم. مادرم یک فرهنگی بود و کتابهای گوناگونی را به این دلیل مطالعه میکردم. اما امروز که بچهها میخواهند کنکور هنر بدهند، یک سال وقت میگذارند و فقط نام کتابها را حفظ می کنند بدون آنکه آنها را بخوانند. در ادامه حرفهای قبلیام درباره کنکور باید بگویم کنکور تئاتر یک مصاحبه دارد و بعد از اینکه فرد قبول میشود، باید مصاحبه کند. کسانی که با من مصاحبه کردند مرحوم کشن فلاح، آقای فلاحیان، آقای عادل و... بودند. در همان جلسه مصاحبه به من گفتند قدری بازی کن تا ببینیم چقدر استعداد بازیگری داری، به آنها گفتم من نیامدم بازیگر شوم که بخواهم تست بازیگری بدهم! آن عزیزان تعجب کردند و گفتند پس چرا اینجایی؟
و شما چه جوابی به این استادان دادید؟ پس برای چه در کنکور هنر شرکت کرده بودید؟
گفتم میخواهم بنویسم و نویسندگی و نمایشنامهنویسی را دوست دارم. در ادامه استادان گفتند حالا چه خواندی؟ گفتم همه چیز! یک جوری نگاهم کردند و فکر کردند منم مثل دانشجوهای دیگر فقط نام کتابها را حفظ کردم و به خاطر همین کلی سوالپیچ شدم، اما آن قدر این گفتوگوی ما پیش رفت که حتی در مورد شخصیتهای کتابها هم سوال کردند و من به راحتی قصه کتابها را به آنها میگفتم، چون از کودکی با این آثار مانوس بودم. بعد هم که وارد کار شدم.
خب با تمام این مسائل آیا معتقدید انتخاب های هر فردی، موفقیتهایش را در حرفه اش تضمین می کند؟
انتخابهای هر آدمی باعث موفقیتش می شود و این بحث خیلی مفصل است و تصور میکنم الان جای پرداختن به آن نیست. خلاصه بگویم کاملا با این عبارت شما که من موفق نبودم، کاملاً مخالفم.
البته منظورمان موفقیت در عرصه بازیگری و بازی در آثار مهم تلویزیونی یا سینمایی است و نه موفقیت در سایر ساحتهای زندگی؟!
من نمیخواهم وارد این بحث شوم که انتخابها و سیستم انتخاب بازیگر چطور است ،ولی در این حد باید بگویم خیلی از بازیگران نهایتا یک فرزند دارند اما من سه تا بچه داشتم. خیلی وقت ها ایران نبودم و همه اینها در انتخاب کارهایم تاثیر داشته است.
فکر نمیکنید بهتر بود در انتخابهایتان کمی سختگیرتر بودید؟
از همان روز اول که وارد کار شدم، همه میدانستند در انتخاب نقش بسیار سختگیرم و این را کارنامه هنریام نشان میدهد. اگر جلوی دوربین نبودهام دلیل نمیشود که بیکار بودهام. در تمام این سالها نوشتهام و کارگردانی برنامههایی مانند رنگینکمان را کردهام.
کارنامه کاری لاله صبوری در همان اوایل مسیر هنریاش یک اوج دارد که سریع به فرود بدل میشود و بعد از آن همه چیز در مسیری هموار و آرام میگذرد. در واقع او پس از چند تجربه با بازی در جنگ 77 به شهرت کمسابقهای میان مردم رسید و حسابی محبوب شد.
این فضا تا سالها هم ادامه داشت، اما صبوری در ادامه راه دیگر هرگز چنین فرازی را تجربه نکرد و با وجود آن که در این سالها تقریبا پیوسته در مقابل دوربین و پشت آن در حال فعالیت بوده است، ولی موفقیت مریمبودن را نتوانست تکرار کند. این موفقیت را البته میتوان به فضای تازه آن مجموعه و شرایط جامعه در آن سالها هم مرتبط دانست. صبوری در این سالها تمرکز بیشتری روی فیلمنامهنویسی، آموزش آن و کارگردانی گذاشته است.
سال 77 بود که کمدی هر شبی از مهران مدیری روی آنتن رفت و شکل تازه آن باعث شد حسابی میان مردم گل کند. شخصیتهای اصلی قصه زن و شوهری بودند با دو شخصیت متفاوت.
زنی قدرتمند با ضریب نفوذی بالا روی همسرش و مردی که برایش از در و دیوار میبارید و چارهای جز بله گفتن نداشت.
این تصویر نسبتا تازه از رابطه میان زوجین در تلویزیون آن سالها، مریم و رامین قصه را برای مخاطبان دوستداشتنی کرد تا جایی که سالها بازیگر نقش مریم یعنی لاله صبوری با همین نام شناخته میشد. بازیگری که پیش از «جنگ 77» هنرپیشگی را آغاز کرده بود و بعد از آن با سریالهایی در ژانرهای درام، کمدی و کودک ادامه داد، ولی هرگز نتوانست اوج کارنامه هنریاش را که با این مجموعه طنز به آن دست یافته بود، تکرار کند. اتفاقی که غالبا برای بسیاری از بازیگران زن سریالهای مهران مدیری رخ داده است. معمولا بازیگران مقابل او پس از دورهای همکاری از آثار این کارگردان کنار میروند.
صبوری در کار اجرا هم دستی بر آتش دارد و تاکنون در چند برنامه تلویزیونی و اینترنتی به گفتوگو با مردم و سلبریتیها پرداخته است. تجربههایی که به نسبت موفق بودند، بهویژه حضورش در برنامههای هزارداستان و مکث و لحن مادرانه اجرای او در این دو برنامه که متناسب با فضای آن است. او در سریالها هم نقش مادر را زیاد بازی کرده است، اما مادری که همپای فرزندانش شیطنت و روحیه شادی دارد. این خصلت احتمالا از زندگی خصوصی او و روحیهاش ناشی شود. صبوری پیشتر هم در گفتوگویی با جامجم بیان کرده بود بیشفعال است و معمولا چندین کار را همزمان با هم انجام میدهد. این بازیگر در برنامه فرمول یک درباره فعالیتش در حوزه اجرا و علاقه به این رشته بیان کرده است: همیشه در کنار کارهایم اجرا کردهام. از سال ۸۲ تا ۸۴ دو سال مجری برنامه «شباهنگام» بودم که برای شبکه جام جم بود. وقتی اجرا زنده باشد خیلی دلپذیر است و مثل تئاتر میماند که نفس به نفس مخاطب هستی.
بسیاری دوست داشتند که بازیگر شخصیتهای مریم و رامین بار دیگر با یکدیگر کار و تجربه موفقشان در گذشته را تکرار کنند، اما بعد از آن همواره خبرهای دلخوری صبوری و مدیری از یکدیگر شنیده میشود. بازیگر نقش مریم در گفتوگو با علی ضیا در فرمول یک درباره این موضوع بیان کرده بود: «بعد از جنگ 77، نویسندگی مجموعه ببخشید شما را انجام دادم و بعد از آن دیگر با ایشان همکاری نداشتم. شاید دلیل دلخوریشان این باشد که بعد از این ماجرا قرار بود در سریال ایشان کار کنم، اما سر کار دیگری رفتم. اصولا هم خیلی میانه خوبی با هم نداریم. البته ایشان که اصولا توضیح نمیدهند! حرف خودشان است، جملهای هم هست از بزرگان که میگوید اگر توضیح بدهی کسر شانت می شود! به هر حال من برایشان احترام قائلم. در هوش ایشان هیچ تردیدی ندارم. بسیار کاربلد هستند.» بعد از این برنامه به خاطر گفتوگوی چالشی که با علی ضیا در مورد سنش داشت و همچنین حرفهایی که درباره مدیری زد، بسیاری به این بازیگر انتقاد کردند و او در توییترش نوشت: «من همون لاله صبوریتونم که طرفداراى آقای ضیا و آقاى مدیرى کم مونده رو دیوار خونهمون بد و بیراه بهم بگن، یکى نیست بگه خسته نشدین انقدر گفتین سن؟ بابا من که رو آنتن زنده گفتم ۴٨ سالمه، با ضیا هم شوخی کردم، وقتی پرسید در عنفوان 50 سالگی هستید، گفتم به شما چه.»
فاطمه عودباشی- نوشین مجلسی / رسانه روزنامه جام جم
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد