کمیبعد با پیوستن حسین، رسول، سلمان، سیدحسن و ابوالفضل جمع شان جمع تر میشود.
آن طرف تر، کنار اتاقکهای آجری که داخل هرکدام یک میز کوچک و سماور و چایی تازه دم برپاست، درست کنار باغچه، بچهها هم دنبال توپ دولایه پلاستیکی شان میدوند، محمد و روح ا... از بین شان بیشتر به چشم میآیند.
چند خط بالا یک روز خیلی معمولی در دهه 60 حوزه هنری است؛ وقتی هنوز آن 13نفر معروف اخراج نشدهبودند. وقتی هنوز «قیصر» امین پور و «رسول» ملاقلیپور نفسشان به هنر جلا میداد و «محسن» مخملباف کاپشن خاکی میپوشید نه کت فراگ!
وقتی «روح ا...» زم به جای توپخانه رسانهای، دنبال توپ دو لایه میدوید و «حسین» خسروجردی هم لندن نشین نشده بود. وقتی «محمد» سرشار نمیدانست قرار است یک مدیر فرهنگی موفق در تراز انقلاب باشد. وقتی سانحه رانندگی ابوالفضل عالی و سکته قلبی سیدحسن حسینی را از هنر انقلاب نگرفته بود.
داستان حوزه هنری که از امروز نام جدیدی روی سربرگ امضاهای حوزه ریاستش ثبت میشود همین قدر ریشه دار و البته پیچیده است.
سازمانی که همقد انقلاب اسلامی پیشینه دارد و اگر بخواهیم گعدههای هنرمندان انقلابی حسینیه ارشاد در زمان پهلوی را هم به این تاریخچه اضافه کنیم شاید به نیم قرن بیشتر هم برسد.
حوزه هنری در تمام این سالها و در دوران مدیریتیاش با همه حواشی، ریزش و رویشهای گاه بی بدلیش در دو نکته مشترک بودهاست:
پرچمداری هنر مردمی(انقلابی)
کم توجهی به حوزه نوآوری و فناوری
که این دومی یعنی کم توجهی به فضاهای نوآورانه شاید به دلیل برداشت ناخواسته و گاه ناآگاهانه از مفهوم انقلاب باشد که در دهه 60 نوعی رجعت به گذشته و ارزشهای پیشین را در خود نهفته داشت و این رجعت که در قالبهای گوناگون فرهنگ و هنر ما در چهار دهه گذشته نمود یافته در ساختار حوزه هنری و محصولات و تولیدات آن شکل عیانتری داشتهاست.
به بیان دیگر ،حوزه هنری همواره در محتوا پرچمدار مفاهیم و ارزشهای انقلابی بودهاست اما در استفاده از ظرفیتهای نوین و شکل ارائه محتوا نتوانسته جلوتر از هنرمندان حرکت و راهبری کند یا همپای بخش خصوصی و جوانان پیش بیاید.
اگر بخواهم مثالهایی بزنم میتوان موارد زیر را برشمرد:
اقدام دیرهنگام در راهاندازی حوزه هنری دیجیتال که هم اکنون هم فعالیت شاخصی را نمیتوان برایش برشمرد.
کم توجهی به ایجاد مراکز نوآوری فرهنگی و هنری و قطع بودن ارتباط حوزه با اکوسیستم نوآوری و استارتآپی بچههای انقلابی در دانشگاههای معتبر کشور عدم ورود به فضاهای نوین تصویری مانند iptv و vod و اصرار بر سینماداری به شکل سنتی حضور کمرنگ و گاه بی رنگ حوزه و محصولات خوب و موفق آن در social media و به طور کلی اصرار بر زنجیره سنتی اطلاع رسانی تصمیم مدیریتی درست مبنی بر تعطیلی مجلات موفقی همچون شعر، صحنه، ادبیات داستانی و ... و البته عدم ارائه جایگزین مناسب برای آنها در رسانههای نوین بی توجهی به دیجیتال مارکتینگ داخلی و بینالمللی برای محصولات موفق حوزه هنری در تمام عرصهها بهخصوص بازارهای جهانی هنرهای تجسمی و تصویری و ...
مواردی که ذکر شد تنها بخش کوچکی از اتفاقات بزرگی است که میتوانست و میتواند در درون حوزه تحولی شگرف ایجاد کند. اگرچه این موارد نافی تلاشهای محسن مومنی شریف عزیز و تیم همکاران او نیست - که اغلب از دوستان صمیمی من هستند - و میدانم در تمام 10 سال گذشته دغدغهای جز تعالی هنر و هنر انقلابی – مردمی نداشته و ندارند.
امیدوارم مدیریت جدید حوزه هنری به تحول دیجیتال و بهرهگیری از ظرفیت عظیم بسترهای نوآوری و فناوری برای خدمت به هنر انقلابی باور داشتهباشد که اگر این باور نباشد به قول صائب شبنم از نظاره گل به آفتاب نمیرسد٭.
٭دلیل عشق حقیقی است عشقهای مجاز
به آفتاب رسد شبنم از نظاره گل
سینا علیمحمدی - روزنامه نگار / روزنامه جام جم
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد