در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
این مرد در رابطه با ماجرای زندگیاش به قاضی دادگاه خانواده چنین گفت: دو سال پیش با نوگل آشنا شدم. آن زمان نوگل به تازگی به شركت ما آمده و مشغول به كار شده بود. از همان روزهای اول عاشقش شدم و تصمیم گرفتم با او ازدواج كنم. وقتی با نوگل صحبت كردم، متوجه شدم كه او مدرك فوقدیپلم دارد و بعد از آن دیگر ادامه تحصیل نداده است. از آنجا كه مدرك تحصیلی همیشه یكی از معیارهای اصلی من برای ازدواج بود، به همین دلیل دچار تردید شدم. اما آنقدر به نوگل علاقهمند بودم كه تصمیم گرفتم چشمم را روی این معیار ببندم و با نوگل ازدواج كنم. از همان روز اول هم از او خواستم درسش را
ادامه دهد. ولی درست پس از شروع زندگی مشترك بود كه تازه متوجه شدم چه اشتباهی كردهام. من به خاطر مدرك تحصیلی همسرم در زندگی دچار مشكلات زیادی شدم. هربار كسی از من میپرسد تحصیلات همسرت چیست یا مجبورم دروغ بگویم یا اینكه با گفتن حقیقت كلی خجالت بكشم. دست خودم نیست. این مساله برایم مهم است و از نداشتن تحصیلات بالای همسرم خجالت میكشم.
برای همین از نوگل خواستم ادامه تحصیل دهد و تا مقطع دكتری درس بخواند. اولش قبول كرد، اما پشت گوش انداخت. هرچه اصرار میكردم بیفایده بود. او درس نمیخواند و در نهایت نیز گفت دیگر حوصله درس خواندن ندارد. در این مدت هر طور بود تمام تلاشم را كردم تا بتوانم او را برای ادامه تحصیل راضی كنم، حتی گفتم تمام هزینهاش را پرداخت میكنم، برای او دفترچههای ثبتنام دانشگاه گرفتم، ولی فایدهای نداشت. همسر من درس بخوان نیست. از طرفی من هم دیگر نمیتوانم این وضعیت را تحمل كنم. برای همین تصمیم گرفتم به دادگاه خانواده بیایم تا با دادخواست طلاق به همسرم ثابت كنم جدی هستم. نوگل باید بداند اگر میخواهد در كنار من زندگی كند، باید ادامه تحصیل بدهد و مدرك دكتری بگیرد. در غیر اینصورت زندگی كردن در كنار او برایم غیرممكن است.
در ادامه همسر این مرد نیز به قاضی گفت: آقای قاضی من تا آنجا كه لازم بود درسم را خواندم. شوهرم در این دو سال مرتب تحقیرم كرد. اگر میخواستم درس بخوانم هم با رفتارهای او از این كار پشیمان شدم. چرا باید خودم را در این سن و سال به دردسر بیندازم تا شوهرم خجالت نكشد.
او اگر به من و زندگیمان علاقه داشت، نباید به این مساله توجه میكرد. اگر بهخوبی مرا تشویق به درس خواندن میكرد، من هم قبول میكردم. ولی او فقط مرا تحقیر كرد. بارها گفت از من خجالت میكشد. جوری به من میگفت درس بخوان كه انگار مجبورم. در این مدت من همسر بدی برای او نبودم، ولی او فقط به درس خواندن توجه كرد و تمام خوبیهایم را نادیده گرفت. برای همین من هم تصمیم گرفتم هر طور راحت هستم زندگی كنم و حالا كه او مرا نمیخواهد من هم او را نمیخواهم.
در پایان نیز قاضی این زوج را به مركز مشاوره خانواده معرفی كرد و از آنها خواست بیشتر درباره طلاق و جدایی فكر كنند.
سیما فراهانی - ضمیمه تپش روزنامه جام جم
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد