
رئیس انجمن روانشناسی سلامت ایران درگفتوگو با جامجم آنلاین:
ظاهرا با وجود سن کم سرپرست گروه موسیقایی خانوادگیتان هم هستید؟
بله، 30 ساله هستم و سرپرست گروه موسیقایی بیدل پورعطایی که پدرم حدود 40 سال پیش آن را بنیاننهاد و حدود ده سال پیش سرپرستیاش را به من سپرد. درواقع خانواده ما بعد از خانواده کامکارهای کردستان، دومین خانواده بزرگ موسیقایی ایران است که تمام افرادش اعضای یک خانوادهاند.
از اسم گروه بگویید. چرا بیدل پورعطایی؟
پدر همان 40 سال پیش اسم گروه را گذاشت بیدل دهلوی، چون ارادت خاصی به بیدل داشت و اولین کسی در ایران بود که اشعار بیدل را با ساز خواند. ایشان شاهنامه فردوسی را هم برای اولین و آخرین بار با دوتار خواند و نواخت.
وقتی پدر سرپرستی گروه را به من سپرد، من هم خواستم احترام به بیدل را نگه دارم و هم احترام به پدر را و برای همین اسم گروهمان را به بیدل پورعطایی تغییر دادم.
گروه پرآوازهای دارید.
بله، تنها از زمان سرپرستی خودم تاکنون در ده دوازده کشور خارجی اجرا داشتیم و در بیشتر جشنوارههای داخلی شرکت کردیم و صاحب رتبه و مقام شدیم.
همه اعضای گروهتان فقط دوتار میزنند؟
نه، در زمان پدر اینگونه بود، اما من ساختارشکنی کردم و یک گروه تلفیقی ساختم و هر کدام یک ساز میزنیم. درواقع سازهای زنده موسیقی خراسان فقط شامل دوتار و دایره بود که من سازهای بومی دیگری مثل کمانچه و رباب و عود و نی را هم به گروه آوردم البته رباب و کمانچه از آلات قدیمی موسیقی خراسان هستند که من دوباره احیا کردمشان.
شما از چه سنی کار دوتارنوازی را شروع کردید؟
حکایت زندگی هنری من و خواهر و برادرهایم مثل هنرمندان دیگر نیست که از سن خاصی شروع به مهارتآموزی کنند.
ما اولین صدایی که بعد از تولد شنیدیم، موسیقی بود؛ صدای موسیقی و نوای لالایی پدرم که اشعارش، عاشقانههای محلی بودند.
البته مادرم هم نوازنده دایره بود و لالاییهای خراسان و آوازها و مقامهای خراسان را میشناخت و برایمان میخواند و ما با همین صدای ساز و آواز پدر و مادر میخوابیدیم و بیدار میشدیم و رشد میکردیم.
اجدادتان هم اهل ساز و آواز بودند؟
بله، پدر مادرم یعنی حاج ولیمحمد فاضلینیا، نوازنده و استاد دوتار بود و پدر و اجداد پدرم هم دوتار میزدند، اما هیچکدام به شهرت و درجه و مرتبت پدرم نرسیدند.
البته عاملی که به جاودانه شدن پدرم کمک کرد این بود که هر دو مهارت خواندن و نواختن را در حد اعلی و استادی بلد بود.
مرحوم غلامعلی پورعطایی معمولا چه آوازهایی را در خانه میخواندند؟
خب اشعاری که معمولا ایشان میخوانند در محافل رسمی و غیررسمی، آهنگهای نوایی نوایی، از من چرا رنجیدهای و ا...مدد و بعد هم عاشقانههای لیلی و مجنون و ورقه و گلشاه و شعرهای عاشقانهای بود که خودشان میسرودند. معمولا سرودههای خودشان را در خانه میخواندند.
از حال و هوای محیط خانوادگیتان هم برایمان تعریف کنید.
حال و هوای خانواده ما در زمان پدرم غیرقابل وصف است. همیشه شلوغ بود و شبانه روز خانه مان پر از آدم بود. در خانه همیشه به روی همشهریها و استادان و هنرمندانی از سراسر ایران و حتی جهان باز بود.
استادانی مثل؟
شفیعی کدکنی، محمدرضای درویشی، کیوان ساکت، فردین خلعتبری، سالار عقیلی، لوریس چکناواریان، فرهاد فخرالدینی و...
و شخصیتهای سیاسی چطور؟
آقای خاتمی زمانی که وزیر ارشاد بودند، آمدند خانهمان و آقای لاریجانی هم در زمان وزارت ارشاد و آقای روحانی هم هنگام بیماری پدرم یعنی دور اول ریاستجمهوریشان.
رئیس انجمن روانشناسی سلامت ایران درگفتوگو با جامجم آنلاین:
جامجم آنلاین از کارشناسان بهداشت محیط و تغذیه درباره چگونگی حفظ سلامت در روزهای غبارآلود پرسیده است
گزارش میدانی جامجم از بازار امینحضور تهران
نتایج سفر یکروزه بشار اسد به تهران هنوز ادامه دارد
گفتوگو با فاطمه آل عباس، گوینده رادیو
گفتوگو با نرگس برهمند شاعر مجموعه شعر «آمبرولا؛ خواهر گل های جهان»
مسعود اطیابی، کارگردان فیلم «انفرادی» در گفتوگو با جامجم:
گفتوگوی جامجم با هاجر دباغی گلزن رکورددار تیم فوتبال سپاهان