بابک بهاری درباره هنرمدرن می‌گوید

وقتی مخاطب هنر را تعریف می‌کند

بابک بهاری، نقاش است و شاعر و عکاسی هم می‌کند. او تاکنون چند نمایشگاه انفرادی برگزار کرده که از آن جمله می‌توان به نمایشگاه آهنگ دیدن، عکاسی ساده است و همگانی، تناسخ، پیدایش و وقت عکس اشاره کرد. همچنین مجموعه شعرهایی از بهاری منتشر شده که از آن جمله می‌توان به «یک هویج تازه» نامزد کتاب سال 1380 اشاره کرد و نیز مجموعه «منظومه تاریکی». او از جمله هنرمندانی است که در مراسمی به مناسبت یکصدمین سالگرد حاضر آماده‌ها، چرخ و فواره مارسل دوشان سخنرانی کرده است. بنابراین بابک بهاری را می‌توان از جمله موافقان هنرمدرن دانست و چه بهتر از این که چنین هنرمندی به ما بگوید به راستی چرا باید اتفاقاتی مانند چسبانده شدن یک موز به دیوار یک گالری را یک اتفاق هنری بدانیم.
کد خبر: ۱۲۴۱۴۰۶

به عنوان یک هنرمند، به ما بگویید که واقعا هنرمدرن هیچ تعریف روشن یا متر و معیاری ندارد؟
سوالی که شما می‌پرسید جواب روشنی ندارد به این معنا که من مجموعه‌ای از معیارها و تعاریف را فهرست کنم و بگویم هر آنچه این موارد را شامل شود، هنر مدرن است و در عین حال، هنر مدرن به ریشه و بی‌اصل و معنا هم نیست. تا قبل از سال 1913 که مارسل دوشان یک چرخ را به عنوان یک اثر هنری به نمایش گذاشت، هنر به معنای کلاسیک آن وجود داشت و اتفاقا سر و صدای زیادی به پا نشد اما سال 1917 بود که با نمایش یک توالت فرنگی به نام چشمه ذهن جهانیان را درباره معنا و چیستی هنر به چالش کشید و از آن روز تاکنون، همچنان درباره آثار مفهومی بحث‌هایی مطرح می‌شود.
اصالت و معنای هنرمدرن از آنجا ناشی می‌شود که دوشان و بعد از او دیگر مدرنیست‌ها، برای شیئی و نیز برای مخاطب در فرآیند آفرینش یک ایده خلاقانه سهم قایل می‌شدند. پیش از آن مخاطب در فرآیند یک آفرینش هنری سهمی نداشت و نیز شیئی هنری می‌بایست ارزشمند باشد، زیبا باشد و شامل مختصاتی که ارزش نمایش در یک گالری هنری را داشته باشد اما دوشان و همفکرانش هنر را به امری همگانی بدل کردند و برای مخاطب و نیز برای اشیا معنا قائل شدند. در هنر مفهومی یا هنر مدرن هر شیئی می‌تواند هنری باشد و نیز حتی موجودات زنده در زمره آثار هنری قرار می‌گیرند. مثل یک اسب مسابقه که مارک والنیگر آن را در گالری آنتونی ریندوندز به نمایش گذاشت و چند مورد دیگر.
به نظر می‌رسد بخشی از آنچه تحت عنوان هنر مدرن ارائه می‌شود به راستی در زمره هنر مفهومی و معنا دار می‌گنجد و بخشی دیگر از آن صرفا جنجال آفرین است!
هدف این هنرمندان جلب نظر مخاطبان است ولو با جنجال آفرینی یا خودنمایی و این مخاطب است که درباره اثر هنری تصمیم می‌گیرد. شما به ایده کاتالان نگاه کنید و ببینید چطور با یک موز توانست دیدگاه‌ها را در جهان به سمت خودش جلب کند و حتی در کشور ما با همه مشکلاتی که این روزها با آنها دست به گریبان هستیم، از نظر دور نمی‌ماند. ایده هنری کاتالان که کمی شوخ‌طبعی در آن وجود دارد و نیز بعدا توسط یک هنرمند دیگر هم تکمیل شده و یک پرفورمنس هم با عنوان گرسنگی هنرمند به آن اضافه کرده و در عین حال اشاره‌ای دارد به داستانی از فرانتس کافکا، اتفاقی بوده که در همه جا دیده شده، سر و صدا به پا کرده و مخاطب را با سوال‌های بسیار روبه رو کرده است.
و چه سود از این همه جنجال و سر و صدا؟
ایده‌هایی از این دست، سوالات بسیاری به وجود می‌آورند. مخاطب به این می‌اندیشد چرا موز و مثلا سیب نه. چرا یکی و دو تا نه و کلی سوالات دیگر. سوالاتی که سبب رمزگشایی اثر یا در شکل‌ کلی‌تر زمینه را برای رمزگشایی چیستی هنر فراهم می‌کند. بعد از دوشان، هنر آشغال، هنر بدن و هنرهای دیگری متولد شدند و همه آنها با گرایش‌های مفهومی در واقع ابزاری هستند برای دعوت مردم به اندیشیدن درباره چیستی هنر. در نهایت شما به عنوان مخاطب می‌توانید در یک پروسه تصمیم بگیرید که کاری که کاتالان کرده هنر نیست یا هست!

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها