گفت‌وگو با امیرحسین هاشمی، بازیگر سریال گیله‌وا

احمد تغییرات زیادی خواهد کرد

امیرحسین هاشمی، بازیگری است که با فیلم‌های محمدحسین مهدویان به سینمای ایران معرفی شده و در «ایستاده در غبار»، «لاتاری» و «رد خون» نقش‌های مکمل بازی کرده است. حالا این هنرمند با بازی در سریال تلویزیونی گیله‌وا به نویسندگی و کارگردانی اردلان عاشوری این فرصت را پیدا کرد که نقش جوان اصلی را بازی کند.
کد خبر: ۱۲۳۵۶۳۱

اولین کار تصویری شما بازی در فیلم ایستاده در غبار بود. فکر می‌کردید روزی این فرصت را داشته باشید که به شکل تخصصی وارد عرصه بازیگری شوید؟
من دانشجوی سینما بودم، در دانشکده سینما و تئاتر درس خوانده‌ام و تئاتر کار می‌کردم. البته بیشتر دانشجویی. بله همان‌طور که گفتید اولین کار جدی تصویری‌ام ایستاده در غبار بود. قبل از آن، برای بازی در «آخرین روزهای زمستان» تست بازیگری دادم. آن روزها فارغ از دانشگاه، به کلاس بازیگری هم می‌رفتم. دوست داشتم تخصصی و علمی به بازیگری بپردازم. آن تست باب آشنایی من با آقای مهدویان بود، گرچه فرصت همکاری در «آخرین روزهای زمستان» پیدا نشد، اما مرا به ایستاده در غبار رساند.
با این‌که کارنامه پررنگی ندارید، اما برای بازی در سریال تلویزیونی گیله‌وا نقش جوان محوری قصه را به شما دادند؟
دوستان کارهای قبلی من با آقای مهدویان را دیده بودند و از من دعوت کردند برای بازی در نقش احمد. البته من کمی تفاوت سنی با این شخصیت داشتم. یک دوره‌ای، درگیری ذهنی من و کارگردان این بود که آیا من انتخاب مناسبی برای نقش هستم یا نه؟ کمی هم جست‌وجو کردند اما در نهایت نقش به من رسید. در صحبت‌هایی که داشتیم و گپ و گفت‌ها و تحلیل نقش، به تصویری از احمد رسیدیم که مطابق با نظر کارگردان و تصویر ذهنی من از او بود.
پس فکر می‌کنم به عنوان یک بازیگر تازه‌کار برایتان هیجان‌انگیز بود که نقش محوری یک سریال را بازی کنید؟
مهم‌ترین ویژگی که در نگاه اول من را سوق داد تا این نقش را بازی کنم، محوری بودن آن بود. برای من به عنوان بازیگر تازه‌کار، این نقش فرصتی برای دیده شدن بود. نکته دیگر این که احمد با نقش‌های قبلی من فرق داشت و این برایم جذاب بود.
اما احمد کارهای غیرمنطقی زیاد انجام می‌دهد، حتی گاهی بیننده او را دوست ندارد. نظر خودتان چیست؟
از نظر من احمد شخصیتی است که واکنش‌های متفاوتی در بیننده ایجاد می‌کند. ممکن است تماشاگر او را دوست نداشته باشد. بعضی کارهایش منطقی نیست و به مشکلات اضافه می‌کند. اما اگر او را بشناسیم، متوجه می‌شویم در مسیر قصه، احمد از شخصیتی که بوده، فاصله می‌گیرد و به جوان دیگری تبدیل می‌شود. فضایی که احمد در آن زندگی می‌کند متشنج و ناآرام است. نفوذ انگلیس، مبارزه با استعمار توسط میرزا کوچک‌خان و مسائلی از این دست در روزهای جوانی او رقم می‌خورد. در بلبشویی که به وجود آمده احمد از فضای ذهنی و دنیای شخصی‌اش فاصله می‌گیرد و درگیر مواردی می‌شود. حتی وقتی می‌بیند خیلی از اهالی روستا به جنگ رفته‌اند، آنجاست که دیگر احمد هم واکنش نشان می‌دهد.
تصویری از ده سال بعد خود دارید؟ قرار است کجای این حرفه بایستید؟
زمانی که 16 ساله بودم و اولین قدم‌ها را برای بازیگری برداشتم، بدون اغراق به بهترین اتفاق‌ها فکر می‌کردم. دوست دارم در این راه به بهترین جایگاه‌ها برسم، هنوز همین‌طور فکر می‌کنم. چیزی عوض نشده، تنها تفاوت این است که من دیگر در مسیر رسیدن به آن رویای بزرگ هستم. این‌که چه زمانی به قله آرزوهایم برسم، علاوه‌بر لطف خدا به اتفاق‌هایی مربوط می‌شود که در طول مسیر رخ خواهد داد و بخشی از آن، در اختیار یک بازیگر نیست. من بلندپرواز هستم و رویایم را می‌سازم. تنها به ایران محدود نیستم و چشم‌اندازی جهانی دارم. تلاش می‌کنم به این تصویر ذهنی نزدیک شوم.

فاطمه عودباشی

رسانه

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها