ادعای عجیب متهم به سرقت گوشی تلفن همراه

از عشقم دفاع کردم!

اعتیاد دارد. این را نه‌تنها از روی موادی که داخل جیبش پیدا شده و اظهارات خودش، بلکه از پوست به استخوان چسبیده و دندان‌های سیاهش می‌توان به خوبی فهمید. به اتهام زورگیری بازداشت شده و گوشی تلفن شاکی را هم سرقت کرده اما خودش ادعای دیگری دارد. می‌گوید روحش از سرقت بی‌خبر است و به خاطر دفاع از ناموسش دست به کار شده است. در ادامه گفت‌وگوی جام‌جم با این سارق را می‌خوانید.
کد خبر: ۱۲۳۲۳۵۲

چرا بازداشت شده‌ای؟
می‌گویند سرقت کرده‌ام، اما واقعیت چیز دیگری است.
واقعیت چیست؟
7 صبح بود که رفتم شارژ خریدم و به پارک برگشتم. چون اعتیاد دارم خوابم نمی‌برد و صبح‌های زود از خواب بیدار می‌شوم.
پارک رفته بودی مواد مصرف کنی؟
نه. همسر موقتم در پارک بود. نزدیک که شدم دیدم چند مرد مزاحمش شدند و به او متلک می‌اندازند. من هم جلو رفتم و با آنها درگیر شدم. سه نفر بودند و شروع کردند به فحاشی و حرف‌های نامربوط به من زدن. با آنها درگیر شدم و می‌خواستند من و ماندانا را به داخل ساختمان نیمه ساز ببرند. اما سر و صدا کردیم و ما را رها کردند. حالا از من شکایت کرده اند که گوشی تلفن همراهشان را سرقت کرده ام. اگر راست می‌گفتند چرا همان موقع از من شکایت نکردند و تازه یادشان افتاده که بیایند و به اتهام سرقت و زورگیری از من شکایت کنند.
با این حساب یعنی بی گناه بازداشت شدی؟
دقیقا. هیچ گناهی مرتکب نشدم. تازه آنها مزاحم همسرم بودند.
چرا از تو شکایت کردند؟
نمی‌دانم. شاید خواستند پولی از من بگیرند. به هر حال درست است که وضع مالی خوبی ندارم ولی ظاهرم طوری است که بچه پولدار به نظر می‌رسم و خواستند از این راه پولی به‌دست آورند. شاید هم این کارها به‌خاطر ماندانا است.
سابقه داری؟
بله. سه سابقه کیفری دارم. نه این‌که فکر کنید اهل کار خلاف هستم. سابقه هایم مصرف مواد مخدر بود. هربار پلیس به من شک می‌کرد و مرا می‌گرفت. خب یک معتاد همیشه داخل جیبش کمی مواد پیدا می‌شود. مرا هم به خاطر همین مواد و اعتیادی که داشتم بازداشت می‌کردند.
آخرین بار چه زمانی از زندان آزاد شدی؟
دو ماه قبل.
چرا ترک نکردی؟
قرار بود ترک کنم. می‌خواستم بروم کمپ ترک اعتیاد و بعد از ترک به خواستگاری رسمی ماندانا بروم و او را عقد کرده و به همه معرفی کنم. من عاشق ماندانا هستم و او را دوست دارم، اما نشد، نه این‌که نخواهم، اما چون ماندانا هم مواد مصرف می‌کند زمان ترک به امروز و فردا افتاد و دو ماهی طول کشید.
شغلت چیست؟
یک معتاد چه شغلی می‌تواند داشته باشد؟ هر روز کاری انجام می‌دادم. یک روز تعمیرکار خودرو، یک روز کارگر ساختمان و... خلاصه که هر روز یک کاری انجام می‌دادم. گاهی اوقات هم سراغ سطل آشغال‌ها می‌رفتم و چیزهای با ارزش و قابل خریدی را از داخل این سطل‌های زباله جمع کرده و می‌فروختم. خلاصه که روزی‌ام درمی‌آمد.
با ماندانا چطور آشنا شدی؟
در پارک ودر یک بساط شبانه. او هم‌بساطی‌ام بود و به خودم که آمدم دیدم یک دل نه صد دل عاشق او شده‌ام. اما واقعا به‌خاطر علاقه‌ای که به او دارم مواد را ترک می‌کنم.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها