در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
پس گفت:
خدای ما را و شما را به خاندان پیغامبرش محمد آزموده است، تا چه میکنیم و چه میکنید. ما شما را به یاری ایشان میخوانیم و وا نهادنِ آن طاغوتِ گردنکش، عبیدا... بنزیاد که از امارت او و سلطنت یزید، جز بد به شما نمیرسد. ایندو، چشمانتان از حدقه بیرون میکشند و دست و پایتان میبرند و مثلهتان میکنند و از شاخههای نخلتان میآویزند. افاضلتان و قاریانتان میکشند، آنچنان که حجر بن عدی و یارانش را کشتند و هانی بن عروه را و همانندانش را...
کوفیان، زهیر را دشنام گفتند و عبیدا... را ستودند و به جانش دعا کردند و گفتند:
بهخدا از پای نمینشینیم تا مهترت را و هرکه با اوست نکشیم، یا نبندیم و برِ امیر عبیدا... نبریم.
زهیر گفت:
ای بندگان خدا، فرزند فاطمه که رضوان خدا بر او، سزاوارتر است به دوستداری یا زاده زنِ بدکاره؟
اگر یاریاش نمیکنید، باری، پناه برید به خدا از کشتنش. میان او و پسرعمش یزید را خالی کنید که به جانم سوگند بیکشتنِ حسین نیز طاعتِ شمایان و فرمانبریتان خواهد پذیرفت.
شمر تیری برگرفت و بهسوی زهیر بینداخت و گفت:
خاموش شو که خدا آوازت خاموش کند. به ستوه آمدیم از درازگوییات.
زهیر گفت:
با تو سخن نمیگویم... بهخدا نمیپندارم دو آیه از کتاب خدای دریافته باشی. تو را مژده میدهم به خواری و رسوایی قیامت و عذاب سهمگین خدای.
شمر گفت:
خدای تو را و رفیقت را لختی دیگر خواهد کشت.
زهیر گفت:
مرا به کشتن میترسانی؟ به خدای که مرگ با حسین را دوستتر میدارم از زندگانی جاوید با شمایان.
پس روی در کوفیان کرد و به بانگ بلند گفت:
ای بندگان خدا، مباد در کار دینتان در فریب این سبکمغزِ خشنخو و همانندانش افتید. به خدا سوگند آنکسان که خون خاندان و فرزندان محمد را و آنان را که یاریشان کردهاند و پاسدار حریمشان بودهاند بریزند، در روز حساب، شفاعت محمد را در نمییابند.
آنگاه، مردی از سپاه حسین، زهیر را ندا داد:
ای زهیر، اباعبدا... میگوید بازگرد، آنچه گفتنی بود گفتی، اگر اینان را سودی داشته باشد.
امید مهدینژاد
شاعر و نویسنده
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
برای بررسی کتاب «خلبان صدیق» با محمد قبادی (نویسنده) و خلبان قادری (راوی) همکلام شدیم