پدیده «ماشین خوابی» در کلانشهرها روز به روز درحال افزایش است

خواب به‌دوشان

«پدیده ماشین‌خوابی» یک لغزش زبانی است، ترکیبی آلوده به اشتباه که حالا چون از زبان معاون شهردار تهران مطرح شده است، برچسب بزرگی به نام آسیب اجتماعی می‌خورد و تهدید محسوب می‌شود. پدیده نیست چرا که قبل‌تر هم بوده اما به چشم نمی‌آمده و به رسمیت شناخته نمی‌شده است، همین حالا هم که خبرهای رسانه‌ها را زیر و رو کنید، مصداق‌های فراوانی می‌بینید از تناقض آشکار حرف‌های مسؤولان با آنچه پیرامونمان می‌گذرد. ماشین‌خوابی هم پدیده نیست، زیرا کداممان است که سوار بر خودروی پلاک شهرستانی نشده‌ایم که راننده ژولیده‌ای کنار دستش فلاسک چای و سفره گره زده نانی نباشد. بوی تند و زننده‌ای در مسیر نپیچد و با لهجه ناآشنایی مسیر را از ما نپرسد؟
کد خبر: ۱۲۱۹۳۴۹

چند روز پیش محسن پورسیدآقایی، معاون حمل و نقل و ترافیک شهرداری در نشستی خبری به ماشین خوابی در تهران اشاره کرد و گفت «ما جوانانی را می‌بینیم که با کمک یکدیگر ماشین خریده و محلاتی را به‌عنوان پاتوق و گعده در نظر گرفته و ماشین خوابی می‌کنند.
اینها جوانان شهرهای دیگری هستند که به دلیل نبود شغل به تهران می‌آیند و می‌بینیم که محلات تهران بین آنها تقسیم شده است و بچه‌های یک استان در یک محله و استان‌های دیگر در محلات دیگر جمع می‌شوند و در خودروهایشان می‌خوابند.»
هر چند موضوع نشست او ساماندهی تاکسی‌های اینترنتی بوده و حتی اشاره کرده است به جلسه هم اندیشی با دو شرکت ارائه‌دهنده این خدمات تا به این افراد کمک و فعالیتشان را «آسان‌تر» کنند اما همه می‌دانند همین چند سال پیش خبری منتشر شد مبنی بر این‌که خودروهای پلاک شهرستان اجازه مسافرکشی ندارند و در صورت مشاهده خودرویشان توقیف می‌شود! یکی از گعده‌های مورد اشاره معاون شهردار تهران، خیابان میرداماد است، ورودی مترو میرداماد که اگر چشم بگردانید و پلاک خودروها را که بخوانید، متوجه حضور انبوه این افراد می‌شوید.
پای حرف یکی از آنها که حالا هفت سالی می‌شود به قول خودش آواره تهران است، نشستم. اولین حرفش هم همانی است که مرا به این نتیجه رسانده که این پدیده نیست.
یونس که خودش اهل بیرجند است، می‌گوید: «تازه یادتان افتاده؟! یکی از ما حالا ده سال است دارد کار می‌کند و در ماشین می‌خوابد. تهران را هم مثل کف دستش می‌شناسد. هر چهارماه یک‌بار هم می‌رود زن و بچه‌اش را می‌بیند و می‌آید.
آن‌طور که از حرف‌های او می‌فهمم همه این افراد هم به‌دلیل نبود شغل است که راهی پایتخت شده‌اند،‌ وسوسه کسب درآمد از راهی که چندان تخصصی نمی‌خواهد و خرج آن درآمد در شهری که قطعا ارزان‌تر است باعث شده است به قول او خودرویشان بشود سرپناه.
حمام در پارک، اتراق در خودرو
نکته دیگری که از میانه حرف‌های پورسیدآقایی می‌شد متوجه شد تقسیم‌بندی مناطقی از تهران توسط این افراد است. تجمع خودروهای پلاک خرم‌آباد و لرستان را می‌شود در بلوار میرداماد مشاهده کرد و پلاک خراسان را در میدان صنعت.
پارک‌های اطراف در روزهای گرم تابستان محل خواب آنهاست و روزهای سرد سال صندلی خودرو می‌شود تخت آرامش.
از یونس درباره ممنوعیت مسافرکشی با پلاک شهرستان می‌پرسم.
این‌که قرار بوده پلیس در صورت مشاهده خودروهای پلاک شهرستان آنها را توقیف کند.
البته می‌گوید هنوز برایش چنین موردی پیش نیامده اما شنیده که یک بنگاه املاکی وجود دارد که برای ماشین‌خواب‌ها اجاره‌نامه جعلی درست می‌کند تا آنها بتوانند براساس آن پلاک تهران بگیرند.
زندگی که فقط جای خواب نیست، خودرو را شاید با ارفاق بشود به‌عنوان سرپناه شناخت اما بهداشت و خوراک چه؟ یونس دارد هزاری و دو هزاری را در دسته پولش جا به جا می‌کند ودر همان حال می‌گوید: اغلب اتراق شبانه ما در کنار پارک‌هاست، هفته‌ای دو بار در سرویس بهداشتی همین پارک‌ها دوش می‌گیریم.
معمولا هم جمعی با هم می‌خوابیم که دزد و معتادی مزاحم‌مان نشود. برای غذا هم همه ما یک پیک نیک همراهمان هست، نباشد هم به نان و پنیر و هندوانه قناعت می‌کنیم.
وقتی نمی‌شناسیم برچسب نزنیم
ممکن است که وسوسه کسب درآمد انگیزه مهاجرت برخی از این افراد به شهرهای بزرگ باشد، اما کیست که نداند همه اینها معلول نابسامانی ساختار اقتصادی است، کیست که نداند وضعیت دشوار اقتصادی بعد از کانکس‌نشینی و اجاره کردن پشت بام‌ها در پایتخت، حالا این بار خود را در ماشین‌خوابی نشان می‌دهد.
ماشین‌خوابی اتفاق نوظهوری نیست شاید به تازگی به آن اشاره شده باشد، اما تازگی ندارد. ضمن این‌که مشاغل دیگری هم در این میان وجود دارند که برخی به اشتباه آن را زیرمجموعه‌ای از مشاغل کاذب می‌دانند.
خواندن این پدیده با واژه‌هایی مثل کاذب که بار ارزشی دارند اشتباه است. آذر تشکر، جامعه‌شناس حوزه شهری است و ماشین‌خوابی را بخشی از زیست غیر رسمی شهر تهران می‌داند.
زیستی که اساسا ما نسبت به آن هیچ دانشی نداریم. او به جام‌جم می‌گوید: «شهر بزرگی مثل تهران یک زیست رسمی دارد؛ مثل کارمندی که با نشانه‌هایی مثل رفت و آمد و زندگی روزمره و جریان بازار و تولید و مصرف و...
به چشم می‌آید و دیده می‌شود و در کنار آن هم یک زیست غیررسمی خیلی قوی دارد که شهرها به نسبتی که پیچیده‌تر می‌شوند این زیست غیررسمی در آنها قوی‌تر می‌شود.» او هم معتقد است آسیب خواندن ماشین‌خوابی از اساس اشتباه است؛ چرا که «ما تا پیش از این که نسبت به آن آگاهی و شناخت نداشته باشیم نمی‌توانیم به آن پدیده برچسب بزنیم.»
به باور او این عادت اشتباه ایرانی‌هاست که بدون این‌که شناختی روی یک پدیده این‌چنینی داشته باشند، نگرانش می‌شوند و آن را دسته بندی می‌کنند.
اتوبوس‌خوابی هم در راه است
برای شناخت آنچه حالا به آن «پدیده ماشین‌خوابی» می‌گویند، باید در ابتدا سعی کنیم زیست غیررسمی تهران را بشناسیم. کاری که هر چند خیلی خیلی اندک درباره دست‌فروشی شکل گرفت؛ اما آن‌طور که آذر تشکر به جام‌جم می‌گوید ماشین خوابی نه‌تنها تازگی ندارد، بلکه تنها مورد اینچنینی در پایتخت هم نیست. مصداقش برای موارد دیگر «اتوبوس‌خوابی» است. موردی که انگار رواج هم دارد.
او می‌گوید: «درباره ماشین‌خوابی در ابتدا اشاره کنیم به این موضوع که انواع دیگری هم در این زمینه وجود دارد مثل اتوبوس خوابی، به این شکل که بسیاری از افراد در اتوبوس‌هایی که شبانه در مسیرهای شهری تردد می‌کنند حضور دارند و یک مسیر را تا رسیدن صبح به صورت رفت و آمد طی می‌کنند.» او می‌گوید: «این افراد گروه‌هایی‌اند که قادر به تامین هزینه برای سرپناه و مسکن نیستند و خودرویشان را به‌عنوان سرپناه خودشان قرار می‌دهند.
خیلی از این افراد تمام مدت را در خودرویشان می‌گذرانند، روزها به‌عنوان محلی برای کار و شب سرپناهی برای زندگی.»
به باور این جامعه شناس شهری این شیوه‌ای است که بعد از ظهور تاکسی اینترنتی و مشاغلی که سعی کردند حمل و نقل را ساماندهی کنند و از این میان کسب درآمدی هم داشته باشند، رواج بیشتری پیدا کرد، همین جریان سرویس‌های خدمات حمل و نقل اینترنتی بیشترین جذب‌کننده این افراد هستند.

مبارزه برای بقا

وقتی ماشین‌خواب‌ها را با برچسب آسیب اجتماعی می‌شناسیم همیشه به‌دنبال مفاهیمی مثل اعتیاد و دزدی و تن‌فروشی هستیم، در حالی که ماشین‌خوابی را باید در دسته «فقر» بدانیم.
این‌که گروه‌هایی از اجتماع شهرنشین روز به روز دارند فقیرتر می‌شوند و در پی یافتن راه‌هایی برای بسامان شدن وضعیت خودشان هستند. بخشی از این افراد هم افرادی هستند که از شهرستان‌ها مهاجرت می‌کنند و سعی دارند که از این بازار کار موجود در پایتخت کسب درآمد کنند. در کل این بخشی از جریان مرسومی است که با بدتر شدن وضعیت نابسامان اقتصادی می‌بایست منتظر آن می‌بودیم.
ما هنوز هیچ شناختی نسبت به این افراد نداریم اما نه این افراد مجرمند، نه تهدیدی برای یک جامعه محسوب می‌شوند و نه حتی قربانی هستند. آنها تنها برای بقایشان دارند مبارزه می‌کنند.
به نظر می‌رسد حالا همان‌طور که معاون شهردار تهران هم می‌گوید بیشتر از آن‌که از این پدیده وحشت کنیم باید نهادهایی به وضعیت این افراد سامان و خدماتی هرچند موقت به آنها بدهند.

میثم اسماعیلی
جامعه

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها