سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
یخچال مقداری سرما ذخیره کرده. بطری آب معدنی را برمیدارم. درنیامده و نرسیده به هوای اتاق پشتش عرق میکند. درش را باز میکنم و لاجرعه سر میکشم. به موسیقی گلویم گوش میدهم، صدایی مثل بچهنهنگ است. آب از دو طرف لبهایم شره میکند روی پیراهنم. آب جان میدواند توی جسمم. اتاق را دارم آنالیز میکنم؛ یک دراور و آینه با سه کشوی تمامچوب، یک چایساز، یک قرآن، دو تا سیب و چند لیوان یک بار مصرف کاغذی کنار هم نشستهاند، دو دیوار روبهروی هم لختند، یک دیوار عکس گنبد نبوی را دارد و یک دیوار جهت نمای قبله، کف اتاق سرامیک است و سقف چراغهای زرد دارد. کولر خود به خود روشن میشود. باد میخورد به عرق تنم مورمورم میشود، یک نقشه روی میز است و جاهای زیارتی مدینه را نشانکگذاری کرده. تا حرم نبوی حدود دو کیلومتر راه است. چمدان را باز میکنم و مهربانیهای همسرم را کنار میگذارم، خاکشیر، نبات، آلو بخارا، تخم شربتی، انجیر خشک، قرص نعنا و.... کیسه وسایل حمام را پیدا میکنم. دوش داغی میگیرم و لباس زابلی سفیدم را میپوشم که حامد غلامی، دوست عکاسم به من هدیه داده است.
همان شب عید غدیری که در زابل شعرخوانی داشتم، عطر توسکان لیدرم را میزنم و از هتل میزنم بیرون. دو کیلومتر پیادهروی در لوار (کویریها به باد داغ میگویند لوار) در حاشیه اتوبانی که منتهی میشود به حرم، سه دقیقه نمیکشد باد داغ در لباس بلوچیام میافتد و همه رطوبت بعد حمام بدنم را بخار میکند، سه دور تسبیح صلوات راه است تا رسیدن و این دیدار است. چه بگویم و چه بخواهم؟ راهم میدهید، من کجا، اینجا کجا؟....کفشهایم را درمیآورم...
حامد عسکری
شاعر و نویسنده
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
علی اصغر هادیزاده، رئیس انجمن دوومیدانی فدراسیون جانبازان و توانیابان در گفتوگو با «جامجم» مطرح کرد