باران تهران در خیابان‌ها سیلاب راه انداخته بود. هشتم فروردین ماه بود و چند نیروی شهرداری و ماموران آتش‌نشانی در حال باز کردن مسیر سیلاب‌ها بودند. کارآگاه رضوانی در روزهای ابتدای تعطیلات همسرش و فرزندان را به شهرستان برده و به خاطر این‌که خودش چند روزی کشیک قتل بود، به تهران بازگشته بود تا بعد از شیفت دوباره نزد آنها برود. در اتاق کارش در حال نوشتن گزارش پرونده قتلی بود که صدای زنگ تلفن همراهش سکوت را شکست.
کد خبر: ۱۲۱۷۹۴۸

مامور کلانتری ۲ تهران خبر از قتل مردی در یکی از محله‌های شمال تهران را داد. سروان آدرس محل جنایت را یادداشت کرد و راهی آنجا شد. خیابان‌ها خلوت بود اما شدت باران اجازه نمی‌داد سریع رانندگی کند. پس از حدود نیم ساعت به محل جنایت رسید. خودروی بنزی مقابل یک خانه ویلایی پارک بود و ماموران تشخیص هویت در حال اثر برداری از داخل خودرو بودند. شواهد نشان می‌داد قتل در داخل خودرو رخ داده است. ماشین را پارک کرد و کلاه بادگیری را که تنش بود روی سرش کشید و به سمت خودرو رفت.
مقتول پشت فرمان بود پتویی روی پای او قرار داشت. صندلی راننده خوابیده بود و رد خون از سمت چپ سر مقتول جاری بود. شیشه سمت راننده تا نیمه پایین بود.
افسر کلانتری با مشاهده سروان به سمت او آمد و بعد از سلام و احوالپرسی در گزارش اولیه ماجرا گفت: حدود ساعت یک و نیم بامداد زنی با کلانتری تماس گرفت و از قتل شوهرش خبر داد. سریع خودمان را به اینجا رساندیم. مقتول مردی ۴۵ ساله‌ به نام سامان و از تاجران سرشناس است. بر‌اثر اصابت یک گلوله به سرش به قتل رسیده بود. وقتی ما رسیدیم بدنش گرم بود و زمان زیادی از مرگ نگذشته بود. شواهد نشان می‌دهد انگیزه قتل شخصی بوده و قاتل قصد سرقت نداشته است.
همسر مقتول مدعی است، ساعت یک همسرش قصد ورود به خانه را داشته که یکی از دوستانش سوار خودرو می‌شود و این قتل را انجام داده است.
قاتل شناسایی شده؟
نه متاسفانه. همسر مقتول نتوانسته هویت قاتل را شناسایی کند.
چطور این ادعا را مطرح کرده؟
تلفنی با شوهرش صحبت کرده و او گفته در حال صحبت با یکی از دوستانش است.
کارآگاه یک بار دیگر صحنه را بررسی کرد و سپس همراه مامور کلانتری داخل خانه رفتند تا از همسر مقتول تحقیق کنند. در طبقه اول که با وسایل گران‌قیمت تزئین شده بود، زن جوانی در حال گریه و زاری بود و زن و مرد میانسالی که مشخص بود خدمتکار خانه هستند سعی می‌کردند او را آرام کنند.
سروان خودش را به زن جوان معرفی کرد و از او خواست به دقت به پرسش هایش جواب دهند تا بتواند هویت قاتل را شناسایی کند. از مامور کلانتری هم خواست زوج خدمتکار را به طبقه بالا ببرد و از آنها تحقیق کند.
خب ماجرا را کامل توضیح دهید؟
دو روز قبل از مسافرت برگشتیم و شوهرم تا دیر وقت در دفتر کارش می‌ماند تا کارهای عقب افتاده را انجام دهد. امشب حدود ساعت یک با تلفن همراهش تماس گرفتم که گفت مقابل در خانه و داخل ماشین در حال صحبت با یکی از دوستانش است. یک‌ربع که گذشت دوباره تماس گرفتم، اما جواب نداد. چند دقیقه منتظر ماندم اما خبری نشد، نگران به سمت ماشین رفتم که با جسد او روبه‌رو شدم .
متوجه نشدید قاتل کدام‌یک از دوستان همسرتان بود؟
نه .وقتی بیرون رفتم فرار کرده بود.
رابطه شما و همسرتان چطور بود؟
بد نبود. اختلاف‌هایی داشتیم اما همدیگر را خیلی دوست داشتیم.
کارآگاه بعد از تحقیق از زن جوان به طبقه بالا رفت. زوج میانسال در حال امضای برگه اظهاراتشان بودند.
حرفی برای گفتن داشتند؟
این‌طور که مدعی شدند، دو سال قبل به این خانه آمدند. زوج صاحبخانه اختلافاتی با هم داشتند. بعد از برگشت از مسافرت بیشتر درگیری داشتند. امشب هم صدای داد و فریادشان را شنیده بودند.
آنها قاتل را ندیدند؟
نه. حتی صدای شلیک گلوله را هم نشنیده بودند.
کارآگاه سرنخ‌هایی که به دست آورده بود را یک‌بار مرور و با کشف دو سرنخ همسر مقتول را به عنوان عامل جنایت معرفی کرد.

وحید شکری

تپش

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها