گفت‌وگو با بیژن بیرنگ، کارگردان سریال خاطره انگیز «این خانه دور است» به مناسبت روز تکریم بازنشستگان

این خانه دور نیست!

کد خبر: ۱۲۱۱۹۲۶

می‌گویند تا سال 2030، تعداد سالمندان جهان زیاد می‌شود آن‌قدر زیاد که اگر از امروز زنگ خطر آن به صدا درنیاید تا ده سال دیگر با جهانی پیر مواجه خواهیم شد.اما در کنار سالمندی رو به افزایش، آنچه باعث نگرانی است میزان رشد آزار سالمندان است، این آزار آن‌قدر زیاد شده که برخی معتقدند از آزار کودکان نیز سبقت گرفته و اگر با همین فرمان پیش برود،‌دنیای ترسناکی در انتظارمان است.همین نگرانی باعث شده تا روز 15‌ژوئن ( دیروز) روز آگاهی از آزار سالمندان نامگذاری شود.تا بهانه‌‌‌‌ای شود برای آگاهی از یک آسیب اجتماعی که خیلی‌ها از آن بی‌خبرند.آزار سالمندان؛ آزارهای روانی، جسمانی، اجتماعی، اقتصادی را شامل می‌شود که بدترین و آسیب‌زا‌ترین آنها آزار عاطفی است. به این معنی که سالمند از نظر روانی آن‌قدر تنها و درمانده می‌شود که دچار افسردگی شده و سال‌های پایانی عمر خود را به بدترین شکل ممکن سپری می‌کند و اینجاست که این سوال پیش می‌‌آید اگر قرار بود پایانش این باشد چرا در فرهنگ ایرانی‌ها، «الهی پیر شوی» یکی از بهترین دعاهایی است که می‌توان در حق دیگران کرد.
از بهشت تا خانه‌‌ای که دور است
در دهه 70 سریالی از تلویزیون پخش شد به نام « این خانه دور است» به کارگردانی بیژن بیرنگ و زنده یاد مسعود رسام.کارگردانانی که چند اثر بسیار خوب تلویزیون را به‌نام خود ثبت کردند، سریالی مثل همسران و خانه سبز. سریال این خانه دور است، از معدود کارهایی است که با محوریت سالمندان و زندگی تلخ و شیرین‌ آنها با حضور تعداد زیادی از بهترین بازیگران ایرانی ساخته شد، بازیگرانی که بیشتر آنها دیگر در میان ما نیستند؛ زنده‌یادان حمیده خیرآبادی، جلال مقدم، رضا‌کرم رضایی، رقیه چهره‌آزاد، نعمت‌ا... گرجی، جعفر بزرگی و...
این سریال با نام « بهشت کوچک» ساخته شد اما با نام این خانه دور است به نمایش درآمد. با بیژن بیرنگ هم‌صحبت شدم تا از تجربیاتش در ساخت این سریال استفاده کنم و از او درباره دنیای سالمندی و مدیریت آن برای داشتن یک زندگی خوب بپرسم.به بیرنگ گفتم هر دو نامی که برای سریال انتخاب کرده بودید، معنایی داشتند که ذهن را به فکر وامی‌داشتند.این کارگردان با سابقه تلویزیون می‌گوید: در آمریکا و برخی کشورهای اروپایی به خانه سالمندان لقب بهشت می‌دهند، ما اما مفهوم دیگری در ذهن داشتیم که تلویزیون آن زمان با این اسم موافقت نکرد و ما نام «این خانه دور است» را انتخاب کردیم که به نظرم بهتر هم شد و با مضمون سریال بیشتر هم‌راستا بود.خانه‌ای خاص که تعدادی سالمند در آن زندگی می‌کردند که هر کدام نماد یک طبقه یا آدم‌های واقعی بودند.آن سال‌ها ما به این موضوع سالمندان پرداختیم چون نیاز جامعه بود، الان هم هست اما فرق آن دوره با الان این بود که آن سال‌ها، رسانه‌ها از جمله صدا و سیما، نیازسنجی کرده و بر اساس آن آثاری تولید می‌کرد اما اکنون دیگر این کار را نمی‌کند.برای همین سالمندان که طیف وسیعی از مردم جامعه را در برمی‌گیرند، در رسانه‌ها دیده نمی‌شوند.
امان از ترس !
به بیرنگ می‌گویم سالمندی می‌تواند یکی از بهترین دوره‌های زندگی باشد، چون دوره خامی و بی‌تجربگی گذشته و تلاش برای امرار معاش زندگی و تغییر شرایط هم تقریبا به پایان رسیده و به اصطلاح می‌توان با خیال راحت‌تری به کارهای شخصی رسیدگی کرد اما سالمندان کشور ما چون آموزش ندیده‌اند که برای سالمندی برنامه‌ریزی کنند، این دوره برایشان به دوره‌ رکود تبدیل می‌شود.از این کارگردان می‌پرسم به نظرتان برای این معضل چه باید کرد؟ می‌گوید: ذهن آدمیزاد از پیری و درماندگی و ضعف جسمانی می‌ترسد، به همین دلیل است که تا می‌آیی از دوران پیری صحبت کنی، خیلی‌ها می‌گویند: نه! از پیری و مرگ و میر حرف نزن ! بیشتر مردم نمی‌خواهند بپذیرند که مرحله پیری از راه خواهد رسید و باید برای آن مثل بقیه دوره‌های زندگی برنامه‌ریزی داشت.ترس نمی‌گذارد حتی به این مقطع از زندگی فکرکرد.اما واقعیت همین است که گفتید، اگر درست برنامه‌ریزی کرده و با هدف زندگی کنیم، دوره سالمندی نه تنها ترس ندارد بلکه خیلی هم خوش خواهد گذشت.باید رسانه‌‌ها روی این موضوع کار ‌کنند.باید توجه به سالمندی و آموزش مهارت‌ برای این مقطع را در اولویت قرار دهند تا مردم از میانسالی یاد بگیرند که سالمندی خود را چگونه سپری کنند.
بیرنگ می‌گوید: ما ایرانی‌ها دعای زیبایی داریم؛ الهی پیر شوی ! یعنی زندگی باعزت و طولانی داشته باشی تا نتیجه کارهایت را ببینی و از آنها لذت ببری. اما واقعیت این است که ترس درونی مانع همه چیز می‌شود.
حفظ استقلال سالمندان
سالمندان ما بر اساس فرهنگ زیستی و باورهایی که داریم به جوان‌ها و دیگر اعضای خانواده وابستگی شدید دارند و با این باور زندگی می‌کنند که در پیری در کنار دیگر اعضای خانواده باشند.این سبک زندگی محاسن و معایبی دارد، حُسنش این است که سالمندان تنها نمی‌مانند اما ایرادش این است که استقلال آنها خدشه‌دار می‌شود.به نظر من بهتر است سالمندان در خانه خودشان بمانند و جوان‌ها و دیگر اعضای خانواده از آنها حمایت‌های عاطفی، اقتصادی و... را انجام دهند.مثلا نگذارند که آنها تنها مانده و نوبتی پیش آنها بمانند.در خرید خانه کمکشان کنند یا مثلا برای سفر با تور برای آنها برنامه‌ریزی کنند و اگر تمکن مالی دارند برایشان پرستار بگیرند اما خودشان هم مدام به آنها سربزنند تا پیوستگی عاطفی قطع نشود. به این کارگردان می‌گویم یکی از اتفاقات خوب سریال این خانه دور است، ازدواج دو تا از سالمندان بود.اتفاقی که در کشور ما تقریبا تابوست و کمتر درباره آن صحبت یا فرهنگسازی می‌شود.
بیرنگ می‌گوید: در قدیم باب بود که نمی‌گذاشتند کسی تنها بماند، جوان‌هایی که همسرشان فوت می‌کرد یا کارشان به طلاق می‌کشید یا سالمندان که تنها می‌شدند،اطرافیان، اقوام و حتی همسایه‌ها آستین بالا می‌زدند و‌ آنها را سرو سامانی نو می‌دادند که تنها نمانند.اما به مرور این سنت خوب از میان رفت.آدم‌ها از هم فاصله گرفتند و دیگر تنهایی آدم‌ها مسأله نیست انگار.خانه سالمندان تبدیل شد به جایی که در ظاهر می‌تواند بیشتر مسائل را حل کند اما واقعیت این است که خانه سالمندان بدترین اتفاق ممکن برای یک سالمند است.همانطور که در سریال این خانه دور است، نشان دادیم آدم‌ها باید در خانه خودشان زندگی کنند تا احساس ناتوانی و سربار بودن، نکنند.حتی اگر در جمع خانواده فرزندان زندگی می‌کنند به هر دلیلی باید اتاقی برای خودشان داشته باشند تا بدانند حریم ویژه‌‌ای دارند که مخصوص خودشان است و در آخر این که موثرترین کاری که می‌توان کرد تا سالمندان آینده زندگی بهتر و شادتری داشته باشند، برنامه‌ریزی و آموزش برای ورود به دوران سالمندی است.

طاهره آشیانی
روزنامه‌نگار

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها