در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
اصلا روز را که میشنوم میترسم مبادا بعدش جهانی بیاید و بعدترش هم مثلا ناخنگیری، برسی، پیچگوشتیای چیزی... اما راستش از این روز جهانی باد نه ترسیدم و نه حرصم گرفت. با دیدن این روز کلی هم شاد شدم، حتما میپرسید چرا. این جناب باد در ادبیات کلاسیک ما شخصیت عزیز و بزرگواری است. کلی شاعر و نویسنده او را روانه کردهاند برود به جناب معشوق بگوید در فاصلهای دور دل یکی برایش میتپد. مثلا همین باد صبای خودمان را که دیگر میشناسید، حافظ و جناب باد چه میکنند با هم، هی حافظ باد را میفرستد سمت جناب معشوق و او را بدل میکند به یکی از شخصیتهای مهم شعریاش.
باد صبا مشک فشان است و چارهگر، میرود و بوی یار میآورد. فکرش را بکنید، شاعر چقدر باید دلبری بلد باشد که بگردد باد را پیدا کند برای این پیغام بری و عطر آوردن. البته نه اینکه استفاده از باد ابتکار جناب حافظ باشد، شاعران زیادی قبلتر رفتهاند سراغ باد، اما جناب حافظ آنقدر به این عنصر فرار و گریزپای طبیعی شخصیت داده که میشود تصور کرد هر بار حافظ و جناب باد با یکدیگر حرف زده و موقع خداحافظی به گرمی دست هم را فشردهاند.
باد اما در فرهنگ ما نماد گذر سریع ایام و عمر هم هست؛ عمری که مثل برق و باد میگذرد و چشم بههم میزنی تمام شده است. حالا فکرش را بکنید در همین کشور همسایه خودمان ترکیه، به باد میگویند «روزگار» البته روز به سکون ختم میشود. برای ما فارسیزبانها که روزگار مساعد و نامساعد را به بادهای خوش و ناخوش بسیاری در ادبیاتمان تشبیه کرده یا شخصیت بخشیدهایم، آنقدر این روزگار شیرین است که میشود هر بار با وزش باد به این فکر کرد که روزگار آمد. روزگار به معنی باد همان نگاه ماست به جهان.
گاهی خوش است و گاهی ناخوش اما در هر حال زود میگذرد، مثل باد، گاهی بیرحم و بنیانکن است و گاه مفرح و نشاطبخش. مگر زندگی با ما چه میکند؟ جز این است که گاهی خوشمان میکند و گاهی...
زینب مرتضایی فرد
روزنامهنگار
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد