یادداشتی بر کتاب «مرا صداکردی» سروده لیلا حسین‌نیا

روبه‌جلو، سریع و موفق

کد خبر: ۱۲۰۷۵۳۷

شاعر این توان را دارد که در جسم کلمات روح بدمد و به اشکال گوناگون دنیای تازه‌ای خلق‌کند. عده‌ای دنبال کشف‌های تازه‌اند تا به واسطه آن به بیان نادانسته‌های مخاطب بپردازند. عده‌ای دنبال بیان علت این ندانستن‌ها هستند و عده‌ای دیگر می‌خواهند به بیان آن چیزهایی بپردازند که مخاطب به خودی خود هیچ‌گاه نمی‌تواند آنها را دریافت‌کند. با نگاهی به آثار بزرگانی چون حافظ، فردوسی، خاقانی و... می‌توان پی‌برد شاعرانی که در دسته سوم قرارگرفته‌اند، ماندگارتر بوده‌اند چنان‌که هنوز کتاب‌هایی قطور در تحلیل و فهم اشعارشان نوشته‌می‌شود. «مرا صدا کردی» عنوان اولین مجموعه منتشر شده شاعری جوان و خوش‌ذوق است. لیلا حسین‌نیا در این مجموعه مضامین عاشقانه، اجتماعی و چند شعر مذهبی را با کمک قالب‌های غزل و چارپاره، ساخته و پرداخته کرده‌است.
در مروری اجمالی در می‌یابیم که طبیعت در شعرهای کتاب حضور پررنگی دارد و می‌توان‌گفت آسمان، پرنده، پرواز و قفس، لابه‌لای المان‌هایی چون باران، باغ، درخت و دریا از پرسوناژهای فعال شعرها هستند به گونه‌ای که می‌توانستند دستاویزی برای انتخاب نام کتاب هم باشند.
(سقف قفس سهم کبوترها شد و آن‌گاه/ در آسمان ما به آهن بال و پر دادند) (ص24)
یا:
(شبگیر بود و قتل انبوه درختان را/ فوج کبوترهای آواره خبردادند) (ص23)
تعدادی از شعرهای کتاب در مصرعی شناسنامه هویتی شاعر را نهفته‌اند آن هم با شخصیت بخشیدن به فضای جغرافیایی زادگاه او تا جایی که هر مخاطبی بی‌آن‌که شناختی داشته‌باشد می‌تواند حدس‌بزند که با شاعری از دیار شهریار روبه‌روست. از این منظر، زادگاه شاعر شهری‌ست غمگین و مستعد دردمندی شاعرانه و در عین حال غزل‌خیز، سرزمینی که اندوه روی آن سایه انداخته و روح شاعر را به سرمایش گره‌زده‌است.
(مگو از آفتاب - از آن شکوه گرم رؤیایی-/ که من هم‌زاد سرمایم، که من فرزند تبریزم) (ص12)
حسین‌نیا در راستای این پیوستگی عمیق، گاه دلتنگی‌هایی را به شعر می‌کشد که ناشی از مسائلی مربوط به زادگاهش هستند. مثل شعری که به یاد سوختگان قطار تبریز- مشهد خلق شده‌است.
تلمیح در شعر او از بسامد خوبی برخورداراست؛ چه در زمینه اشاره به ماجراهای تاریخی و چه اشاره به متون دینی. او همچنین تلاش‌کرده که آنها را به گونه‌ای متفاوت بیان‌کند:
(به خون خویش غلتیدند خیل آرزوهایم/ شبیه سرزمین مانده از تاراج چنگیزم) (ص11)
و:
(شاید به قعر چاه کشد داستان من/ از نابرادران حسودم بعیدنیست) (ص32)
با یک مطالعه اجمالی می‌توان‌دریافت که توانایی شاعر، در تصویرگری یا فضاسازی نیست، بلکه مضمون‌سازی است که او حضوری فعال دارد با نگاه متفاوت به عناصری که در شعر، بسیار دیده شده‌اند:
(ای دست کودکانه سالی که می‌رسد/ سنگی به شیشه شب اندوه ما بزن) (ص52)
و:
(دیری‌ست راه عشق ندیده‌ست رهروی/ باید تکاند از تن این جاده گرد را) (ص57)
همچنین:
(سلام پیک بشارت به خاک خشک زمین/ رسیدی و گره از بخت باغ واکردی) (ص35)
(ما آینه‌ها بعد تو در جامه آهیم/ ما حسرت هر پنجره چشم‌به‌راهیم) (ص37)
این مضمون‌سازی و تلاش برای کشف، در کنار جذابیت‌هایش گاهی می‌تواند شاعر را از انسجام در محور عمودی شعر دورکند و به سمت بیت‌محوری سوق‌دهد. مساله‌ای که حسین‌نیا بر آن فائق آمده، لذا شعرهای این مجموعه محور عمودی و پیوستگی نسبتا خوبی دارند؛ با این‌که شاعر بیشتر تلاشش را خرج استحکام بیت‌ها و محورهای افقی شعرش کرده‌است. تناسبات معنوی واژگان درون‌بیتی شاهدی بر این مدعاست. در قوت‌بخشیدن به یکپارچگی محور عمودی نیز، نقش ردیف مخصوصا ردیف‌های اسمی تا حدودی قابل تأمل‌اند.
تلاش برای ترکیب‌سازی و ایجاد توهم تصویر به کمک ترکیب واژگان از مسائل شایع در شعر جوانان است. در شعر حسین‌نیا هم ترکیب‌هایی از قبیل راه عشق، بخت باغ و جامه آه هست، اما کم و همین کم‌بودن امیدوارکننده‌است.
شعرها به لحاظ موسیقیایی از تنوع نسبتا خوبی برخوردارند و31 شعر این مجموعه در ده بحر عروضی سروده شده‌است در مواردی هم، شاعر در وزن‌های بلند (از نوع وزن‌های مطلوب سیمین بهبهانی) طبع‌آزمایی کرده‌است. اما در مقایسه با شعرهای کوتاه‌تر کتاب و با نگاهی غیرانضمامی به بیت‌های موفق هر شعر، می‌توان‌گفت که در وزن‌های کوتاه‌تر بهتر توانسته مفاهیم و تصاویر را جمع‌وجور کند و به ترسیم ناگفته‌هایش بپردازد و این هم تا حدودی طبیعی است، چون آن وزن‌ها بیشتر برای روایت یا توصیف فضاهای خاص مناسب‌است - که شاعر مجال بیشتری می‌طلبد- اما پروردن مضمون به آن مقدار فضا نیاز ندارد. پس اگر قرارباشد بر او خرده‌بگیریم، از این منظر خواهدبود که چرا به روایت و فضاسازی و توصیف موقعیت‌های خاص کم‌توجه است.
در مورد موسیقی کناری (ردیف و قافیه) شاعر کوشیده‌است که متنوع بنویسد در چندین مورد هم شاهد به کار بردن ردیف‌های خاص هستیم که تا حدودی موفق‌اند.
(با من چه بضاعت به جز این یک دو قلم شعر؟!/ هر صبح و شب و خوب و بد و شادی و غم شعر/ تا جان و دلم در غزلی تازه بسوزد/ در آتش من باز بدم باز بدم شعر!) (ص33)
(ای دست‌هایت گرم، نانت گرم، جانت گرم/با من بمان مگذار سرما سهم من باشد/ از من گرفتی یک به یک دلبستگی‌ها را/ ای زندگی! این مرد اما سهم من باشد) (ص60)
اما در مواردی سپردن اختیار و عنان مضمون‌سازی و امتداد غزل به دست قافیه یا ردیف، می‌تواند از لذت تازگی آن بکاهد مثلا به‌کاربردن واژه نرده به عنوان میله قفس، تنها به بهانه قافیه شدنش با برده و پرده:
(در این قمار با قفست خوگرفته‌ای/ از عرصه‌ای فراسوی این نرده دم مزن) (ص30)
نقطه قوت شعرهای مرا صدا کردی صمیمیت و طبیعت‌گرایی شاعر در بیان مفاهیم عاشقانه و اجتماعی و مضمون‌پردازی‌ است.
اما در مورد زبان کاستی‌هایی به چشم می‌آید، مثلا مواردی از لغزش‌های زبانی که توانسته‌اند از فصاحت کلام بکاهند و سبب کم‌توفیقی در به دست دادن فرم سالم شوند؛ در حالی که با کمی وسواس می‌توانستند به مذاق مخاطب دیرپسند امروز خوش‌تر بنشینند. برای مثال شاعر باید تصمیم بگیرد که روا دانستن این‌که به جای «رد و نشان آن گمشده» بنویسد «آن گمشده را رد و نشان»، کمکی به زبان شعر او می‌کند یا نه؟ همین‌طور باید توجه‌کند که خون «از خاک» می‌جوشد نه «به خاک» (هنوز خون برادر به خاک می‌جوشد) یا «از هنگامه» می‌گریزند نه «در هنگامه» (بگو با من کجا باید در این هنگامه بگریزم)
همین‌طور دقت در استفاده از کلماتی که تنها وظیفه پرکردن وزن را به عهده دارند بعلاوه حشوهایی که از یکدستی زبان می‌کاهند (شب باز شب تکرار نافرجام بیداری/ این قصه‌های هر شب و غم‌های تکراری) یا تغیرات و حذف‌هایی که به خاطر محدودیت وزن ایجاد می‌شوند مانند به کاربردن «چه صدا مانده» به جای «چه صدایی مانده» در غزل «موعود»، همین‌طور تلفظ «کز» و «کان» (که از خان و مان خویش جدا مانده)، (که آن گمشده را رد و نشان از که بخواهیم) و «ز» به جای «از» در چندین مورد و مشدد شدن حروفی که در حال عادی مشدد نیستند. (وقتی زچارگوشه‌اش امید رفته‌است)
یا حذف را مفعولی به سبب محدودیت وزن (تا که بیش از این زمانه استخوانت نشکند).
جا ماندن نهاد جمله مصراع دوم در آخر مصراع نخست نیز قابل درمانست: (من مصرعی شکسته و از یاد رفته، او/ با کوله باری از غزل ناب می‌گذشت)
اما نباید فراموش‌کرد این مجموعه، اولین تجربه منتشر شده شاعر است. شاعری که نشان‌داده حرکتی سریع و رو به جلو دارد و در سرودن غزل‌های معناگرا موفق است. ذکر این موارد هم تنها برای آن است که در تجربه‌های بعدی برای مرمت فرم و منسجم ساختن ساختار به کار آیند.

حسنا محمدزاده

شاعر

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها