در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سمیه کاظمنژاد به مدرسه که رفت درس و کتاب چشمش را نگرفت و فکر کرد مدرسه رفتن وقت تلف کردن است! او خانواده را بدجور نگران کرده بود و هرچه در گوشش میخواندند که درس بخوان ثمری نداشت. سمیه به کلاس چهارم که رسید منزلشان تغییر کرد و پشت بندش مدرسهاش. روزی که وارد مدرسه جدید شد خانم معلم مهربان که معلم کلاس اولش بود رو به بچههای کلاس گفت که سمیه بهترین دانشآموز مدرسه قبلی بوده و حالا به مدرسه جدید آمده تا اینجا هم بهترین باشد. سمیه این را که شنید یک چیزی گوشه ذهنش را قلقلک داد و باور کرد که میتواند بهترین باشد. از همان روز ورق زندگیاش برگشت و رفت پی درس و کتاب، بعد هم فهمید که درس آنقدرها که فکر میکرده بد نبوده، اصلا با خودش گفت چقدر خوب است بچهها درس بخوانند. سمیه اینچنین یکباره متحول شد و به دوره راهنمایی که رسید عضو تیم المپیاد ریاضی شد، تفریحش هم حل کردن معادلات ریاضی و کیف بردن از این دنیای پیچیده شده بود.
این عاشق ریاضی اما در دبیرستان رشته تجربی خواند چون خانواده فکر میکردند که این رشته آیندهدارتر از بقیه است، سمیه هم چون زیستشناسی را دوست داشت، شد دانشآموز رشته تجربی. سمیه اما کنکور که داد رشتهاش به جای پزشکی شد تغذیه، رشتهای که او را از لنگرود آورد پشت میز و نیمکتهای دانشگاه شهید بهشتی تهران. حالا سمیه کاظمنژاد یک دانشجوی درسخوان بود، یک دختر با اراده و مصمم که بلافاصله بعد از اتمام دوره کارشناسی، دانشجوی کارشناسی ارشد شد ولی نه در رشته تغذیه که در بیوشیمی از نوع بالینیاش، رشتهای که میتواند مکانیسمهای سلولی را تجزیه و تحلیل کند و آنالیز بهتری ازعلم تغذیه ارائه دهد. سمیه هنوز دانشجوی ارشد بود و داشت پایاننامه مینوشت که در کنکور دکترای بیوشیمی رتبه دوم را کسب کرد و با تصمیم استادانش در مصاحبه پذیرفته شد. این سرآغاز تغییر مسیر زندگی سمیه کاظمنژاد بود، نقطهای که به ازدواجش ختم شد، او را صاحب دو پسر دوقلو کرد و نشاندش پشت میز و صندلی پژوهشگری.
اوایل دهه80 سلولهای بنیادی شده بود همه فکر و ذکر سمیه، همین سلولها نیز شدند موضوع پروژه و تز دوره دکترایش، سلولهایی که او چهار مقاله آی اسآی دربارهشان نوشت و علتی شد برای برگزیده شدن سمیه کاظمنژاد در جشنواره جوان خوارزمی و عضو شدنش در بنیاد ملی نخبگان. موضوع پروژه او ایجاد سلولهای کبدی از سلولهای بنیادی در یک ساختار سه بعدی بود، موضوعی که راه صاف کن وی برای ورود به پژوهشگاه ابن سینا نیز شد.
سمیه کاظمنژاد در پژوهشگاه، سلولهای بافت آندومتر را که مرتبط است با تولید مثل و باروری زنان انتخاب کرد و برای مسلطتر شدنش به این حوزه دوره تخصصی جنینشناسی را نیز گذراند تا با پل زدن میان جنینشناسی و سلولشناسی، بتواند مشکلات باروری افراد را برطرف کند و کاری کند تا روزنه امیدی باز شود برای همه کسانی که تکنیکهای معمول آیویاف گرهشان را باز نمیکند.
او حالا هم پژوهشگر است و هم درمانگر حوزه ناباروری، بانویی که دارد از سلولهای بنیادی در این حوزه کمک میگیرد و بسیار امیدوار است که نتایج پژوهشهایش لبخند و شادی را به زندگی آدمها برگرداند.
درمان ضایعات استخوانی ـ غضروفی، درمان زخمهای دیابتی و درمان ناباروری به کمک مهندسی بافت و سلولهای بنیادی حوزههایی است که سمیه کاظمنژاد روی آنها متمرکز است. مطالعات گسترده آزمایشگاهی و حیوانی اینها با موفقیت پشتسر گذاشته شده، مرحله پیش بالینی هم موفقیتآمیز بوده و کار حالا به کارآزمایی بالینی رسیده است. نتایج کار برای سمیه آن قدر امیدبخش است که به ما میگوید اگر اوضاع به همین نحو خوب پیش برود برای نخستین بار در دنیا تکنیکهایی به وجود خواهد آمد که جایگزین روشهای فعلی که چندان نیز کارآمد نیستند، میشود.
او اما میگوید، باید از پژوهشهای مرتبط با سلولهای بنیادی بهتر و بیشتر حمایت شود، چون این حوزه نیازمند بودجه است و اگر به پژوهشگران پر و بال بودجهای و تجهیزاتی داده شود، کارهای بزرگتری انجام خواهند داد. ولی چه میشود کرد که این حوزه نیز گرفتار تحریم هاست، تحریمهایی که واردات مواداولیه و تجهیزات را دشوار کرده و سمیه افسوس میخورد اگر نتایج سالها کار پژوهشگران و جایگاه قابل ملاحظهای که ایران در جهان به دست آورده، متزلزل شود.
جنینشناسی، مهندسی بافت و سلولهای بنیادی همهاش برای این بانوی پژوهشگر شگفتی است. او مبهوت عظمت خداست وقتی که به عنوان جنینشناس در آزمایشگاه دو سلول نر و ماده را با هم لقاح میدهد و در بدن زن میکارد و بعد این سلول لقاح یافته به انسانی تبدیل میشود با بیشمار قابلیت و آن وقت بعد از 9 ماه این سلول دست ساخت میشود نوزادی در آغوش والدینش و او از دیدن شادی آنها ذوق میکند و خستگی از تن به در میرود.
سمیه بهعنوان یک متخصص مهندسی بافت گرچه میداند کارهای بشر به پای آنچه خداوند خلق میکند، نمیرسد ولی در آزمایشگاه همه سعیاش این است که بافتهایی مصنوعی بسازد و آنها را جایگزین بافتهای از دست رفته یا بافتهای از کارافتاده کند و باز هم کیف کند از این که اندامش به وضعیت قبل از بیماریاش بازگشته و انسانی از رنج خلاص شده. او مبهوت عظمت خدا میشود وقتی با سلولهای بنیادی کار میکند و میبیند این سلولها به محض ورود به خون به کمک مولکولهایی که درسطحشان دارند از مولکولهای ناحیه آسیب دیده پیامهایی دریافت میکنند و سریع خودشان را به آنها میرسانند تا زخم و دردی را التیام دهند. او میگوید فتبارک ا... احسن الخالقین که این نظام خلقت با چه نظمی تدبیر میشود.
آدمهای موفق تکبعدی نیستند، یک بانو اگر در محیط کار موفق است و جایگاه نخبگی دارد در زندگی شخصیاش حتما موفقتر است؛ سمیه کاظمنژاد چنین بانویی است. او با دو فرزند دوقلو خواست و پژوهش کرد، با همین دو فرزند شد پژوهشگر برتر، بهخاطرشان نخواست که فرصت مطالعاتی از دانشگاههای خارجی بگیرد، خواست که بماند پیش فرزندانش، کنار همسر و خانوادهاش چون او مثل خیلی از بانوان ایرانی خانواده را به همه چیز ترجیح میدهد. این روزها با اینکه او پستهای مدیریتی پرمشغلهای دارد اما به خانه که میرسد، میشود یک کدبانوی تمام عیار، یک مادر مهربان، یک همسر خوب، زنی با دستپختی عالی و صاحب خانوادهای گرم. او حواسش به همه چیز هست و از دو پسرش جانانه حمایت میکند، حتی وقتی که جنین بودند و او با علم تغذیهای که آموخته بود، اجازه نداد فرزندانش مثل خیلی از دوقلوها کم وزن به دنیا بیایند یا مشغلههای کاری اش سلامت بچهها را به خطر بیندازد.
با این حال سمیه کاظمنژاد، رویاهای شغلیاش را با قوت دنبال میکند و دوست دارد پژوهشهایی که در حال انجام آنهاست به تایید نهایی برسد تا آن وقت ببیند که تحقیقاتش به خدمتی پزشکی تبدیل شده و جلوی بسیاری از اختلافات خانوادگی حتی آسیبهای اجتماعی گرفته شده است.
خانم مخترع
سمیه کاظمنژاد تا به حال در حوزه پزشکی چند ثبت اختراع داشته است: تولید بافتهایی که به درمان بیماری کمک میکند، تولید بافت مهندسی شده غضروف در شرایط آزمایشگاهی، تولید محصولی مشابه پوست، تولید بافت کبد از سلولهای بنیادی با پروتکلی کاملا ایرانی و ابداع پروتکلی جدید برای تولید سلولهایی در شرایط آزمایشگاهی که فعال تر از سلولهای موجود هستند.
مریم خباز
جامعه
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در واکنش به حمله رژیم صهیونیستی به ایران مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
گفتوگوی «جامجم» با سیده عذرا موسوی، نویسنده کتاب «فصل توتهای سفید»
یک نماینده مجلس:
علی برکه از رهبران حماس در گفتوگو با «جامجم»:
گفتوگوی «جامجم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر