در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
یلدا، عبدا... و مرتضی، سه خواهر و برادر افغان، برای عید کلی نقشهکشیده بودند. روزهای آخر مدرسه، چشمشان دائم به تقویم بود و روزشماری میکردند تا تعطیل شوند. مدرسهها که تعطیل شد، مادر و پدر برنامهریزی کردند و قرار شد چند روز پس از سال تحویل برای گذراندن تعطیلات به استان هرمزگان بروند.
چند روز قبل از سفر، مادر به بچهها گفت چمدانهایشان را ببندند و آماده سفر باشند، بدون اینکه بداند، مرگ بیرحمانه در کمین کودکانش است. روز موعود رسید و بچهها با کمک هم وسایل سفر را داخل صندوقعقب خودرو گذاشتند و پدر حرکت کرد.
نوری رحیمی، مادر خانواده میگوید: بعد از اینکه رسیدیم، در یکی از پارکها اطراق کردیم و ناهار خوردیم. بعد از ناهار، بچهها که تمام حواسشان پی دریا بود، پایشان را در یک کفش کردند و گفتند میخواهند به دریا بروند. نگران بودم. هرچه سرسختی کردم، بچهها بیشتر اصرار کردند. وقتی دیدم دستبردار نیستند، به یلدا، خواهربزرگترشان گفتم همراه آنها تا نزدیکی ساحل برود، اما وارد آب دریا نشوند. بعد هم رفتند.
نجات معجزهآسا
لب ساحل، تا چشم کار میکرد، جمعیت بود و صدای شادی بچهها که همه جا پیچیده بود. عبدا... و مرتضی مشتاقانه به دریا نگاه میکردند و بالاخره هرطور که بود، وارد آب شدند. پسرها از شدت ذوق و شادی، سراز پا نمیشناختند و بیاینکه حواسشان باشد، قدم به قدم از ساحل دور شده و وارد محدوده خطرناک دریا شدند. هیچکس حواسش به پسرها نبود. وسط بازی، ناگهان، زیر پای عبدا... خالی شد و زیرآب رفت. به فاصله کوتاهی، زیر پای مرتضی هم خالی و او هم در آب غوطهور شد. مرتضی به ساحل نزدیک بود و با دست و پا زدن سعی میکرد خودش را روی آب نگه دارد، اما تلاشش بیفایده بود و با هر بار تقلا، بیشتر درون آب فرو میرفت. در مدتی که مرتضی با مرگ دست و پنجه نرم میکرد، یک گروه گشت دریابانی هم بیخبر از جدال مرتضی با مرگ، در حال نزدیک شدن به او بودند.
استوار دوم، حامد عسکریخواه، یکی از دریابانان پایگاه دریابانی بندرعباس از روز حادثه به جامجم میگوید: روز ششم عید نوروز بود و جمعیت زیادی در ساحل بودند. مسافران نوروزی را بهدقت زیر نظر داشتیم تا دچار حادثه ناگواری نشوند که ناگهان متوجه دست و پا زدن بچهای روی آب شدیم. هیچکس در آن محدوده نبود. ظاهرا خانوادهاش هم فاصله نسبتا زیادی با دریا داشتند و از وضعیت او خبر نداشتند؛ چون اهل گیلان هستم، هم شنا را خوب بلدم و هم نجات غریق هستم. به محض مشاهده بچه، وارد آب شدم و او را بیرون کشیدم. دوباره برگشتم و آب را نگاه کردم که دیدم پیکر بچه دیگری روی آب آمد. معطل نکردم و او را هم بهسرعت از دریا خارج کردم. آب زیادی وارد ریههایش شده و بیهوش بود. با اورژانس 115 تماس گرفتیم، اما تا آنها از راه برسند، زمان طلایی را از دست میدادم و ممکن بود بچه فوت کند. عملیات احیا را انجام دادم و سپس بچه را در آغوشگرفتم تا او را به بیمارستان ببرم. اما موضوعی که در آن شرایط بهشدت آزردهخاطرم کرده بود، مردمی بودند که دورمان جمع شده بودند و بیتوجه به اتفاقیکه افتاده بود، دوربین تلفن همراهشان را روشن کرده و مشغول فیلمبرداری بودند.
به آب و آتش زدم
در مدتی که حامد تلاش میکرد تا جان عبدا... را نجات دهد، خانوادهاش بیخبر از همه جا، متوجه هیاهوی عجیبی در ساحل شدند، اما توجهی نکردند. مادر عبدا... میگوید: همه میگفتند دو بچه غرق شدهاند. با خودم گفتم بچههای من تازه به دریا رفتهاند و خواهرشان مراقبشان است، اما چند دقیقه بعد به من خبر دادند چه نشستهای، این سروصدا بهخاطر بچههای توست که در دریا غرق شدهاند. این جملات را که شنیدم، دنیا دور سرم چرخید. دیگر نفهمیدم چه شد و از حال رفتم.
مرتضی زنده از دریا خارج شد، اما تمام اعضای خانواده فکر میکردند عبدا...، پسر دیگرشان در دریا غرق شده است، غافل از اینکه حامد به آب و آتش زده تا جان پسرک را نجات دهد.
حامد در ادامه میگوید: دو گوشی تلفنهمراهم در آب سوخته بود. از یک نفر، گوشی تلفنش را گرفتم و مسؤول پایگاه را در جریان اتفاقی که افتاده بود، قرار دادم. سپس بچه را سوار خودرو کردم تا او را به بیمارستان برسانم. از روی ناچاری چند بار هنگام رانندگی خلاف کردم. به بیمارستان صاحبالزمان بندرعباس که رسیدیم، کادر درمان بهسرعت لولهای در حلق پسرک قرار دادند که خوشبختانه راه تنفسش باز شد و پس از انجام اقدامات لازم و بعد از 30 دقیقه بههوش آمد. یک ساعت بعد هم خانوادهاش در حالیکه مادر پسربچه گریه میکرد به بیمارستان آمدند و باورشان نمیشد پسرک زنده مانده باشد. خوشحالم که جانش را نجات دادم و حس بسیار خوبی دارم.»
تشکر از دریابان فداکار
سرهنگ ستاد حسین دهکی
فرمانده مرزبانی استان هرمزگان
امنیت امروز جامعه و آرامش حاکم بر مرزهای کشور عزیزمان، مرهون مشارکت همدلانه مرزبانان و مرزنشینان است. تکتک مرزبانان، همانگونه که در هر شرایطی با تمام قدرت، آماده دفاع از آب و خاک و مرزهای میهن هستند، از هیچ سعی و کوششی برای نجات جان مردم غیرتمند فروگذار نمیکنند و در هر موقعیتی، فداکارانه از جان و توان خود مایه میگذارند. زیرا همواره به یاد دارند مردم ولینعمتان ما هستند و کمک و خدمت به آنان، تکلیف ماست.بر همین اساس، دریابان حامد عسکریخواه نیز طبق مسؤولیت ذاتی و انساندوستانه خود، اقدام به نجات دو مسافر نوروزی کرد و خانواده آنها نیز در تماس با فرماندهی مرزبانی استان، مراتب تشکر خود را اعلام کردند وگفتند هرگز تصور نمیکردند مرزبانان ایرانی تا این اندازه برای حفظ جان افراد ارزش قائل باشند و برای نجات زندگی آنها ازخودگذشتگی کنند.پس از اطلاع از جانفشانی این دریابان وظیفهشناس، برای تشکر از زحمات وی و همچنین ترغیب دیگران به انجام اینگونه اقدامات خداپسندانه، از او در دفتر کار فرماندهی دریابانی استان، تقدیر و تشکر به عمل آمد. در عین حال، گزارش مبسوطی از تلاشهای خالصانه این درجهدار برای نجات جان دو مسافر نوروزی به مرزبانی ناجا ارسال شده و مقرر است در تهران نیز از وی تقدیر شود.
لیلا حسینزا ده
حوادث
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
برای بررسی کتاب «خلبان صدیق» با محمد قبادی (نویسنده) و خلبان قادری (راوی) همکلام شدیم