در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
آخرین نقشآفرینی شما در سینما، بازی در نقش کاوه آهنگر در فیلم «پرچمهای قلعه کاوه» است که به خاطر آن جایزه بهترین بازیگر جشنواره فیلم نور لسآنجلس را دریافت کردید. چرا مدتهاست بازی نکردید؟
دلیل کمکاریام این است که کار خوب به من پیشنهاد نشده است. با اینکه علاقه شدیدی به سینما و بازیگری دارم، اما مخاطب خیلی برایم مهم است و دوست ندارم خاطراتی که مردم از من و فیلمهایم دارند، با انتخاب اشتباه خدشهدار شود. ضمن اینکه مردم مرا با بازی در ژانر اکشن و پلیسی و جنگی میشناسند و دیگر کمتر چنین فیلمهایی ساخته میشود.
خودتان دوست ندارید نقشهای دیگری را بازی کنید؟
چرا که نه، من فیلمهای درام و اجتماعی هم کار کردهام. منتهی دوست دارم نقشها و فیلمهایی که به من پیشنهاد میشود، از آثار قبلیام بهتر باشد.
شما که معمولا در نقشهایی سخت و پرتحرک بازی میکردید، احتمالا در این سالها دچار حادثه هم شدید؟
بسیار، از لگد خوردن و ضربات متعددی که به جراحت و بخیه منجر شد تا شکستن دندانها. اما به خاطر علاقه به سینما، همه اینها را تحمل میکردم.
ظاهرا همه صحنههای خطرناک را هم خودتان بازی میکردید و حتی وقتی به عنوان بازیگر مشهور شده بودید هم بدلکار نداشتید.
بله، همه صحنههای خطرناک را خودم بازی میکردم. چون آن موقع متداول بود افرادی که وارد سینما میشدند، بدنهای ورزیده داشتند. شما وقتی به کارنامه بازیگرانی مثل فردین، بیک ایمانوردی و ناصر ملکمطیعی نگاه کنید، میبینید همه ورزشکار و جویای نام بودند.
احتمالا یکی از دلایلی که در این سالهای اخیر، به ندرت فیلم اکشن و جنگی و حادثهای در سینمای ایران ساخته میشود، این است که عموم بازیگران جوان ما کمتر ورزشکار و صاحب بدنهای ورزیده هستند.
بله، همینطور است. ضمن اینکه آن زمان بازیگران نقشهای اصلی قبول نمیکردند یک بازیگر مبتدی جلوی آنها بازی کند و تاکید داشتند بازیگران مقابل آنها هم حرفهای باشند. بازیگری و سینما حساب و کتابی داشت و مثل حالا نبود. رسم این بود که پله پله در سینما بالا بیایید و پیشرفت کنید.
حساب کردید که چقدر نقش منفی بازی کردید؟ فکر کنم جزو رکوردداران ایفای نقش منفی در گینس باشید!
(میخندد) دقیق نمیدانم، اما نقش منفی زیاد بازی کردم. خودتان میدانید که نقش منفی بازی کردن خیلی سخت است؛ چون شما باید نقش آدمی را بازی کنید که نیستید. آنتونی هاپکینز برای بازی در نقش منفی فیلم «سکوت برهها» اسکار میگیرد که نشاندهنده بهایی است که به بازیگر نقش منفی میدهند. اما متاسفانه در سینمای ایران، هیچ وقت پیش نیامده به بازیگر نقش منفی جایزه دهند یا از او تجلیل کنند.
در بیشتر فیلمها هم کشته میشدید و صحنههایی که حضور داشتید، پر از خون و خونریزی بود.
دقیقا. در بیشتر فیلمها هم اسلحه دستم بود و در فینال فیلم هم به خاطر اینکه نقش منفی باید نابود میشد، کشته میشدم؛ مثل صلیب طلایی، ضربه آخر، خط آتش، مرضیه، آنها هیچ کس را دوست ندارند و... همه اینها نقشهای پرتحرکی بود که جای کار داشت و من دوستشان داشتم.
موارد معدودی نقش مثبت هم بازی کردید.
بله، در خانه در آتش نقش یک سرهنگ نیروی انتظامی را بازی کردم. همچنین در فیلمهایی چون پاتک و پلاک نقش مثبت بودم. در حادثه کندوان هم نقشی را بازی کردم که در پایان متحول و مثبت میشود. در پرچمهای قلعه کاوه هم که در نقش کاوه آهنگر حضور داشتم. نقش منفی و مثبت برایم فرقی نداشت، مهم این بود که نقش خوب و پرباری باشد که تواناییهایم بیشتر دیده شود. ضمن اینکه برای هر نقشم، چه منفی و چه مثبت کلی وقت میگذاشتم و تحقیق و تمرین میکردم. مثلا بااینکه نقش کوتاهی در کانی مانگا داشتم، اما برای بازی در همین نقش چند روز به یک پادگان رفتم و ایست و راه رفتن افسران کماندو را از نزدیک دیدم.
ظاهرا پدر و مادرتان به شدت مخالف حضورتان در سینما بودند. بعدها که بازیگر مشهور و موفقی شدید، چطور؟ نظرشان تغییر نکرد؟
پدرم که در 48 سالگی فوت کرد و دوران اوج فعالیت سینمایی مرا ندید، اما مادر فیلمهای مرا میدید و جالب است وقتی میدید پسرش در فیلمها کشته میشود، به طرف مقابل و آنهایی که مرا کشته بودند، ناسزا میگفت که چرا پسر مرا کشتید! (میخندد)
بهترین بازیگری که مقابل او بازی کردید و دوستش داشتید، کیست؟
آقای جمشید هاشمپور که تقریبا همزمان با فعالیت من، وارد کار سینما شد. او در بازیگری خیلی مسلط و اکتیو بود. ضمن اینکه بهجز همکاری، ما رفاقتی بیش از 40 سال داریم.
خودتان جزو خوبهای نقش منفی هستید؛ اما اگر بخواهید به یک بدمن خوب سینمای ایران اشاره کنید، از چه کسی نام میبرید؟
زندهیاد کامران باختر. البته ما بدمن خوب زیاد داشتیم؛ آقای جلال، آقای عنایت بخشی که اساتید بازی در نقشهای منفی بودند و مردم هم دوستشان داشته و دارند. به طبع من هم برای این عزیزان پیشکسوت احترام قائل هستم، چون دیرتر از اینها وارد سینما شدم.
این لقب طوفان از کجا پیدا شد؟
همان سر فیلم اولم، قهرمانان این لقب را به من دادند، چون یک لحظه هم آرام و قرار نداشتم، پرتحرک بودم و هرکار سختی که به من میگفتند، قبول میکردم و آن را انجام میدادم.
طوفان به پا میشود
رضا صفاییپور در دوران نوجوانی به ورزش کشتی آزاد رو آورد. او که الگویش جهانپهلوان تختی بود، در دوران ورزش عناوین خوبی هم کسب کرد. سپس با علاقه به سینما، به ورزش کشتیکچ پرداخت که افرادی چون بیکایمانوردی، یدی، حسین شهاب و... هم در این رشته فعالیت میکردند. او همیشه دنبال موقعیتی بود که در سینما حضور پیدا کند.
صفاییپور جوان یک روز یک آگهی در مجله فیلم و هنر میبیند که در آن نوشته بود: به عدهای جوان برای بازی در صحنههای خطرناک یک فیلم خارجی نیازمندیم؛ فیلمی به نام «قهرمانان» به کارگردانی ژان نگولسکو که سینماگرانی چون مسعود کیمیایی، محمد زریندست، بهرام ریپور و جلال مقدم دستیاران او بودند. وقتی صفاییپور برای بازی در این فیلم مراجعه کرد، با صف طویلی روبهرو شد، اما بخت با او یار بود و بهدلیل شباهتی که با استوارت ویتمن داشت، برای بازی در صحنههای سخت و خطرناک فیلم انتخاب شد. پس از این فیلم، صفاییپور یک دوره چهارماهه بدلکاری و بازی در صحنههای زدوخورد، سوارکاری، ماشین سواری و... را زیرنظر یک مربی ایتالیایی به نام بنیتو استفانلی ـ بازیگر و کارگردان صحنههای خطرناک و اکشن ـ آموزش دید. صفاییپور پس از آن نامی برای خود در سینما دست و پا کرد و در طول نیم قرن فعالیت بازیگری، به ایفای نقشهایی پرتحرک پرداخت.
علی رستگار
سینما
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
برای بررسی کتاب «خلبان صدیق» با محمد قبادی (نویسنده) و خلبان قادری (راوی) همکلام شدیم