در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
پخش سریال به پایان رسیده و بیراه نیست اگر سوالات را با ارزیابیتان از میزان موفقیت مجموعه و بازخوردهای مختلفی که از آن دیدید آغاز کنیم. استقبالها از این مجموعه چطور بود و فکر میکنید در ساخت آن چقدر به چیزهایی که مدنظرتان بوده رسیدید؟
مهام: اگر اغراق تلقی نشود، باید بگویم که به طور صددرصدی به اهدافمان رسیدیم. همهچیز خیلی خوب بود. بازخورد یک مجموعه از رفتار با بازیگران آن دیده میشود و همین الان که با خانم گلچین به روزنامهتان میآمدیم، در راه شاهد بودم که مردم با شور و شوق از مجموعه صحبت میکردند. در فضای مجازی و از سوی روابطعمومی سازمان هم استقبال خوبی دیدیم و طبق آماری که آقای فروغی مدیر شبکه سه به من دادند، سریال در همان هفته اول با اختلاف 5 - 4 درصد بالاتر از سریالهای دیگر بود. افتخار داشتم که در این مجموعه در خدمت گروهی همدل و همراه بودم و تکتک بچهها برای سکانسهایشان میجنگیدند تا بهترین باشند. ضمنا همانطور که میدانید زمان پخشی که به این مجموعه اختصاص داده شد، یکی از بدترین زمانهای پخش ممکن بود؛ اما همچنان دیده شدیم. انصافا به مدیران تبریک میگویم که امسال دکان ماهوارهها را تخته کردند!
آقای نجفزاده، این کار به نوعی اولین تجربه کارگردانی مستقل شما هم محسوب میشد. شما به عنوان کارگردان تجربه ساخت زوج یا فرد را چطور دیدید؟
نجفزاده: من هم چون آقای مهام خوشحالم که نتیجه زحمات بچهها به بار نشست. ما در روز اولی که برای ساخت این مجموعه دور هم جمع شدیم، همقسم شدیم که بتوانیم نظر مخاطب را جلب کنیم و روی این قسم ماندیم. همه بازیگرانی که در این مجموعه جمع شدند جزو بهترینها بودند و با توجه به اینکه در طول عید هم ضبط داشتیم، از همان قسمتهای اول بازخوردهای مثبت را در جامعه میدیدیم. سعی کردیم آمار دل مخاطبان را جابهجا کنیم و در این زمینه موفق بودیم.
همانطور که آقای مهام اشاره کردند، عینیترین بازخوردهای یک مجموعه را بازیگران آن میبینند.
گلچین: به نظر من اینکه مخاطبان با رسانه ملی آشتی میکنند و مجموعهای را میبینند، اتفاق بزرگی است و این چیزی است که حال من را خوب میکند. من واکنشها را از نظراتی که مردم در صفحه اجتماعیام میگذارند و نیز در سطح جامعه میبینم. در این مدت مدام انرژیهای مثبت گرفتم و به نظرم زوج یا فرد علیرغم زمان پخش بدی که داشت، اتفاقات خوبی برایش رخ داد.
هاشمی: من هم اتفاقا همین الان بخشی از نظرات صفحهام را میخواندم. بازخوردهایی که من هم گرفتم خوب بود. مردم مجموعه را بینهایت دوست داشتند و حتی در روزهای پایانی ضبط دور لوکیشنمان جمع میشدند. اساسا جریانهای اجتماعی جدی و سیاسی با اینکه زندگیهای مردم را خیلی تحت تاثیر قرار میدهند، با این حال بیان کردنش در رسانه ملی سخت است. یکی از دلایلی که قاطبه مردم با مجموعه ارتباط برقرار کردند، همین است که حرف دلشان را در آن دیدند. جالب است بدانید من دوستی دارم که در استرالیا زندگی میکند و میگفت که ما ایرانیهای شهر سیدنی در محلی جمع میشویم و مجموعه را دور هم میبینیم. میگفت آن سکانس معروف که من در خصوص آقازادگی صحبت میکنم و بعد یک سیلی در گوش پسرم (اشکان اشتیاق) میزنم، حتی در استرالیا هم پخش شده است و همه آن را دیدهاند. مردم صریح بودن و شفافیت را دوست دارند و خوشحال هستند که این عوامل را در مجموعهای دیدند. ضمن اینکه پرداختن به چنین موضوعاتی رسانه را هم از انفعال خارج میکند.
گلچین: در نظر داشته باشید ما در سرزمینی زندگی میکنیم که با جغرافیا و لهجه نمیتوانیم شوخی کنیم و بایدها و نبایدهای زیادی در طنز داریم؛ اما همین که توانستیم حرف مردم را بگوییم باعث موفقیتمان شد.
داستان مجموعه چطور نوشته شد؟ ایده زندگی این سیاستمدار در آستانه بازنشستگی را از کجا گرفتید؟
پیام: ایده اولیه مجموعه، کاملا گروهی بود. در آبان اعلام کردند که برای نوروز شبکه سه مجموعهای نوروزی میخواهند و ما مدتی همفکری کردیم تا به ایده اولیه رسیدیم. بحث بازنشستگی و موضوعات روز، چون اجاره دادن کارت ملی را آقای مهام مطرح کردند و بعد همراه با آقای روشنروان مشغول نگارش شدیم. زمانمان کم بود، فشار زیادی به همه آمد، اما نهایتا کارمان را کردیم و بازخوردهای مردم، خستگی را از تنمان درآورد.
گویا قصه در مقطعی تغییر پیدا کرد و کمال شهری (هدایت هاشمی) از شخصیت مدیری که تصمیم به بازنشسته شدن نداشت، به سیاستمداری کاردرست اما با فرزندی بد تبدیل شد و موضوع آقازادگی برجستهتر شد. دلیل این تغییر چه بود؟
مهام: بخش آقازادگی از ابتدا وجود داشت، اما در بحث بازنشستگی در حوزه اداری کشور اتفاقاتی رخ داد و این قانون عوض شد. ما هم سمت و سوی قصه را به احترام سازمان امور اداری کشور تغییر دادیم.
هاشمی: حقیقت این است از زمانی که پخش مجموعه در تلویزیون شروع شد و برخی حذفیات کار که بنا به شرایط رخ داد را دیدم، قدری سرخورده شدم. زیرا من در مجموعه «چک برگشتی» به کارگردانی سیروس مقدم نقش یک شخصیت نیمه سیاسی را بازی کرده بودم و در این مجموعه خیلی سعی کرد تغییر پیدا کرده و فیزیک رفتارم را عوض کنم. این ظرافت بازی من بهخصوص در پنج، شش قسمت اول مخدوش شد و به این دلیل انگیزهام را در اواخر فیلمبرداری قدری از دست دادم. اما دوستان کمکم کردند و از عهده کار برآمدم. در مجموع این تجربه و اینکه متوجه میشوی بخش عمده مردم با کار ارتباط برقرار کردهاند، واقعا خوشحالکننده است. به هر حال من در اوایل میانسالی قرار دارم و 44 سالگی زمان ریسک کردن نیست. بازیگری از نگاه من مثل یک زایمان سخت و طبیعی است و وقتی بخشی از کار از بین میرود، احساس میکنی بچهات را ناقص به دنیا آوردهای. بازیگری واقعا از سختترین کارهای دنیاست و به گمانم فقط هفت، هشت بار دیگر میتوانم با این قدرت حضور پیدا کنم. دوست دارم کارم کامل دیده شود، چرا که احتمالا زمانی برای دوباره ساختن نقشهای دیگر ندارم. ما که جوانان جویای نام نیستیم! به نظر من اگر برای بازیگری این کشور و سرمایههای آن ارزش قائل هستیم، باید قدر بازیگرانمان را بیشتر بدانیم و حواسمان به سختیهایی که میکشند باشد. همه ما در اوج سختی و فشار فراوان این اثر را ساختیم و زمانی که تازه خبر درگذشت خشایار الوند را شنیده بودیم، مشغول ضبط یک صحنه طنز بودیم. من اتفاقا آن صحنه را بعدا موقع پخش بررسی کردم که ببینم به لحاظ فنی افت انرژی داشتهام یا نه؛ افت نداشتم و این نکته مهمی است. عجیب است که هیچکسی به این موارد توجه نمیکند. شرایط بد است و به قول حضرت صائب «روزی که برف سرخ ببارد ز آسمان، بخت سیاه اهل هنر سبز میشود». خدا آقایان انتظامی و مشایخی و رشیدی را رحمت کند؛ چقدر تلاش کردند هنرمندان خوبی باشند ما به عنوان نسلهای بعدی این بازیگران باید این راه را به درستی ادامه دهیم. پرداختن به حواشی عالم هنر راه به جایی نمیبرد و بهتر است به محتوا و اثربخشی و عمق رفتار هنرمندانه بازیگران بپردازیم. من این نقد را به مطبوعات دارم.
گلچین: شما خودتان ببینید تغییر پیدا کردن ماهیت مجموعه، چقدر کار را سخت میکند و در عین حال میخواهی کیفیت را هم رعایت کنی. امیدوارم روزی برسد که همه گروهها بتوانند بدون داشتن استرس برای گفتن حرفهای اجتماع مجموعههایی باورپذیر بسازند. اگر اینطور نباشد، دچار خودسانسوری خواهیم شد. اگر این اتفاقات رخ نمیداد و پیشتولید منظمی را طی میکردیم، کار حتی از این هم بهتر میشد.
پیام: این مشکل نداشتن فرصت برای مجموعهسازی را سالهاست که داریم میگوییم و این اتهام تکراری بودن مجموعهها و سوژهها که با آن مواجه هستیم هم از همین ناشی میشود. جامعه مملو از سوژههای بکر است و هزاران قصه دارد، اما جسارت و شجاعت نداریم. بعضی ترسها بیهوده است و باید کنارشان بگذاریم. این تنها راه مقابله با آن تهاجم فرهنگی که از آن صحبت میکنند، است.
و با این حال مجموعه شوخیهای سیاسی کم نداشت. تعامل مدیران در زمینه پخش این شوخیها چطور بود؟ آیا از دیالوگها چیزی هم حذف شد؟
مهام: راستش خیلی از صحنههایی که میگرفتیم را خودمان هم امیدی به پخشش نداشتیم و حتی برخی صحنهها را دو جور میگرفتیم؛ یکی صریح و دیگری محافظهکارانه. اما خدا را شکر بسیاری از شوخیها پخش شد. در اینجا تعامل مدیر شبکه و گروه فیلم و سریال را شاهد بودیم. برای مثال همان سکانس معروف در موضوع آقازادگی نشان داد که اگر بسیاری از حرفهای این جامعه از زبان فرزندان آنها گفته شود، بهتر است تا غریبهها چهار تا رویش بگذارند و بگویند. خیلیها در خارج کشور مجموعه را میبینند و تعجب میکنند که مگر میشود این حرفها را در تلویزیون زد؟! عدهای از مسؤولان هم از ما حمایت کردند.
هاشمی: برای مثال سردار مومنی همان سکانس را در صفحه اینستاگرامش منتشر کرد و حامی حرف ما بود.
گلچین: در واقع وقتی نقدی درست اتفاق بیفتد، به هیچکس برنمیخورد. ما بعد از اینهمه سال کار کردن خطکشیها را بلدیم و باید اجازه بدهند فکر و ذکرمان فقط پیش خلاقیت ساختن باشد. اگر این ترس را از ما بگیرند، کارمان هم بهتر میشود.
روشنروان: همیشه میگویند حرفی که شما نگویید را دیگران خواهند زد. تصمیمگیری با ماست که خودمان واقعیتها را بگوییم یا نه.
پیام: اتفاقا در بحثی چون آقازادگی، هرچه بیشتر از آن صحبت کنیم باعث میشود که عدهای یاد بگیرند خودشان را برتر و به اصطلاح ژن خوب نگویند. باید تلاش کنیم مفهوم درست آقازادگی و دیگر واژهها را به جامعه برگردانیم. دروغ، ریا، بزرگی، جسارت و ... هم معنایشان را از دست دادهاند و الان نتیجهاش را در اجتماع میبینیم که وضع را تغییر داده است.
از جمله بازیگران خوب مجموعه -که البته جایشان در این نشست خالی است- ناهید مسلمی بود که نقش جذاب و متفاوتی ایفا کرد و خوب هم دیده شد. از انتخاب ایشان هم بگویید.
نجفزاده: من پیش از این در مجموعه چهاردیواری آقای مقدم با خانم مسلمی همکاری کرده بودم. وقتی فیلمنامه را میخواندیم، برای شخصیت شهربانو مدام دنبال آدمهای مختلفی بودیم تا اینکه به ایشان رسیدیم. ما در این مجموعه بعضی بازیگرانمان چون خانم مسلمی را در فضای جدیدی قرار دادیم و اتفاقا جواب هم گرفتیم. جالب است وقتی شیدا خلیق را برای نقش آمنه انتخاب کردیم، من نمیدانستم که او دختر خانم مسلمی است! بعد از اینکه انتخابشان کردم متوجه شدم.
و آیا همچنان از انتخاب اشکان اشتیاق، یوسف تیموری و مهران غفوریان راضی هستید؟
نجفزاده: قطعا راضی هستم. مگر ما چند تا مهران غفوریان داریم؟ در خصوص اشکان اشتیاق هم اتفاقا او به نظرم در این مجموعه یکی از بهترین بازیهایش را انجام داد. استفاده درست از بازیگران خیلی مهم است و هرکدام ویژگیهایی دارند. مهم این است که از این ویژگیها به درستی در خدمت مجموعهمان استفاده کنیم.
مهام: الحمدلله انتخاب نقشهایمان همه درست بودند و حتی یک بازیگر نبود که معتقد باشم اشتباه انتخاب شده است. همه به درستی سر جایشان قرار گرفتند. شک نداشته باشید در کار بعدیام اشکان اشتیاق را در یک نقش جدی قرار خواهم داد؛ چرا که او تازه پوست انداخته است.
و فکر میکنید آن سکانس معروف آقازادگی چقدر میتواند در جامعه تاثیرگذار باشد؟
هاشمی: این که یکی از افراد نوک پیکان همین ماجرا -آقازادهای که نمیخواهم اسمش را بگویم- به سرعت شروع به واکنش دادن میکند، معنایش این است که مجموعه اثر اجتماعیاش را گذاشته است. همه از این سکانس صحبت کردند و نظرات شبکههای اجتماعی هم خود گواه است.
مهام: حرف اصلی ما مهمتر از آقازادگی بود و دست کم برای خود من حرامخوری خیلی مهمتر بود. تقریبا همهمان هم درگیر آن هستیم. از مجتمعی که چند واحد دارد و سهم استفاده از آب بر اساس متراژ و نه تعداد ساکنان تقسیم میشود در نظر بگیرید تا مرغفروشی که مرغهایش را داخل آب میاندازد تا وزن بگیرد و بنزینفروشی که آب قاطی میکند و میوهفروشی که کمفروشی میکند. ناخودآگاه دست همهمان در جیب هم رفته و این مفهوم حرامخوری برایمان خیلی مهم بود که در مجموعه به ظرافت گنجاندیم. من تاثیر آقازادگی را کمتر از حرامخوری میدانم، چون از این ماجرا به آن رسیدیم.
متاسفانه کشور در یک سال گذشته بحرانهای مختلفی را پشت سر گذاشت. با این حال مجموعه همچنان به روز بود و جنس شوخیهای آن به موضوعات بسیاری اشاره داشت. چطور این به روز بودن و تازگی را در مجموعه حفظ میکردید؟
مهام: این از جمله مزیتهای به روز نوشتن متن است. حتی اگر دو سه روز زودتر اتفاق سیل رخ داده بود، آن را هم در مجموعهمان میگنجاندیم. البته من تجربه بدی هم در زمینه کامل بودن متن دارم. کار اشکها و لبخندهای حسن فتحی که قرار بود نوروزی باشد، اما از آنتن حذف شد و مجموعه سوخت. الان اعتقاد دارم که اول باید آنتن را بگیرم و بعد شروع به کار کنم.
پیام: ما مملکت سوژهها هستیم. در این زمینه هیچ معذوریتی نداریم!
هاشمی: البته در سطح دنیا اینطور است که متنها را روز به روز دراماتورژی (نمایشپردازی) میکنند. اتفاقا زمانی که متن آماده باشد، خیلی خوب میشود با فراغ بال دراماتورژیاش کرد.
البته عدهای نقدهایی هم به مجموعه داشتهاند؛ برای مثال بازی بعضی بازیگران که معتقدند تکراری است و حتی بازی آقای هاشمی با مجموعه نوروز چند سال قبلشان یعنی «چک برگشتی» مقایسه شده است...
هاشمی: بله، اتفاقا امروز خواندم. این دو نقش جز اینکه هر دو نفرشان سیاسی هستند، هیچ شباهت دیگری ندارند. یکیشان شهرستانی و استاد دانشگاه است و میخواهد نماینده مجلس شود و دیگری معاون وزیری در پایان راه است که میخواهد کارش را کنار بگذارد. این دو نفر کردار متفاوتی هم دارند و چنین مقایسهای حتی ارزش پاسخ دادن ندارد.
مهام: هر کسی که در ژانری موفق شد دیگر نباید آن را تکرار کند؟ مهران مدیری، رضا عطاران یا جواد عزتی این کار را نکردند؟ کجایش ایراد دارد؟ واقعا نمیفهمم.
گلچین: هر بازیگری برای خودش ویژگیهایی دارد که به مقتضای نقش تغییرش میدهد. برای مثال زمانی که سریال «بزنگاه» را با آقای مهام کار میکردم، استفاده از زبان بدن در میان بازیگران زن تلویزیون حرف جدیدی بود و وقتی به آن رسیدم و با آقای عطاران مطرح کردم، به این نتیجه رسیدیم که این حرکات به درد بهجت که عمه خانم آن مجموعه بود، میخورد. درست است که در هر نقش ویژگیهایی همراه با من میآید، ولی دلیل نمیشود که آفاق زوج یا فرد را همان بهجت بزنگاه بدانیم. مرجانه گلچین بنا به مقتضیات طراحی شخصیت آفاق از آن زبان بدن استفاده میکند.
واکنش مخاطبان در این زمینه چیست؟
گلچین: وقتی مخاطب میگوید من با تو گریستم و خندیدم، نشان میدهد که نقش را پذیرفته است. به من گفتند زمانی که فرزند آفاق بیکار بود و نمیتوانست کار پیدا کند، خودشان را به جای او گذاشتند و حس و حالش را دیدند. وقتی این حرف را میزنند، تکراری بودن حرکات دیگر مهم نیست. در سینمای دنیا و بین بازیگران خارجی هم همین است. مگر مارلون براندو حرکت جدیدی ارائه میکرد؟ در بارانداز، اتوبوسی به نام هوس و پدرخوانده همینطور بود و مخاطب هم او را میپذیرفت؛ یا مگر چاپلین هربار مقتضیات متفاوتی داشت؟ جری لوئیس و لورل و هاردی هم هربار همان بودند و خودشان را در قالب داستانهای جدید قرار میدادند. اگر میخواهید تغییر ماهیت بازیگر را ببینید، من تفاوت خودم از اینجا تا نفس گرم یا شب بیستونهم را مثال میزنم. به نظرتان آن نقشها شبیه هم بودند؟ من اتفاقا خوشحالم که برای خودم ویژگیهایی ساختهام و مردم مرا با آن ویژگیها میشناسند. خوشحالم که از زبان بدنم در نقشها استفاده میکنم و به نظرم این حرکات به مرور هم پختهتر شده است.
مهام: مخاطب گلچین و هدایت را در خیابان میبیند و آنها را آفاق و دکتر صدا میزند. این یعنی تمام!
روشنروان: نقش هملت را هم در سطح دنیا بازیگران مختلفی بازی کردند. اگر اینطور باشد، باید تمام این بازیگران هم شبیه به هم بازی کرده باشند، اما اینطور نیست و میبینیم که چه هملتهای متفاوتی ارائه دادهاند. همیشه میگویند که فیلمنامه در مقایسه با رمان اثر ناقصی محسوب میشود، چرا که قرار است با بازی بازیگران کامل شود. هیچ بازیگری هم نمیتواند تمام ویژگیهای شخصیاش را به طور صد درصد کنار بگذارد و وارد شخصیت بکند. چنین چیزی اصلا ممکن نیست.
گلچین: اصلا بزرگتر از آقای انتظامی که در سینمای ایران نداریم؛ او هم در بخشهایی از روسری آبی تکراری بود یا خسرو شکیبایی که بعدها در هامون ماند. به نظرم اگر قرار است این ارزیابی را ملاک قرار بدهیم، باید فرصت بیشتری به بازیگران بدهیم؛ برای مثال نقش بعدیام یک زن روانی باشد و ببینم که میتوانم از پسش بربیایم یا نه. این فضای کار و ظرفیتی است که در اختیار من قرار داده شده و من هم باید با همان پیش بروم. از این نظر فکر میکنم این نقدها نوعی مغرضانه دیدن است.
هاشمی: این وظیفه هم باز به مطبوعات برمیگردد. مطبوعات باید بازیهای درست بازیگران را بررسی کند و اصلا اجازه ندهد که وقتی کسی نقش خوبی بازی کرده، در نقش بعدیاش ضعیف باشد. مطبوعات باید جلوی فرار رو به جلوی برخی بازیگران را بگیرد. اصلا شاید به این نتیجه رسیدند که بضاعت منِ هدایت هاشمی در همین حد است و دهانم را بستند!
نجفزاده: ما فقط از دوستان منتقد و مطبوعاتی توقع داریم که منصفانه نقد کنند و اگر نقدی هم میکنند، فنی و درست باشد. پیششرط این آن است که مجموعه را درست ببینند و آنالیز کنند. وقتی بازیگری مثل مرجانه گلچین برای پلان به پلان مجموعه برنامهریزی دارد و هنوز با استرس مقابل دوربین میرود، چطور ممکن است نقشهایش شبیه هم باشد؟ واقعا دلم میخواهد فیلمنامه خانم گلچین را از او بگیرم. او در حاشیه متنش کلی نکته و حاشیه برای خودش مینویسد و به تکتک حرکاتش فکر میکند.
گلچین: مشکل این است که ما در کشورمان نقد منصفانه نداریم. فقط میخواهیم افراد را نابود کنیم. اگر معتقدی که نقشم تکراری است، بگو بر چه اساسی چنین نظری داری و به من کمک کن تا نقش بعدیام بهتر شود.
زهرا غفاری
رسانه
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
برای بررسی کتاب «خلبان صدیق» با محمد قبادی (نویسنده) و خلبان قادری (راوی) همکلام شدیم