گفتگو با حسین محجوبی، نقاش و معمار شهرسازی

تهران بید مجنون ندارد !

تهران را تصور کنید پر از درخت بید مجنون ! یکی از زیباترین درختان جهان که اتفاقا آب و هوای تهران برایش خوب است و اگر آنهایی که اداره این شهر به آنها سپرده شده به حرف چهار تا آدم حسابی و خُبره گوش می‌دادند و به جای چنار در تهران بید مجنون و درخت زبان گنجشک می‌کاشتند الان شهری داشتیم پر از درختانی که شاخه‌هایشان حتی با نسیمی ملایم به رقص در می‌آمد و موجی به راه می‌انداخت که روح را به حرکت و قلب را به لطافت دعوت می‌کرد.اما تهران الان پر از چنارهایی است که بهار و پاییز گرده‌هایش دلیلی می‌شود برای حساسیت‌های فصلی و عطسه و سرفه و‌ آبریزش چشم و بینی.
کد خبر: ۱۱۹۷۰۶۱

چنارهایی که برای دوام به آب زیاد و آبیاری مرتب نیاز دارند و چون تهران به بحران کم‌آبی رو به رو شده، چنارهای تهران از اوایل خرداد و هنوز به تابستان نرسیده پاییز خود را شروع می‌کنند.چنارهای خیابان ولیعصر که خاطره هستند و در زمانی کاشته شده‌اند که تهران پر از آب و آبادانی بود اما خدایی بعد‌ها و زمانی که آدم‌های خُبره زنگ خطر کم‌آبی تهران را به صدا در آوردند چرا شهرداران باز هم چنار کاشتند و هم شهر را خراب کردند و هم این درختان بی‌زوال را به سمت نابودی بردند؟ حالا در آستانه بهار و روزهای آخر هفته درختکاری حسین محجوبی نقاش زبردست و معمار که طراح پارک ساعی هم بوده می‌گوید: انسان‌ها طبیعت را از بین برده‌اند، طبیعت با ما قهر کرده و تهران که زمانی کوه‌هایش پر از برف بود و آب شهر را به وفور تامین می‌کرد، حالا شهری شده که نه آب دارد و نه درخت و نه طبیعت.
کو گوش شنوا ؟
او می‌گوید: 20 ساله بودم که از لاهیجان به تهران آمدم. آن زمان تهران سه مسیل مهم داشت، یکی مسیل تجریش و دیگری نارمک و یکی دیگرش هم در جنوب شهر بود.برف‌ها که‌ آب می‌شدند، وارد مسیل‌ها می‌شدند و شهر را پر از آب می‌کردند.نقشه تهران شبیه نعل اسب است ، سه طرف آن کوه است و فقط سمت غرب باز است.آن سال‌ها از سمت غرب باد می‌وزید و گاهی آنقدر شدید می‌شد که دولت برای کم کردن شدت باد‌ها در سمت غرب تهران درختکاری کرد و چون آب زیاد بود درخت چنار کاشتند.اما دو، سه دهه اخیر بارها تذکر دادیم که این درخت مناسب تهران نیست چون کم‌آبی بیخ گوش تهران است اما کسی گوش به حرف ما نداد.بارها گفتیم که کاج تهرانی ، زبان گنجشک و بید مجنون مناسب آب و هوای تهران هستند اما فضای سبز تهران را پر کردند از درختان و گیاهانی که مناسب این شهر نیست.برای طراحی فضای سبز شهر تهران زحمت زیادی کشیده شده که منکر آن نیستم.اگر بالای برج میلاد بروید، فضای سبز شهر چشم‌نواز است اما تصور کنید که در این کم‌آبی همه این فضای سبز از بین برود دیگر چیزی از تهران نمی‌ماند جز شهری سوخته ! تهران اصلا قرار نبود اینقدر وسیع شود.الان از غرب و شمال رسیده به شمال کشور، از جنوب نزدیک قم شده، از شرق هم دارد می‌رسد به شمال، دیگر شهر نیست، غولی است هر چند بزرگ اما بسیار خطرپذیر و در معرض نابودی

زیبا مانند بیدمجنون‌های پارک لاله
محجوبی یکی از طراحان اصلی پارک ساعی است. می‌گوید: زمانی که آن زمین بزرگ را برای ساخت پارک و فضای سبز در نظر گرفتیم، پول نبود که. شهرداری آنقدر پول نداشت که حمایت لازم را از ساخت آن بکند.کم کم ساختیم ‌اش.با عشق و علاقه پای کار ماندیم.تصورش را بکنید آن حجم سبز در منطقه‌ عباس آباد که آن زمان بیشتر تپه بود.برای به سرانجام رساندن پارک لاله هم خیلی تلاش کردیم.آن زمان به ما گفتند حواستان به کم‌آبی سال‌های آتی تهران باشد.بید مجنون بکارید که هم زیباست و هم به آب زیاد و آبیاری منظم نیاز ندارد. پارک لاله پر شد از بید مجنون.در پارک لاله بود که برای اولین بار آبیاری مصنوعی را تجربه کردیم.
این نقاش چیره‌دست که درخت و اسب دو نشانه همیشگی آثارش هستند درباره درخت و حضور آن در اولین نقاشی‌های جهان می‌گوید: جهان هستی بی‌نظیر است.اکسیژن برای زنده ماندن ما الزامی است اما نمی‌بینمش.همین گاز با هیدروژن ترکیب می‌شود و آب را می‌سازد.هیدروژن را هم نمی‌بینیم اما از ترکیب دو گاز مایه حیات به وجود می‌آید.زیبا نیست؟ می‌رسیم به درخت، ارزشمندترین موجود هستی.از همه چیزش می‌شود استفاده کرد.تا زمانی که زنده است به ما میوه و اکسیژن می‌دهد، طراوتش حالمان را خوب می‌کند.آنقدر سخاوتمند است که وقتی ریشه‌کنش هم می‌کنیم باز به ما سود می‌رساند از چوبش کاغذ می‌سازیم و کلی صنایع چوبی.آتشش می‌زنیم و از گرمایش استفاده می‌کنیم.حتی خاکسترش هم برایمان سودآور است.درخت یکی از عجایب خلقت است اما ما قدرش را نمی‌دانیم.قدیم‌ها در ایران هر وقت طفلی متولد می‌شد به برکت حضورش در این دنیا، نهالی می‌کاشتند اما آن رسم زیبا از بین رفت.تصوردنیای بی‌درخت، ترسناک است اما انسان دارد این موجود زیبا و حیاتی را از بین می‌برد هم‌چنان که با بی‌دقتی و بی‌برنامه‌گی دارد به بحران کم‌آبی و بی‌آبی دامن می‌زند.
مراقب شهر باشیم
حسین محجوبی، بیست ساله بوده که از لاهیجان به تهران آمده و الان بیشتر از هشتاد و پنج سال دارد. به کشورهای زیادی سفر کرده اما هنوز ته لهجه زیبای گیلکی را حفظ کرده و در میان آن خنده‌های معصومانه و بی‌دریغش می‌گوید: من که روستازاده‌ام.زبان برای برقراری ارتباط است و زیبایی‌اش در نوع گویش و لهجه هر منطقه، اما ما آنقدر پیشینه خود را نادیده می‌گیریم و به فرهنگ خود بی‌توجهیم که تقریبا همه مردم ایران دارند با یک زبان صحبت می‌کنند، مثلا به روستای کرمانشاه هم که می‌روی، جوانش تلاش می‌کند با لهجه به اصطلاح تهرانی صحبت کند، او نمی‌داند که اگر با لهجه کرمانشاهی صحبت کند خیلی زیباتر و بهتر است.
با محجوبی درباره رنگ شهر صحبت می‌‌کنم و این که خاکستری غالب شده و آزار دهنده است.می‌گوید: باید مراقب شهر بود باید برایش برنامه‌ریزی درازمدت داشت.بر دیوارهای شهر نقاشی‌های سرامیکی نقش بسته که زمان مفیدش حدود ده سال است و بعد نابود می‌شود.خیابان‌ها بخش زیادی از شهر را می‌سازند، خیابان‌ها پل‌های ارتباطی آدم‌ها و محل کسب و کار هستند و نباید چنین پر از خودرو باشند.آلاینده‌‌های این خودروها شهر را آلوده و زشت می‌کند.متاسفانه حمل و نقل زیرزمینی و مترو نادیده گرفته شده و رفت و‌آمد مردم با اتومبیل‌های شخصی شهر را به سمت نابودی می‌برد.
در آستانه سال جدید و بهار فقط می‌توان امیدوار بود که شهرداران از نظر معماران و کارشناسان استفاده کنند، شاید بتوان نه تنها تهران بلکه کل ایران را حفظ کرد.

طاهره آشیانی
روزنامه‌نگار

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها