فیلمش را ببینیم یا کتابش را بخوانیم؟

نخوتی بی‌پایان

رمان آبلوموف عجیب پرکشش است. چرا عجیب؟ چون هیچ تحرک و پویایی‌ای در کتابی تقریبا 900صفحه‌ای نیست، ولی با این حال، در آغاز هر صفحه شوق خواندن صفحات بعد بیشتر می‌شود.
کد خبر: ۱۱۷۸۷۳۹

واقعا چطور میشود برای خواندن ماجرای زندگی کسی که حتی حال ندارد پایش را از تخت روی زمین بیاورد یا کسی که خوابیده به مهمترین برنامههای زندگی فکر میکند، آنقدر شور و شوق پیدا کرد؟

خواندن آبلوموف گاهی شبیه لذتی بیپایان است ولی راستش، در فیلمی که سال 1979 از آن ساخته شده و دوبلهشدهاش هم پیدا میشود، اصلا نمیتوان مهمان چنین لذت بیپایانی شد، بخصوص که بخش عمدهای از کتاب (یعنی احوال آبلوموف پس از جدایی از الگا و ازدواج و مرگش) در فیلم کلا نشان داده نمیشود و فقط در حد چند جمله راوی آنها را نقل میکند. شاید با تماشای فیلم اقتباسی آبلوموف، گاهی حوصلهتان از این همه نخوت سر برود؛ اتفاقی که اصلا در توصیفات طولانی کتاب رخ نمیدهد.

با اغماض فراوان، فیلم «یک روز از زندگی آبلوموف» را فقط باید به کسانی پیشنهاد کرد که هرگز سراغ این کتاب نخواهند رفت و چه بسا آبلوموف درون آنها، در میانههای فیلم آنها را به خواب ببرد تا صدای جملههای مهمی که میتواند زندگی آبلوموفوارشان را تغییر دهد، نشنوند و این عملا یعنی یک کار بیهوده و بیحاصل. چون شخصیت آبلوموف دقیقا مثل یک نیشتر است؛ نیشتری که باید از دردش تکانی به خود و زندگی داد.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها