گفت‌وگو با دکتر جلال‌الدین کزازی درباره احوالات مولوی

مولوی متخصص انفجار قافیه است

می‌دانستید به دیوان مولوی هم می‌توان تفال زد؟ ! و چه خوب است وقتی لای دیوان شمس را به نیت تولد جلال‌الدین باز می‌کنی ،چشمت به این غزل روشن می‌‌شود:
کد خبر: ۱۱۷۶۴۳۵
مولوی متخصص انفجار قافیه است

جان منست او هی مزنیدش / آن منست او هی مبریدش

آب منست او نان منست او / مثل ندارد باغ امیدش

باغ و جنانش آب روانش / سرخی سیبش سبزی بیدش

متصلست او معتدلست او / شمع دلست او پیش کشیدش

هر که ز غوغا وز سر سودا / سر کشد این جا سر ببریدش...

اگر به صدای محسن چاووشی علاقهمند باشید هم که نور علی نور میشود و میتوانید این غزل را با صدای او زمزمه کنید.برای فهمیدن این که حال مولوی چگونه با حال خوب خدا گره خورده، بیت: متصلست او معتدلست او / شمع دلست او، پیش کشیدش... کفایت میکند. مولوی هوای خوبی است که جان را تازه می‌‌کند،حالت را اگر به حال حضرتش گره بزنی محال است که بدی را تجربه کنی.مولوی دنیای وجد است و شور و معرفت.با دکتر جلالالدین کزازی، پژوهشگر و استاد دانشگاه همصحبت شدیم تا به مناسبت میلاد مولوی برایمان از این شاعر و عارف نامدار و پارسیگوی بگوید.غزلسرایی که در بلخ که آن زمان بخشی از خاک ایران بود متولد شد و در قونیه که باز هم متعلق به ایران بود از دنیا رفت.

مولوی به منبع عشق که خداوندگار است متصل بوده و به گفته همه آنهایی که جانشان را به جان این شاعر گرهزدهاند، همین اتصال است که آدمی را از فرش به عرش میرساند.به نظرتان این عشق چگونه برای مولوی به کلمه و شعر تبدیل شده است؟

مولانا از بزرگترین ،نامدارترین وشگفتآورترین مردان دل است.به سخن دیگر با دل خود بیش میزید تا با سر خویش.از همین روست که برکامه ( علیرغم) میل خویش سخنوری و سرودن شعر را برمیگزیند.او در نوشتهای خود چند بار آشکارا بر این نکته انگشت برنهاده است که سخنوری را خوشنمیدارد و آن را کاری بیهوده میداند.با همه اینها او یکی از پرسخنترین شاعران ایرانی است. از سویی دیگر او شورانگیزترین سخنور ایرانی است.شعر در او میجوشد و از ژرفای نهان او برمیخیزد.شعر بر مولانا چیره است، توفانهای درون او هنگامی که فراز میآیند، تاب و آرام از او میستانند.از همینروست که هر کس غزلهای مولانا را میخواند به شور میآید، آرام و تاب از او میگسلد.پیشینه سرودههای مولانا حتی در مثنوی میعنوی(معنوی) در سرمستی و بیخویشتنی سروده شده است.تو گویی مولانا دستگاهی گیرنده است که با فرستنده همسو و همساز شده. آنچه را از فرستنده پخش میشود، میستاند و به دیگران میرساند.پیوند ژرف مولانا با جهان نهان است که در او شور میدمد.به گفته خودش آنچه بر زبان مولانا میرود، آتش است ! باد نیست، مانند سخنان دیگران که دم است که از گونه باد است.سرودههای مولانا آتش است، آتش شکفتگی و شیفتگی درون. آتش هر چه را در برابر خود ببیند بر آن کارگر میافتد؛پرتویی، گرمایی به او میرساند.شعر مولانا چون آتش است به ناگزیر آتش در جان شنوندگان و خوانندگان خود میاندازد.

میگویند بهتر است آدمها با قلبشان اندیشه کنند، همین اتفاقی که برای حضرت مولانا افتاده است، او با قلبش سخن میگوید به همین دلیل بر دلها جامیگیرد، حتی دل کسانی که زبان فارسی نمیدانند و ترجمه اشعار او را میخوانند، زیباست که میگویند، آدمها با قلب مولانا ارتباط برقرار میکنند...

شور و شرار ، تاب و تب، فصول سخن که در سرودههای مولانا نهفته است، تنها میتواند از دل او برخاسته باشد.دل خاستگاه انگیزه است، خاستگاه اندیشه سر است.اندیشه با برنامهریزی با فراهم آوردن زمینه با تلاش پدید میتواند آمد. اما دل هوسناک و بیباک و پردهدر است.دل آنچه سر با تلاش و برنامهریزی رشته است، در د پنبه میکند.ما برای دریافت اندیشه دیگری، نیاز داریم زمینه این دریافت را در خود فراهم کنیم با رنج و تلاش میتوانیم به ژرفای سخنی که اندیشهورانه است، برسیم اما انگیزشهای نیرومندانه دل بدون اینکه بخواهیم، و بدانیم بر ما کارگر میافتد.پیوند دلها به یکبارگی و ناگاهان رخ میدهد اما پیوند اندیشه‌‌ها، اندک اندک و با زمینهچینی و برنامهریزی انجام میپذیرد.

در اشعار مولوی کلمات بسیار نرم هستند بدون هیچ زمختی.در برخی جاها این کلمات پشت سر هم تکرار میشوند، میگویند در این مواقع مولوی به رقص برمیخاسته و سماع شکل میگرفته، اما ضرباهنگ و ریتم،ردیف و قافیه شعرش بهم نمیریخته،درباره این لحظات شعف مولوی برایمان بگویید؟

این همان سرمستی و شعف درویشانه است ! مولانا به خواست و آگاهانه نمیسروده است.این ناگهانی، این جوشش بند گُسِل، واژهها را به گونهای در کنار هم مینهاده که رنگ و ریخت و نمود آن شوروشعف را نشان میدهد.مولانا دیوانی پدید آورده که خُنیانیترین ، آهنگینترین دیوان در سخن پارسی است.پیشینه آهنگهای رامشخیز و شکفته و شوریدهوار را در دیوان شمس مییابیم.مولانا در بیتی در مثنوی معنوی گفته که من قافیه میاندیشم اما دلدارم میگوید بجز به دیدار من میندیش. او مانند سخنوران دیگر که به قافیه میاندیشند، نبوده است،دیدار یار است که سرودهها را در مولانا برمیانگیزاند.این دیدار با مستی و شوریدگی همراه است.از همین روست که سرودههای او رامشخیز و شادیآفرین است.با پژمردگی با افسردگی بیگانه است.به همین دلیل است که ما انفجار قافیه را در غزلهای مولانا میبینیم.غزلهای مولانا افزون قافیه بیرونی ، قافیه درونی هم دارند.به اصطلاح شعر مسجع هستند.ویژگی اینگونه سرودهها این است که دارای آهنگی انگیزاننده هستند.هر بیت به چهارپاره بخش میشود؛سه پاره نخستین قافیه درونی دارند و پاره چهارم، دارای قافیه فراگیر سروده است. آهنگ این اشعار، آهنگی است که به گفته عروضیان وزن دوری است.این آهنگ در سروده رقص‌‌‌انگیزست و چالاک و رُک و به دور از گرانی و کندی است.

اندیشمندان و عرفای خارجی مولوی را به عنوان پدر معنوی خود پذیرفتهاند و در سخنرانی‌‌هایشان که برای عموم مردم انجام میدهند از فلسفه و عرفان او و غزلیاتش استفاده میکنند به همین دلیل خارجیها مولوی را میشناسند و از غزلیات او استقبال میکنند اما در داخل کشور ما قشر تحصیلکرده شاید با اشعار مولوی ارتباط مستمر داشته باشد اما عموم مردم کمتر او را می شناسند ، چگونه میتوان مردم را با مولوی بیشتر مانوس کرد؟

مولانا در کشورهای جهان به سخنور روز تبدیل شده است.کسانی به دلیل ناموری مولانا، اشعار او را میپسندند و بزمهایی با سروده‌‌های او برگزار میکنند حتی اگر زبان و معنای شعر او را دقیق متوجه نشوند. در ایران مولانا نزد دانایان و دانادلان همیشه شناخته بوده به گونهای که با مثنوی او همانند دیوان حافظ فال میزدند و هر زمان در کاری درمیمانند با این پیر بزرگ گفتوگو میکرده و از او میخواستند راه را بر آنها آشکار کند.اما پیوند یافتن به سرودههایش و راهیافتن به جهان او به گونهای پارادوکسیوار هم آسان است هم دشوار.دستکم برای ایرانیان و پارسیزبانان چنین است.آسان است چون سرودههایش رامشخیز است و باعث شکفتگی درون میشود، دشوار است چون جهان مولانا، دنیایی بسیار پیچیده و تو در تو و رازآلود است.هر کس نمیتواند به آن راه یابد.از طرفی سرودههای مولانا از گونه خُنیاست ، مانند آهنگی که میشنوی و در جانت کارگر میافتد.اما نمیتوانی چند و چون آن را بیابی و بر آن آگاه شوی.مولانا از نگاهی بسیار فراخ با واژگان همان کاری را انجام می‌‌دهد که خنیانی با آواهای خنیا !

طاهره آشیانی

روزنامهنگار

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها