جام‌جم از مشکلات روستاییانی که خانه‌هایشان بیمه حادثه نداشته گزارش می‌دهد

خانه‌های روی آب

امروز چهار روز بعد است؛ چهار روز گذشته از سیل ویرانگری که از 29شهرستان شمالی کشورمان گذشت؛ امروز چهار روز بعد است و ردپای سیل هنوز همه جا دیده می‌شود! از بستر رودخانه‌ها و مسیل‌ها گرفته تا شالیزارها و خانه‌هایی که با حجم زیادی از گل تازه پوشیده شده‌اند. تا چشم کار می‌کند، همه جا گِل آلود است! دست غارتگر سیل، بی‌هوا آمده و خیلی چیزها را با خودش شسته و برده، حالا هر طرف را که نگاه می‌کنیم انگار یک سیلی از سیل خورده است! تنه درخت‌ها دراز به دراز کنار هم روی زمین افتاده‌اند، درخت‌هایی که ریشه‌هایشان سیل را تاب نیاورده و از جا کنده شده؛ جریان گل آلود آب، تا بیخ گوش خیلی خانه‌ها آمده، از در و دیوارشان گذشته و تن خیلی‌هایشان را لرزانده، آنقدر که تاب نیاورند و ترک بنشیند روی دلشان، که ترس بدود زیر پوست‌شان، از رگ و پی‌شان بگذرد و تا ستون‌هایشان نفوذ کند؛ که خیلی‌هایشان را آوارشان کند روی زمین .
کد خبر: ۱۱۶۹۳۸۰

پیرزن، ایستاده درست وسط آب گلآلودی که تا روی فرش خانهاش پیشروی کرده، چادرش را پیچیده دور کمرش، دستش را توی هوا تکان میدهد و از زمین و زمان شاکی است. چشمهایش پر از گلایه است و گلایههایش سریع اشک میشوند و مینشینند روی صورتش، میگوید سیل خانه خرابش کرده! خانه خرابی او شاهد نمیخواهد! با چشم خودمان میبینیم که همه زندگیاش زیرآبرفته. خانهاش حالا بوی رطوبت میدهد، بوی نم، بوی لشآب؛ لوازمش را یک گوشه از پذیرایی روی هم چیده، رختخوابها، بقچه لباسها و پشتیها روی هم تا سقف بالا رفتهاند؛ خانهاش دیگر کمترین شباهتی به خانه ندارد! خانه روی آب که دیگر خانه نیست؛ قایقی است سرگردان وسط توفان! خانهاش بیمه نبوده و این حالا همه نگرانی اوست، اینکه پمپ آبش سوخته و تا به خودش بجنبد، یخچال و تلویزیونش را آب گرفته و حالا نمیداند سالمند یا نه؟! که توانایی خرید دوباره آنها را هم ندارد. پیرزن که یکی از اهالی روستای مزگاه نوشهر است، حالا همه امیدش به کمکهای دولت است و میگوید: یک بار همین چندسال پیش، میخواسته خانهاش را بیمه کند، اما اداره بیمه قبول نکرده! چرایش را ما میپرسیم و پیرزن میگوید: به ما گفتند احتمال وقوع سیل اینجا زیاد است، نمیشود خانه شما را بیمه کنیم!

حاج احد، یکی دیگر از بومیهای همینجاست، خانه و باغ مرکباتش از 40 سال پیش همینجا بوده در حاشیه روستا و حالا نه خانهای مانده و نه باغی. سیل روی همه داروندارش، نشان گذاشته و رفته!

از عبور سیل حالا چهار روز میگذرد و خاطرهاش هنوز برای احد آقا تازه است. خاطره تلخی که وقتی با داغ درختهای از ریشه درآمده باغش همراه میشود، باب گلهگذاری را باز میکند؛ شاید به خاطر همین است که به ما میگوید: از سیل بدتر سراغ ندارم...ببین چطور زندگی مان را از ما گرفته؟!

خانه و زندگی او هم مثل خیلی دیگر از اهالی روستاهای شهرستانهای شمالی کشور بیمه نبوده! او هم به ما میگوید هیچ بیمهای قبول نکرده خانهاش را بیمه کند، چون اینجا یک منطقه سیلخیز است.

حرفهای او را احسان پشتوان، دهیار روستای مزگاه هم تایید میکند؛ او یکی از آنهایی است که از ساعات اولیه سیل در منطقه بوده و جریان شدید آب را به چشم دیده؛ یکی از همانهایی که به روستاییان کمک کرده تا وسایلشان را به طبقههای بالاتر ببرند تا شاید از شر سیل در امان بماند. پشتوان به ما میگوید: با اینکه سیل پیشبینی شده بود مخصوصا در منطقه ما که یک منطقه سیلخیز است، اما شدت سیل باز به اندازهای زیاد بود که خیلیها را غافلگیر کرد، طوری که فقط آدمهای بزرگسال میتوانستند رفت و آمد کنند و قطعا اگر بچهای گرفتار سیل میشد شدت آب او را با خودش میبرد.

بیمه و هزار بهانه

دهیار روستای مزگاه، از وضعیت مردم روستایش بیشتر از بقیه خبر دارد، میداند که بجز خانوادههای تحت پوشش کمیته امداد، بقیه بیمه حوادثی مثل سیل و زلزله نبودند، که حالا آنها ماندهاند و چه کنم چه کنمهای بعد از وقوع سیل. شاید به خاطر همین است که به ما میگوید: ما چندبار با شرکتهای مختلف بیمهای صحبت کردیم، اول قرار شد که هر خانواده با سالی 30یا 50 هزارتومان خانهاش را بیمه کند، اما وقتی کارشناس فرستادند گفتند که طبق متراژ و موقعیت منطقهای، هر خانواده باید سالی 300تا 400 هزار تومان برای بیمه هزینه کند که این مبلغ واقعا برای این خانوادههای روستایی، مبلغ سنگینی است و خیلیها نتوانستند از پساش بربیایند. در این روستا هم مثل خیلی از روستاهای دیگر، حالا خیلیها حسرت خانوادههای تحت پوشش کمیته امداد را میکشند، خانوادههایی که خانههایشان بیمه بوده است. با آذر اسماعیلی، مدیرکل مدیریت بحران و امور مناطق محروم کمیته امداد امامخمینی(ره) درهمین رابطه همکلام میشویم و او به ما میگوید که از چهار سال پیش، بیمه آتشسوزی و حوادث برای مددجویان کمیته امداد برقرار شده است. اسماعیلی برای ما از سازوکار پرداخت خسارت هم میگوید، از اینکه بعد از وقوع حادثه کارشناسان بیمه موظفند در منطقه حضور پیدا کنند، ارزیابیهای لازم را انجام دهند و میزان خسارت را مشخص کنند و باید ظرف 15 روز این خسارت پرداخت شود.

کلاف پیچ در پیچ بیمه خانههای روستایی

انگار دریا راه باز کرده بود، آمده بود تا دل روستا، آمده بود و سر راهش همهچیز را با خودش برده بود. انگار سیل، همان دریا بود! همانقدر خروشان و همانقدر ترسناک. سیل هم مثل دریا کوچک و بزرگ، زن و مرد سرش نمیشد! برای سیده مریم، بانوی 56 ساله اهل روستای چینی جان رودسر، سیل با همین کلمات توصیف میشود؛ سیلی که بردل او هم مثل خیلی از همشهریانش داغ گذاشته. او هم به ما میگوید که خانه و زندگیاش بیمه نبوده! بیمه حوادث، برای اهالی این روستا هم یک رویای دور ازدسترس است؛ حکایت این روستاییان و بیمه، مثل یک کلاف پیچ در پیچ است؛ کلافی پر از گره؛ بعضیها توان مالی پرداخت هزینههای بیمه را نداشتند و حالا خانه زندگیشان را آب برده! بعضیها هم دنبال بیمه رفتهاند و بیمه دل به دلشان نداده! چرا؟! چون خانههایشان در دل حادثه بوده . چرایی این اتفاق را ما از محمد عاملی، عضو انجمن حرفهای و صنعت بیمه میپرسیم.

کارشناسی که به ما میگوید: اکثر خانههای روستایی ایران، براساس آییننامههای ملی ساختمان طراحی و ساخته نشدهاند، سازههای استاندارد نیستند و در نتیجه امکان بیمه شدن ندارند! عاملی در توضیح بیشتر میگوید: بنایی که ساخته میشود باید براساس استانداردهای خاصی باشد، برای مثال در یک فضا و موقعیت مناسب بنا شده باشد، در مسیر باد تند و سیل و آتش نباشد و شرایطی داشته باشد تا موضوع بیمه برایش مطرح شود.

ارزیابی خسارت مانع بیمه کردن میشود

نتیجه صحبتهای ما با کارشناسان بیمه به ارزیابی خسارتی میرسد که توسط کارشناسان بیمه انجام میشود، عاملی که باعث میشود چتر بیمه روی سر بسیاری از خانههای روستایی سایه نکند!

عبدالصمد صفرنژاد، فرماندار نوشهر هم مسؤولی است که این موضوع را تایید میکند. او هم به ما میگوید که هیچ شرکت بیمهای نمیآید خانهای را که عقل میگوید در مسیر سیل است و با اولین سیل خراب میشود، تحت پوشش دربیاورد! او برای ما از مناطقی در شهرستان نوشهر مثال میزند که خانههایش در مسیر سیلاب ساخته شدهاند و میگوید: ببینید در همین نوشهر ما، خانههای زیادی در مسیر سیل ساخته شدهاند. علم هم ثابت کرده هرجایی که در مسیر سیلاب باشد حتی اگر 40 سال هم از وقوع سیلاب قبلی گذشته باشد، باز اگر سیل بیاید، از همان راه میگذرد و در نتیجه ویرانیاش حتمی است.

گرفتار در اما و اگرهای بیمهای

اینجا، چه روستایی در دل کلاردشت باشد، چه در حاشیه گلوگاه و راز و جرگلان، چه در میان طبیعت همیشه سبز چالوس و جویبار، چه فومن و لنگرود و تالش! حکایت سیل، حکایت یک قصه تکراری است؛ قصه آدمهاییکه از سالها قبل در منطقهای که میگویند سیلخیز بوده آجر روی آجر گذاشتهاند و خانه ساختهاند و هر بار، باران که میبارد، باران که سیل میشود، ته دلشان میلرزد از یک مبادای بزرگ! مبادا سیل بیاید و خانه آنها را هم با خودش ببرد! برای این مبادا، قرار بوده بیمه راه چاره باشد، اما خانوادههای زیادی درگیر و دار اما و اگرهای بیمه، گرفتار شدهاند. حالا سیل از راه رسیده، مال و منال خیلیهایشان را آب برده و دستشان به جایی بند نیست. چشم امیدشان اما به دولت است! چشم امید آدمهایی که هیچ ریسمانی برای بیرون کشیدن خودشان از ویرانیهای سیل پیدا نمیکنند.

مینا مولایی

جامعه

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها