
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
به گزارش جامجم آنلاین، شاید چهار یا پنجساله بودم که گوینده اعلام کرد، روح خدا به خدا پیوست.
آن روز درک نمیکردم رهبر کیست و اصلاً رهبر چیست؟
برای امثال من که بچههای دهه شصت هستیم و نسل سوم انقلاب، شاید وجود یک پیر، که چراغراهنما باشد میان تاریکی، خیلی دور از ذهن نیست.
برای ما بچههایی که هرچند کم، زمان جنگ را درک کردیم.
مخصوصاً برای من که بچه پایینشهرم و هر وقت از کوچهپسکوچههای خراسان که قدم میزنم اسمورسم یک شهید را میبینم.
بعد از امام،درک یک رهبر برایم همیشه از پشت قاب شیشهای تلویزیون تعریفشده بود،یک دیوار شیشهای کهنه میگذاشت دستم وجودش را لمس کند و گوشهایم بدون واسطه صدایش را بشنود.
یا حتی مثل همه آنهایی که راهشان به انتهای خیابان فلسطین کج شده بود، از ذوق دیدارش اشک بریزم.
شنیده بودم حدود سی سال قبل ورزشگاهی که همیشه برای ما جوانها، محل تخلیه هیجانهای فوتبالی است، میزبان ایشان بوده است.
حالا بعد از گذشت اینهمه سال، خبر رسید امسال هم آزادی قرار است میزبان سید الاحرار زمان باشد.
خودم هم فکرش را نمیکردم، حالا وارد سی و اندی سال شدهام، فرمانده آمد و گفت: آمادهباشید که آخر هفته همگی میهمانیم، البته میهمانی که میزبان است.
منظورش را نفهمیدم، کمکی گنگ نگاه کردم، شاید هم نمیخواستم آنچه را فکر میکنم باور کنم.
حدسم درست بود، قرار بود بهعنوان حلقه یک بازرسی، راهی آزادی شوم.
این اولین بار بود که قرار بود برای کاری جز دیدن و تشویق تیم محبوب فوتبالم به ورزشگاه بروم.
صدنفری میشدیم که از محل کار اعزام شدیم.
قرار بر این بود جمع چند هزارنفری بسیجیان کشور حاضر شوند و با رهبرشان تجدید پیمان کنند و گوش دهند به آنچه برایشان مشق میشود.
خورشید روز پنجشنبه، 12 مهرماه طلوع کرد، ورزشگاه کمکم شلوغ شد، زن و مرد بسیجی کمکم از راه رسیدند، بر و بچههای سپاه ولی امر هم آمدند.
همگی به خط شدیم و به گوش ایستادیم و منتظر تا ولی امرمان بیاید و آن آرزوی همیشگیام که با حسرت از پشت شیشههای قاب جادویی نگاهش میکردم، حقیقت پیدا کند.
صد هزار نفر پر شد، هرکسی با یک پوشش و با یک فرهنگ و با یکزبان، اما همگی متحد زیر عنوانی که آنها را صدا میزنند؛ بسیجی.
آقا آمد و صدای شوق، همه ورزشگاه را پر کرد، آقایمان گفت: مهم این است که شما جوانها فکر نکنید راه پیش رو یک اتوبان آسفالته است، نه، راه پیشرفت جلوی ما باز است اما دارای مانع و پیچوخم است.
حرفهایش مرا یاد حرفهای مادر انداخت که از پیر جماران نقل میکرد.
از آن روزها که به شوق دیدن امام، پای پیاده از محلههای میدان خراسان راه می افتاد تا پای منبر رهبرش برود.
آن روزها حرفها را برایم لالایی میکرد و در گوشم زمزمه میکرد.
میگفت امام میخواهد شما بچهها در آینده برای کشور سربازی کنید.
مثل همه بچههای همسایه که هرروز برای یکی از آنها حجلهخانه سر کوچه میگذارند و چراغانی میکنند.
الآن که کنار مستطیل سبز ایستادهام و به حرفهای رهبرم گوش میکنم، گویی همان سالهای حضور امام است که گفت امید من به شما دبستانیهاست.
حالا من، دبستانی آن روزها بزرگشدهام، بسیجی شدهام و برای سربازی و جانبازی آمادهام لبیک بگویم.
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
عضو دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
«جامجم» در گفتوگو با عضو هیات علمی مرکز تحقیقات راه، مسکن و شهرسازی به بررسی اثرات منفی حفر چاههای عمیق میپردازد
سخنگوی صنعت آب در گفتوگو با جامجم: