• به روایت سید بن طاووس در لهوف اولین عزاداری پس از واقعه عظیم عاشورا، عصر همان روز و پس از پایان یافتن نبرد بود که توسط همسران و مادران شهدای کربلا و اهل‌بیت (ع) بر سر اجساد آن شهدای بزرگوار انجام شد.
کد خبر: ۱۱۶۴۵۴۸
بررسی تاریخی اولین مجالس عزای حسینی پس از عاشورا

• پس‌ازآن و فردای واقعه عاشورا، بعد از به آتش کشیده شدن خیمه‌ها به دست لشکر کفر، زنان اهل‌بیت (ع) با این عبارات شروع به عزاداری کردند؛ «فلمّا نَظَرَ النِّسوه الی القَتلی، صِحنَ و ضَرَبنَ وجوهَهُنَّ»‌(1). حضرت زینب (س) نیز بر سر اجساد مطهر شهیدان حاضر شد و به نوحه و مرثیه‌خوانی پرداختند، نوحه‌ای که دوست و دشمن را به گریه انداخت (2): «ای محمد! که ملائک آسمان بر تو درود می‌فرستند، این حسین توست که در خون خود آغشته و اعضای پیکرش از هم جداشده است. این دختران تو هستند که آن‌ها را به اسارت می‌برند. ای محمد! این حسین توست که بر روی خاک کربلا افتاده است و باد صبا بر روی پیکرش خاک می‌پاشد. آه که چه مصیبتی و چه غمی است برای تو ای حسین! پدرم فدای آن‌کسی که نه به سفری بی‌بازگشت رفته بود و نه دردی بی‌علاج داشت! پدرم فدای کسی باد که دوست داشتم من فدای او شوم! پدرم فدای کسی باد که بادلی پر غصه از این دنیا رفت! پدرم فدای کسی باد که با لب‌تشنه جان سپرد! پدرم فدای کسی باد که جدش محمد مصطفی، فرستاده خدای آُمان بود! پدرم فدای کسی باد که نوه رسول هدایت...!»

• عزاداری بعدی اما پس از ورود کاروان اسرا به کوفه رخ داد. وقتی کاروان اُسرا وارد کوفه شدند مردم شهر براثر دیدن حال‌وروز اهل‌بیت (ع) منقلب شدند و گریان و نالان، نوحه‌ها سر دادند، امام سجاد (ع) که آن حال را در مردم دیدند، فرمودند: آیا این شما هستید که نوحه‌سرایی می‌کنید و گریه سر می‌دهید؟ پس چه کسی مارا کشت؟!)3 سپس حضرت زینب (س) سخنرانی برای آن مردمان را شروع کردند به خاطر پیمان‌شکنی‌شان سرزنش کردند: «آیا گریه می‌کنید و شیون و زاری برپا کرده‌اید؟ آری! به خدا سوگند باید که بسیار گریه کنید و کمتر شاد شوید، زیرا ننگی بر دامن شما مانده است که هرگز نمی‌توانید آن را بشویید...» پس‌ازاین سخنان بود که شیون و فریاد مردم کوفه بلند شد.(4) پس‌ازآن فاطمه صغری (س) فرزند امام حسین (ع) خطبه‌ای طولانی در رثای پدر بزرگوارش و شماتت کوفیان خواند که بازهم ناله مردم را به دنبال داشت. بعدازآن نیز نوبت به ام‌کلثوم (س) رسید. ایشان پس از سخنرانی به خواندن مرثیه پرداختند. شنیدن این قصیده چنان بر مردم تأثیر کرد که همه را به عزاداری واداشت.(5)
قتلتم أخی صبراً فویل لأمکم
ستجزون ناراً حرها یتوفد
سفکتم دماء حرم الله سفکها
وحرمها القرآن ثم محمد
ألا فابشروا بالنار إنکم غداً
لفی قعر نار حرها یتصعد
وإنی لأبکی فی حیاتی علی أخی
علی خیر من بعد النبی سیولد
بدمع غزیر مستهل مکفکف
علی الخد منی دائما لیس یخمد (6)
آورده ‌اند که بعد از این خطابه و قصیده خوانی، «صدای نوحه و گریه مردم برخاست. زنان موهای خود را پریشان کردند و خاک غم بر سرخود ریختند. صورت‌های خود را ضربه می‌زدند و فریاد واویلا سر می‌دادند. مردان گریه می‌کردند و محاسن خود را می‌کندند. آن روز همه مردم از زن و مرد در حال گریستن بودند.»(7) سپس امام سجاد (ع) برخاستند و پس از حمد و ثنای الهی با نکوهش فراوان با کوفیان سخن گفتند...

• مجلس بعدی در مدینه برگزار شد. داستان ازاین‌قرار بود که ابن زیاد در نامه‌ای به یزید، گزارش احوال اهل‌بیت (ع) را نگاشت و نامه را برای فرماندار مدینه، عمرو بن سعید بن عاص فرستاد تا به یزید برساند. عمرو به‌محض دریافت خبر شهادت امام حسین (ع) به مسجد رفت، بر منبر خطبه‌ای خواند و خبر را به مردم مدینه رساند. در آن هنگام، صدای شیون و زاری از بنی‌هاشم به هوا برخاست. آن‌ها مراسم عزا و سوگواری برگزار کردند و زینب، دختر عقیل ابن ابی‌طالب، هم در رثای اصحاب کربلا نوحه خواند.
• مجلس دیگر در کاخ یزید بود؛ آن زمان که چشمان حضرت زینب (س) به سربریده برادرش حسین (ع) افتاد با ناله‌ای حزین نوحه‌گری را شروع کرد، به‌طوری‌که به‌غیراز یزید، همه حضار مجلس را به گریه انداخت. آن هنگام بود که یکی از زنان بنی‌هاشم که در خانه یزید زندگی می‌کرد نیز شروع به گریه و نوحه‌خوانی کرد. یزید هم به‌ناچار اجازه داد اهل‌بیت (ع) در مدت اقامتشان در شام به سوگواری بپردازند. بنا به روایاتی (8) این برای اولین بار بود که در مراسمات برپاشده در شام، سوگواران حسین بن علی (ع) لباس سیاه برتن می‌کنند. (9)
• مراسم بعدی در کربلا و کنار قبور شهیدان برگزار شد. مشهور است که در بازگشت از شام به عراق، اهل‌بیت (ع) از راهنمای قافله خواستند تا آن‌ها را از مسیر کربلا عبور دهد. وقتی به آن سرزمین رسیدند، مشاهده کردند که پیش از آنان جابر بن عبدا... انصاری نیز همراه عده‌ای از بنی‌هاشم به زیارت مرقد امام حسین (ع) آمده است. با پیوستن کاروان اهل‌بیت به جابر و همراهانش، جملگی در کربلا جمع شدند و به گریه و سوگواری و سینه‌زنی پرداختند، به صورتی که زنان آن حوالی هم بدانان پیوستند. این مجلس تا چند روز برقرار بود. (10)


• عزاداری بعدی در مدینه برپا شد. وقتی کاروان اهل‌بیت به حوالی مدینه رسید و در آنجا اتراق کرد امام سجاد (ع) به بشیر بن حذلم که شاعر بود، فرمود تا به مدینه رود و خبر شهادت امام حسین (ع) را به مردم برساند. مردم مدینه پس از شنیدن این خبر، شیون‌کنان به محل اتراق کاروان اهل‌بیت راه افتادند؛ گرد حضرت سجاد (ع) حلقه زدند و گریان و تسلیت‌گویان همراه با ایشان عزاداری کردند. سپس امام، در اجتماع پرشور مردم، سخنرانی‌ای غرا ایراد فرمودند که گریه شدید مردم را در پی داشت. پس‌ازآن، اهل‌بیت (ع) همراه مردم وارد شهر شدند و در آنجا هم مجلس سوگ و عزا برپا کردند (11)

• ازجمله اولین مجالس تعزیت رسمی امام حسین (ع) عزاداری رسمی و بزرگ توابین بر سر مزار آن امام بزرگوار بود. به روایت تاریخ وقتی‌که در آغاز سال 65 هجری، توابین به فرماندهی سلیمان بن صرد خزاعی -که به امیرالتوابین ملقب شد- عازم جنگ با سپاه شام بودند، نخست به کربلا آمدند و چندی بر سر قبر امام سوگواری کردند. نکته قابل‌توجه اما رجزخوانی یکی از توابین به نام عبدالله بن عوف احمر بر سر مزار شهدا در کربلا بود؛ کاری که بعدها به سنت دیرپا مبدل شد و در قالب منقبت خوانی و حماسی خوانی رواج یافت.

برداشت با تلخیص فراوان از مقاله جامعه‌شناسی آئین‌های سوگواری؛ نوشته محسن حسام مظاهری

پی‌نوشت‌ها:
1. هنگامی‌که چشم بانوان بر اجساد شهیدان افتاد، فریاد کشیدند و بر سروصورت‌هایشان زدند...
2. لهوف، ابن طاوس، 180 تا 184
3. لهوف، ابن طاوس، 198
4. مقتل مقرم، 312
5. مقتل مقرم، 316
6. برادر مرا کشتید. صبر کنید تا آتشی که شعله های آن سرکش و فروزان است شما را در بر گیرد. شما خونی را بر زمین ریختید که خدا و رسول او و قرآن، ریختن آن خون را حرام کرده بودند. هان! بشارت باد بر شما آتشی که به زودی در آن وارد خواهید شد و در آن دوزخ، همیشه و جاویدان خواهید سوخت. من در زندگی‌ام پیوسته بر برادرم گریه خواهم کرد، زیرا او بهترین کسی بود که بعد از پیامبر به دنیا آمده بود. چشمان من پیوسته همانند چشمه ای جوشان در این مصیبت خواهد گریست... (لهوف، ابن طاوس، 210 تا 212)
7. مقتل مقرم، 316
8. بنا بر روایتی در مستدرک الوسائل، محدث نوری
9. فلم تبق هاشمیه و لاقریشیه الا و لبست السواد علی الحسین (ع) و ندبوه؛ پس کسی از هاشیمان و قریشیان در دمشق باقی نماند، مگر آنکه لباس سیاه بر تن کرد و بر حسین گریست.
10. لهوف، ابن طاوسس 264 / مقتل مقرم 361
11. مقتل مقرم، 266 تا 278

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها