در واکنش به حمله رژیم صهیونیستی به ایران مطرح شد
اگر کارمند یا کارگر باشید طبعا هر روزتان را اینگونه آغاز میکنید: سرتان را به پنجره خودروهای درگذر نزدیک کرده، مقصدتان را میگویید و اگر راننده تاکسی ایستاد، سوار میشوید. سلام و علیکی در ابتدا و تشکری در انتهای مسیر میانتان رد و بدل میشود؛ یا شاید هم جروبحثی کوتاه بر سر پول خرد و اسکناسهای پاره در میانه راه و جدلی بهخاطر محکم بستن درِ تاکسی بهوقت سوار یا پیاده شدن. البته گاهی همین مراودات کوتاه و مختصر هم وجود ندارد و مسیر، غرق در سکوت، بهانتها میرسد؛ چرا که راننده آنقدر درخود فرو رفته و در افکار جورواجور خود سیر میکند که مجالی برای سر و کله زدن با شما نمییابد یا اینکه با خود به این نتیجه رسیده که اگر بخواهد از صبح تا شب با این همه آدم بر سر چنین مسائلی بحث کند، جز اعصابی درهم ریخته و خلقی تنگ در پایان روز چیزی عایدش نمیشود، بویژه این روزها که دشواریهای زندگی روزمره و دغدغه نان، بیش از پیش همهمان را در لاک خود فروبرده، سگرمههایمان را در هم کرده و صبر و سعه صدر مان در تعامل با دیگران را کاهش
داده است.
هرچند این امکان هم وجود دارد که مسافر تاکسیهایی شوید با رانندگانی خوشاخلاق که حسن برخوردشان در آغاز روز و در مسیر رسیدن به محل کار را فال نیکی برای داشتن یک روز خوب در نظر بگیرید. البته شاید تعدادشان در این شرایط اقتصادی بسیار کم یا انگشتشمار باشد، اما هستند و نمونهاش هم وحید مرادی است؛ راننده یکی از تاکسیهای پراید شهر کرمانشاه.
مرادی، رانندهای تقریبا 40 ساله، با سابقه دهساله رانندگی تاکسی در شهر کرمانشاه است که هر مسافری که سوار تاکسی اش شود، محال است ظاهر شیک و آراسته و برخورد خوش و چهره مهربان و لبخند بر لب او را ببیند و لب به سوال و پرسش از وی باز نکند، مثل من که در مسیری کوتاه با او همراه شدم و بنا به کنجکاوی حرفه خبرنگاریام از او خواستم قدری از خود و از چرایی متفاوت ظاهر شدنش در میان همصنفان زحمتکشش بگوید و او اینچنین آغاز کرد: در آغاز که تصمیم گرفتم کارم را بهعنوان یک راننده تاکسی شروع کنم، از مواجهه با ظاهر دوستانی که در این صنف کار میکردند یکه خوردم؛ از اینکه چرا با زیر شلواری یا شلوار محلی پشت فرمان مینشینند یا اینکه چرا تا این اندازه از موقعیت شغلی خود ناراضی هستند و خود را دستکم میگیرند.
همین سبب شد تا تصمیم بگیرم پوششی متفاوت داشته باشم و با رفتار، گفتار و برخوردم، تصویری متفاوت از کار کردن در این فضا و فعالان این صنف نشان دهم. در روزهای اول همه مردم با دیدن کت و شلوار سفید من تعجب میکردند. این ظاهر برای همه آنها تازگی داشت و در برخورد با من خندهشان میگرفت و گاهی هم مرا مسخره میکردند، اما از آنجا که راهم را انتخاب کرده بودم، به اینگونه حرف و حدیثها توجه نمیکردم و به کارم ادامه دادم تا اینکه توانستم جای خود را در قلب مردم باز کنم و همان کسانی که در ابتدا با حیرت و تمسخر به من مینگریستند، مشوق من شدند تا اتفاقا بیش از پیش به پوشش و رفتار خود توجه کنم. به همین خاطر اصلا خستگی در این کار برایم معنا ندارد و همچنان با عشق به کارم ادامه میدهم با این امید و آرزو که همواره مردم شهرم را خوشحال و سرزنده ببینم.
نمیگذارم بذر امید بخشکد
این راننده خوشخنده و شیکپوش کرمانشاهی، همچون دیگر هماستانیهایش سوگوار از دست دادن دوستان و همشهریان خود در زلزله پارسال است، با این همه تمام سعی و تلاشش را به کار گرفته تا بذر امید را همچنان در دل مردمان سرزمینش زنده نگه دارد. مرادی هم میداند که استانش یکی از ده استان محروم کشور است، اما با اینهمه معتقد است که خوشزبانی و حسن برخورد با مردم، رزق و روزی را دوچندان میکند و با داشتن برنامهریزی در زندگی، میتوان در هر شرایطی موفق بود. راننده تاکسی خوشاخلاق کرمانشاهی هنوز در خانه پدری زندگی میکند، اما این امر موجب نشده حساب و کتاب از دستش در برود و به فکر آینده نباشد و با فرض دادن اجاره خانه، هر ماه پولی را پسانداز میکند تا برای آیندهای که نامعلوم است، پشتوانهای را بیندوزد. البته بخشی از درآمد او صرف هزینههای پوشاک و آراستگیاش میشود که هم برای خودش مهم است و هم حالا برای مسافرانش. وحید مرادی، حالا حدود 80 اشتراک دارد و بیشتر مردم شهر ترجیح میدهند سفرهای شهری خود را با او تجربه کنند.
شیما رئیسی
ایران
در واکنش به حمله رژیم صهیونیستی به ایران مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
علی برکه از رهبران حماس در گفتوگو با «جامجم»:
گفتوگوی «جامجم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر
یک کارشناس مسائل سیاسی در گفتگو با جام جم آنلاین:
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد