به سالروز آزادی رزمندگان ایرانی در بند بعثیها رسیدهایم؛ روزهایی که همراه با شور و شوق مردم بود و به این زودیها از خاطرمان فراموش نخواهد شد. به همین بهانه گپوگفتی با یکی از آزادگان در بند اردوگاهای رژیم بعث عراق ترتیب دادیم و قدری با یکی از مدافعان وطن خود خاطرهبازی کردیم. دکتر «علی خاجی»، رزمنده جانباز و آزاده دیروز و پژوهشگر امروز مرکز «تحقیقات تروما و جراحی سینا» بیمارستان سینا، به سؤالات «جام جم آنلاین» پاسخ میدهد.
چه سالی و در چه عملیاتی به اسارت ارتش بعث عراق درآمدید؟
اسفندماه سال 63 در عملیات بدر.
چند سال داشتید و چه مدت در بند رژیم بعث بودید؟
19 سال. تا 3/4/69 تقریباً 5 سال و نیم.
در چه یگانی بودید؟
بسیج، لشکر حضرت رسول (ص)، گردان ابوذر.
نحوه اسارت؟
در جریان عملیات یک گلوله توپ کنار من منفجر شد و ترکش آن به من اصابت کرد و از ناحیه ریه دچار مجروحیت و خونریزی شدید شدم. در حین عقبنشینی بودیم اما به دلیل شدت جراحات موفق نشدم به عقب برگردم. فردا صبح که نیروهای عراقی برای پاکسازی منطقه آمده بودند مرا به اسارت گرفتند.
آیا از همرزمان شما هم در آن لحظه کس دیگری اسیر شد؟
خیر، فقط بنده بودم.
امکان برگرداندن شما توسط همرزمان نبود؟
اتفاقاً چند تن از دوستان بالای سر من آمدند و تا آخرین لحظه تلاش خود را برای بازگرداندن من هم انجام دادند، اما خوب متأسفانه شرایط جنگی و تک دشمن مجال این کار را نداد.
توصیف کوتاهی از لحظه اسارت و رفتار سربازان عراقی با شما؟
چون مجروح بودم دامنه دید کمتری به پیرامون خودم داشتم، ولی از صدای تیراندازی و سروصدای آنها متوجه حضورشان شدم. به همین خاطر برای اینکه گمان کنند به شهادت رسیدهام کلاه بادگیرم را روی سرم کشیدم و چشمانم را بستم.
سربازان عراقی دور من حلقه زدند و به بررسی پرداختند. پشت رو خوابیده بودم و دستم با تنهام فاصله داشت. یکی از سربازها تیری شلیک کرد میان دست و تنه، درنتیجه بیاختیار تکان خوردم. خوب آنها متوجه شدند که زنده هستم.
یکی از سربازها با حالتی که میخواهد تیر خلاص بزند 5-6 بار اسلحه را مسلح کرد و روی صورت من گذاشت تا اذیت شوم. در همین بین یکی از افسران که یک ستوان دو بود، جلو آمد و اسلحه را از سرباز گرفت و به طرفی پرتاب کرد و خود سرباز خاطی را هم به خاطر این کار هل داد و دور کرد.
شما را به کدام اردوگاه منتقل کردند؟
ابتدای اسارت الرمادیه و سال آخر هم به تکریت.
نوع برخورد سربازان عراقی با اسرای ایرانی چگونه بود؟
در مجموع دو نوع رفتار داشتند، یکی برخورد سیستماتیک و سازمانی و دیگری رفتار فردی. اگر نیرویی از عراقیها با بچهها رفتار مناسبی داشت بهسرعت از طرف مسئولین اردوگاه مذکور توبیخ و حذف میشد.
اما نکته قابل توجه در خصوص قوانین اردوگاههای اسرای جنگی این است؛ مقامات جمهوری اسلامی ایران هیچگاه یک افسر، درجهدار و سربازی را که در طول جنگ از بستگان و خانوادهاش آسیب دیدهاند، به خاطر شائبه اقدامات تلافیجویانه، در اردوگاههای اسرای عراقی به خدمت نمیگیرند. ولی در مقابل دولت صدام افرادی را برای نگهداری اسرای ایرانی انتخاب میکرد که یا خود یا خانواده آنها در جنگ آسیب دیده باشند. همین مسئله بچههای ما را بیش از پیش در معرض شکنجه و بدرفتاری قرار میداد.
شما جزو کدام یک از آزادگان بودید؟ چون رژیم صدام برای ثبتنام اسرا ایرانی در فهرست مجامع بینالمللی کارشکنی و تعدادی از این عزیزان را بهصورت مخفیانه نگهداری میکرد...
بله، این موضوع وجود داشت، بهویژه از سال 66 با آغاز عملیات کربلای 4 و 5 تا آخر جنگ، عراق عمدتاً اسرای ما را به نهادهای ذیربط معرفی نمیکرد. ولی بنده زمانی که در بیمارستان تکریت بستری بودم (در ماه دوم اسارت)، خوشبختانه مورد رؤیت بازرسان صلیب سرخ قرار گرفته و همانجا از من ثبتنام کردند.
وقتی خبر آتشبس و تبادل اسرا بین ایران و عراق را شنیدید، کجا بودید و چه احساسی به شما دست داد؟
بهخاطر وخامت شرایط جسمانی در بیمارستان شهر تکریت بستری بودم که از طریق تلویزیون عراق از موضوع آزادی اسرا با خبر شدم. اولین گروه هزار نفری آزادگان هم که آزاد شدند، بنده همچنان در بیمارستان بودم و از تلویزیون تصاویر آزادسازی را مشاهده کردم.
بهعنوان یک شهروند و نه بهعنوان یک رزمنده آزاده، اگر روزی به این آبوخاک تعرضی شود آیا بازهم به جبههها خواهید رفت؟
امیدوارم هیچوقت جنگی در کشورمان رخ ندهد، اما در صورت لزوم حتماً در مبارزه با دشمن متجاوز در حد توان انجام وظیفه خواهم کرد.
چه صحبتی برای مسئولین و مدیران کشور دارید؟ آیا مسئولان ما بهخوبی صدای آزادگان عزیز را نمیشوند؟
متأسفانه نه برای خودشان و نه برای بهبود اوضاع جامعه، صدای ما را هیچکسی نشنیده است و متأسفانه در حق بچهها کملطفی کردهاند.
درخواست امروز شما از مسئولان؟
البته برای ارائه درخواست قدری دیر شده، اما الآن همه بچهها با کهولت سن و شرایط نامطلوب جسمانی دستوپنجه نرم میکنند و با توجه به اینکه اسرای ما پا به سن گذاشتهاند، با بیماریهای مختلفی که بعضاً از دوران جنگ و اسارت به یادگار مانده درگیرند. ضرورت دارد آقایان به این موضوع توجه کنند، اما اگر فرصت کافی برای رسیدگی به مشکلات آزادگان و جانبازان را ندارند که هیچ، بچهها همچون گذشته بهتنهایی مشکلات خودشان را به دوش میکشند.
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد