احمد یوسف‌زاده نویسنده کتاب «آن ۲۳ نفر»در خصوص خاطرات خود از دوران اسارت گفت: روزهای التهاب‌آوری که ما دست به اعتصاب غذا زدیم خاطره انگیز‌ترین روزهای اسارت من بوده است. با این اعتصاب غذا توانستیم بر تصمیم‌هایی که صدام حسین گرفته بود، غالب شویم.
کد خبر: ۱۱۵۸۶۸۳
اعتصاب غذا کردیم تا آزاد نشویم

26 مردادماه سالروز ورود آزادگان سربلند به وطن است، افرادی که بهترین سال‌های عمر خود را در غربت به اسارت دشمن بودند. روزی که با بازگشتشان به میهن اسلامی رنگ عشق دادند و با وجود خود فضای آن را گلباران کردند.

کتاب «آن 23 نفر» به نویسندگی احمد یوسف زاده، از جمله کتاب‌هایی است که با خواندن آن می‌توان درد و رنج وارد شده به اسیرانی که در بند دشمن بودند و شجاعانه بدون آنکه تن به خواسته دشمن دهند، را لمس کنیم همچنین کتابی است که رهبر انقلاب در نخستین روزهای سال 94 آن را مطالعه کرده و بر آن تقریظی هم نوشته‌اند. جام‌جم آنلاین با احمد یوسف‌زاده، نویسنده‌ این کتاب و یکی از آن بیست‌وسه نوجوانی که در اسارت ارتش بعث عراق بوده است، گفت‌وگویی داشته است که در ادامه می‌خوانیم.

اهل کجا هستید؟ چه سنی در جبهه حضور پیدا کردید؟

من اهل فاریاب هستم، فاریاب یکی از شهرستان‌های جنوب استان کرمان است. در سال 1361 در سن ۱۶ سالگی در عملیات بیت‌المقدس یعنی آزادسازی خرمشهر اسیر شدم در عملیات چند تا از بچه‌های نوجوان هم بودند که هر کدام به طریقی خودش را به جبهه رسانده بود؛ سپاه اجازه نمی‌داد که بچه‌ها بیایند و هر فرد به ترفندی توانسته بود خودش را به جبهه برساند.

چطور شد که اسیر شدید؟ درباره روزهای اسارتتان بگویید.

در اردیبهشت سال 1361، در جریان عملیات بیت المقدس به اسارت عراقی ها درآمدیم. در میان اسرا 23 نفر نوجوان بودیم. زمانیکه رئیس‌جمهور عراق بچه‌های نوجوان را دید گفت که این‌ها را با بقیه به اسارتگاه نفرستید، همه را به اردوگاه نگهداری اسرا فرستادند به جز ۲۳ نفر که بین ۱۳ تا ۱۹ سال سن داشتیم؛ تبلیغات گسترده‌ای صورت گرفت و صدام به دنیا اعلام کرد که ایران ، کودکان را با زور به جبهه ها می فرستد و او تصمیم دارد تا این بچه ها را به مادرانشان برگرداند.

واقعه جالب این ماجرا دیدار صدام ودخترش با ٢٣ اسیر ایرانی در کاخ بغداد است. در یکی از این روزها ما را به یک کاخ مجلل بردند؛ در آن‌جا فهمیدیم در کاخ صدام حسین، رئیس‌جمهور عراق هستیم. صدام حسین خیلی غیرمنتظره آمد و شروع به صحبت کرد ؛ در این ملاقات صدام گفت که شما کودکید، باید الان توی مدرسه باشید، نه میدان جنگ. ما خواهان صلحیم. اما ایران به آتش جنگ دامن می زند. همه کودکان دنیا، مثل بچه های ما هستند. ما می خواهیم شما را آزاد کنیم. بروید خانه هاتان. بروید درس بخوانید، دکتر بشوید، مهندس بشوید و برای من نامه بدهید.

بعد از این ماجرا بچه‌ها تصمیم می‌گیرند که یک جوری به این تبلیغات پایان بدهند و در نهایت پس از اعتصاب غذای پنج روزه به اردوگاه اسرا منتقل شدیم در حالی که قرار بود به ایران برگردیم اسارت را به آزادی که منجر به تبلیغات بر علیه کشورمان باشد ، ترجیح دادیم و بعد از ۸ سال آزاد شدیم.

هدف شما از نگارش کتاب «آن 23 نفر» چه بود؟ آیا نگارش دیگری هم از ماجراهای آن روزها دارید؟

ماجرای این ۲۳ نفر را نوشتم؛ در سال 1393 توسط مقام معظم رهبری مورد استقبال قرار گرفت و تقریظ خیلی خوبی برای کتاب نوشتند. هدف من از نوشتن این کتاب این بود که نسل جوان را با ارزش‌های دفاع مقدس با این شور و شجاعت آشنا کنم.

احساس می‌کنم به هدفم خیلی نزدیک شدم چراکه خیلی از مخاطبین کتاب من جوانان و نوجوانان هستند. این کتاب تنها ماجرای هشت ماه از ۸ سال اسارت بود، در دیداری که با مقام معظم رهبری داشتم ایشان سوال کردند که آیا ادامه این کار را می‌نویسید یا خیر من هم گفتم بله حتما این کار را می‌کنم .

دو سال دیگر از ماجرای اسارت را که در اردوگاه اطفال بود، تحت عنوان «اردوگاه اطفال» در اختیار مردم است. اتفاقاتی که در کتاب اردوگاه اطفال می‌افتد فوق‌العاده بی‌نظیر است.

حماسه‌ آفرین‌های آن بیشتر نوجوانان ۱۸ تا ۲۰ سال هستند و یک وجه تمایزی است بین دیگر کتاب‌های چاپ شده که کل اسرا را پوشش می‌دهد. رشادت‌های این جوانان واقعا تعجب‌آور است .

ماندگار‌ترین اتفاق دوران اسارتتان؟

روزهای التهاب‌آوری که ما دست به اعتصاب غذا زدیم، به مدت پنج روز یک تکه نان هم از گلویمان پایین نرفت. این اتفاق برای بچه‌هایی افتاد که نوجوان بودند، حتی روزه گرفتن بر آن‌ها واجب نشده بود و با این اعتصاب غذا توانستند بر تصمیم‌هایی که صدام حسین برای آن‌ها گرفته بود، غالب شوند و من فکر می‌کنم که این پنج روز جزو خاطره انگیز‌ترین روزهای اسارت من بوده است.

نسترن نعمتی/جام‌جم‌آنلاین

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها