روزی زنی در حال عبور از پیاده‌رو بود و همزمان پیام‌هایش را در یکی از پیام‌رسان‌های داخلی، در گوشی تلفن همراهش مطالعه می‌کرد. ناگهان بر اثر غفلت از توجه به جلو، با شدت به مردی که از روبه‌رو می‌آمد و او نیز در حال مطالعه پیام‌هایش در ورژن فیلترنشده یک پیام‌رسان فیلترشده خارجی بود، برخورد کرد. مرد گفت: آخ آخ، ببخشید معذرت می‌خوام.
کد خبر: ۱۱۵۸۳۶۹

زن گفت: ای وای، شما ببخشید، من حواسم نبود.

مرد گفت: اختیار دارید، شما باید ببخشید. واقعا شرمسارم.

زن گفت: خواهش میکنم، نفرمایید، مقصر من بودم...

زن و مرد بهمدت هشت دقیقه از یکدیگر عذرخواهی کرده بعد به راه خود ادامه دادند. شبهنگام، زن در خانه مشغول آشپزی بود، که کودک چهارساله‌‌اش از پشت به او نزدیک شد و پشت او ایستاد.

زن برگشت تا چیزی بردارد، اما ناگهان به کودکش اصابت و او را نقش زمین کرد. زن گفت: اه، ایکبیری، چقد بهت بگم تو دست و پای من وول نخور، چقد بهت بگم سر راه من نیا، و کودک را که در حال گریه بود از زمین بلند و از آشپزخانه بیرون کرد.

آن شب زن در خواب دید کودکش در هیئتی غولآسا در خیابان او را دنبال میکند و هی به او تنه میزند و او را بر زمین میاندازد و میگوید: آره، فقط با غریبهها مؤدب باش، به ما فوش بده، آره. آره.

زن ناگهان از خواب پرید و کودکش را که در کنارش خوابیده بود در آغوش گرفت و بلافاصله اپلیکیشن کلیه پیامرسانهای داخلی و خارجی و شبکههای اجتماعی را از گوشی موبایلش پاک کرد فردا صبح از محل کارش استعفا داد و تصمیم گرفت برای فرزندش مادر خوبی باشد و فوش ندهد.

از سرنوشت مردی که از روبهرو میآمد تا این لحظه اطلاعی در دست نمیباشد.

امید مهدینژاد

طنزنویس

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها