آقای ناشر از ناشران پرتلاش و خوش‌ذوق بود. گذاشته بود پشت کار و تراکتوروار جلو می‌آمد. اسم و رسم نشرش هم جایی پیدا کرده بود در بازار کتاب. همه اینها را بگذار کنار این‌که ناشر خوش‌ذوق و پرتلاش ما اهل پایتخت نبود و بساط کسب و کار و فعالیتش را در همان شهر و ولایت خودش برپا کرده بود. این موضوع چه اهمیتی دارد؟! همین‌قدر بدانید که کار در حوزه نشر در شرایط فعلی پوست کلفتی می‌خواهد. حالا اگر در تهران نباشید که اوضاع‌تان خیلی خیلی سخت‌تر است. باید کفش آهنین به پا کنید و بروید به جنگ مشکلات.
کد خبر: ۱۱۵۶۶۳۱
حال ناخوش ناشران

حالا احتمالا متوجه شدید که چرا دوست ناشر ما کاری کرده است کارستان. حالا وضعیت فعلی نابسامان بازار ارز و دلار و بالا و پایین شدن لحظهای قیمتها و ریال و تومان را بگذارید کنار این موضوع تا متوجه شوید چه خونی به دلِ ناشران میشود. بهخصوص که اگر ناشرِ داستان ما علاوه بر هزارویک مشکلی که در حوزه نشر وجود دارد، با هزار و یک مشکل دیگر هم میجنگند که عبارت باشد از مشغول بودن به کاری فرهنگی در خارج و از پایتخت و پول در آوردن و معیشت را از آن چرخاندن. دلار همینطور که دارد خودش را با تیتر رسانهها بالا و پایین میکند، سطح خونِ دل این جماعت را هم تغییر میدهد.

کنار همه این مشکلات این را هم بگذارید که اصولا ناشر جماعت، هزینههایش نقد است و درآمدهایش نسیه. واضحتر و صریحتر را خواسته باشید یعنی دوست ناشر برای چاپ کتاب باید کاغذ بخرد و چاپخانه به خدمت بگیرد و چاپ و ویراستاری و امثالهم را از سر بگذراند و هزینه همه اینها را هم نقدی و جیرینگی بپردازد، اما از آن طرف با چکهای بلندمدت شرکتهای پخش و کتابفروشهایی که دیوار بلندی هم ندارد، درآمدش را چند ماه و بلکه سال بعد نقد کند. این شکلی میشود که چرخه هزینهها مدام و بزرگتر میشود. کانّه آن گلوله برف که از قله کوه رها شده و هر چه پایینتر میآید، بزرگ و بزرگ میشود و اگر برایش چارهای اندیشیده نشود تبدیل به بهمن خواهد شد که هر چیزی را در خودش میبلعد.

حکایت نشر و هزینهها هم شده حکایت همین گلوله برف و بزرگتر شدنش. حالا این وسط این گلوله برای ناشری که در پایتخت نیست اندکی بزرگتر هم میشود. به نظر میرسد باید حق داد به آن دوست ناشرِ شهرستانی که نیمنگاهی به کسب و کار رونق گرفتهاش بیندازد و نیمنگاهی به اوضاع اقتصادی و بعد هم نومیدانه جملاتی را تایپ و در صفحه اینستاگرام شخصیاش منتشر کند. توان او هم حدی دارد...

محمدصادق علیزاده

روزنامه‌نگار

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها