اکبر طاهری، استاد دانشگاه و کارشناس مسائل مربوط به سازمان مجاهدین خلق (منافقین) در گفتگو با جام جم به تشریح عوامل و دلایل این رخداد پرداخت.
زمینه و بسترهای شورش مسلحانه منافقین در 30 خرداد 1360 چه بود؟
اساسا نمی توان تصور کرد که شروع فاز نظامی از سوی سازمان مجاهدین خلق ابتدا به ساکن بوده است. این موضوع از قبل انقلاب هم در ذهن مرکزیت سازمان وجود داشت و آنها در روزهای پایانی رژیم گذشته یعنی ماههای دی و بهمن که برخی از اعضای سازمان در زندان بودند تحلیلشان این بود که سازمان مجاهدین گروه پیشتازی است که باید رهبری نهضت و مردم را به دست بگیرد اما در غیاب سازمان این رهبری از سوی روحانیت غصب شده است. براساس تحلیل آنها علت این اتفاق ناشی از ضعفی بود که سازمان را احاطه کرد و دریافت ضربات هولناک از سوی ساواک در سال های آخر رژیم باعث شده بود که سازمان قدرت و توانایی لازم را برای به دست گرفتن رهبری نهضت از دست بدهد. با همین تحلیل آنها احساس می کردند که بلاخره باید اقدامات خشونت آمیز را در راستای براندازی نظام جمهوری اسلامی ایران و ساقط کردن روحانیت از قدرت انجام دهند. البته آنها تصور می کردند که این اتفاق برای ماه ها بعد از خرداد 60 انجام خواهد گرفت اما مجموعه تحولاتی سبب شد که وقوع حوادث خرداد 60 برای سازمان مجاهدین اجتناب ناپذیر باشد. البته آنها برای رسیدن به زمان موعودی که برای ورود به فاز نظامی و اقدام مسلحانه مد نظر داشتند اقداماتی را انجام دادند و مراحلی را پشت سر گذاشتند. مرحله اول تلاش برای تثبت قدرت سازمان بود، از همین رو سازمانی که قبل از انقلاب از تعداد محدودی برخوردار بود ، بعد از انقلاب سعی فراوانی را برای به راه انداختن تشکیلات سراسری در کشور به کار بست.
چه عواملی باعث شد که زودتر از زمان مورد نظر از سوی مرکزیت سازمان، مجاهدین خلق اقدام به ورود به فاز مسلحانه کند؟
پیام امام خمینی مبنی بر تحویل سلاح از سوی گروه های مسلح و متعاقب آن اطلاعیه دادستانی برای تحویل سلاح از جمله عواملی بود که باعث شد سازمان زودتر دست به اقدام نظامی بزند. آنها در طول این مدت بسیار تمایل داشتند که برای خود زمان بخرند و از میان جوانان عضو گیری کرده و تشکیلات خود را گسترده تر کنند اما هوشیاری امام در دادن این پیام و حتی اعلام این موضوع که اگر آنها سلاح خود را تحویل دهند حتی من به دیدار آنها خواهم رفت عملا سازمان مجاهدین را در وضعیت بدی قرار داد و نقشه های آنها را با مشکلات فراوانی مواجه کرد. همچنین اعلام عدم کفایت سیاسی ابوالحسن بنی صدر اولین رئیس جمهور ایران از دیگر مواردی بود که در ورود زودهنگام مجاهدین خلق به اقدام مسلحانه موثر بود.
مجاهدین خلق براساس چه تحلیلی به فاز نظامی رسیدند و اساسا چه برآوردی درباره میزان موفقیت خود مبتنی بر این رویکرد داشتند؟
هدف اصلی سازمان طبعا سرنگونی جمهوری اسلامی ایران بود اما در عین حال تردیدهایی در زمینه توانمندی سازمان برای رسیدن به چنین هدفی وجود داشت. حتی در جلسه ای که چند روز قبل از 30 خرداد 60 مرکزیت سازمان برگزار کرد برخی از تحلیل ها حاکی از این بود که در شرایط فعلی امکان اجرایی کردن چنین هدفی وجود ندارد اما ارائه تحلیلهایی از سوی مسعود رجوی در این جلسه و اعتمادی که در مرکزیت نسبت به او داشت در نهایت باعث شد که سازمان با وجود اقناع نشدن نسبت به نظر رجوی تمکین کند. براساس تحلیل های رجوی توان سازمان در زمان شاه با زمان بعد از پیروزی انقلاب اسلامی قابل مقایسه نبود چون قبل از انقلاب سازمان اعضای محدودی در سراسر کشور داشت و ضربات سهمگینی را از سوی ساواک دریافت کرده بود اما بعد از انقلاب موفق به راه اندازی تشکیلاتی با سازوکارهای منظمی در سراسر کشور شده بود و به گفته رجوی ، 450 هزار نشریه مجاهد به فروش می رسید. از سویی دیگر وی عنوان کرده بود که قدرت اطلاعاتی و امنیتی جمهوری اسلامی ایران که به صورت پراکنده در نهادهایی مثل ارتش، سپاه ، کمیته و نخست وزیری وجود داشت با نهاد متمرکزی مثل ساواک در دوره شاه قابل مقایسه نیست. وی همچنین از قطبی بودن نهاد قدرت در جمهوری اسلامی ایران سخن می گفت و معتقد بود که با توجه به دسته بندی های مختلف در ساختار جمهوری اسلامی ایران و حمایت بخش هایی از هواداران بنی صدر و بوروکراتها از سازمان شرایط به نفع مجاهدین خلق در حال تغییر است. از سویی دیگر وی روی مساله نفوذی ها در برخی از نهادها و دستگاه ها تکیه داشت و همچنین اعتقاد داشت که به دلیل وقوع جنگ، بخشی از نیروهای هوادار نظام در جبهه ها مشغول فعالیت هستند. براساس تحلیل رجوی مشارکت عمومی از ابتدای پیروزی انقلاب تا سال 60 و حضور مردم پای صندوق های رای در رفراندوم جمهوری اسلامی، انتخابات خبرگان و انتخابات ریاست جمهوری کاهش پیدا کرده بود. براساس چنین برآوردهایی در نهایت سازمان بر مبنای تحلیلهای رجوی وارد فاز مسلحانه شد.
برخی بر این باورند که وقوع حادثه 30 خرداد اجتناب ناپذیر بود و گروهی نیز برآن هستند که راه های برای اجتناب از چنین حادثه ای وجود داشت. نظر شما چیست؟
برخی بر این باورند که تنش میان جمهوری اسلامی و سازمان مجاهدین خلق اگر کاهش پیدا می کرد و برخی از اعضای رده بالای این سازمان مسئولانی در نظام جمهوری اسلامی می یافتند شاید رویاروییها کاهش پیدا می کرد. اما واقعیت آن است که براساس همان تحلیل اولیه سازمان، مردم و نهضت باید از سوی مجاهدین خلق رهبری می شد اما روحانیت آن را غصب کرد و به همین خاطر آنها مترصد فرصتی بودند تا آمال و آرزوهای خود را برای سرنگونی نظام جمهوری اسلامی ایران و جایگزینی مجاهدین در قدرت به جای روحانیت عملی کنند. آنها از هر فرصت و زمانی برای در دست گرفتن تریبونی برای بیان مواضع و عضو گیری و جذب جوانان استفاده کردند. تلاش های گستردهای را برای به دست آوردن سلاح صورت دادند و حتی از مساجد سلاح میدزدیدند. آموزش های نظامی گسترده هم در دستور کار سازمان قرار گرفت و سطح امنیتی و حفاظتی آنها نیز به تدریج بالا رفت.کم کم خشونت رفتاری مجاهدین نیز شدت پیدا کرد. در ماه های منتهی به روز 30 خرداد 60 مواضع تندی علیه امام خمینی گرفتند و در تظاهرات خیابانی علیه مخالفان خود و حزب اللهی ها رفتار خشونت آمیزی در پیش گرفتند و حتی اقدام به ضرب و جرح آنها کردند. همه این عوامل نشان می دهد که رویارویی سازمان با نظام جمهوری اسلامی ایران اجتناب ناپذیر بود.
فتاح غلامی - جام جم
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد