سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
ابزار این روش خطرناک، پودر انفجاری و یک میله آهنی برای فشردن پودر در داخل حفرهها بود.
در یک لحظه که حواس گیج پرت شد، پودر را منفجر کرد و بر اثر شدت انفجار، میله آهنی در گونه چپ او فرو رفت. به بیان سادهتر، در کسری از ثانیه، میله از جلوی مغزش عبور و جمجمه او را سوراخ کرد و از بالای سرش خارج شد؛ درست همین میلهای که درتصویر زیر در دست فینیاس دیده میشود. روشهای مدرن امروز نشان دادهاند احتمالا بخشی از قشر پیش پیشانی (Prefrontal) او آسیب دیده بود.
فینیاس به کف زمین پرتاب شد، حال او وخیم بود، اما هنوز هوشیار بود. در نهایت، بدن او بخوبی بهبود یافت، اما تغییرات رفتاری فینیاس سوال برانگیز بود. قبلا یک شخص خوشرفتار، قابل احترام و در حرفهاش بسیار هوشمند بود؛ اما بعدا گزارش کردند او بیمسئولیت، بیادب و پرخاشگر شده است. بعلاوه بیدقت هم شده بود و نمیتوانست تصمیمهای مناسب بگیرد. به زنان توصیه میشد کمتر به او نزدیک شوند. فینیاس بسختی دوستانش را به جا میآورد.
نمونه مشابه دیگر در مورد ادوارد مویبرج، عکاس و پیشگام تصاویر متحرک رخ داد. او سال 1239/ 1860 با کالسکه تصادف کرد و آسیب مغزی شدیدی به قشر اوربیتوفرنتال (بخشی از قشر پیشپیشانی) او وارد شد.
ادوارد خاطرهای از تصادف به یاد نداشت و بعد از آن ویژگیهایی را در خود توسعه داد که کاملا بر خلاف خود سابق او بود. او تهاجمی، از لحاظ عاطفی ناپایدار، تحریک پذیر و خودخواه شده بود. او سال 1253/ 1874، بعد از فهمیدن خیانت همسرش، مردی را که درگیر آن بود به ضرب گلوله کشت. وکلا به دلیل تغییری که پس از آن حادثه در شخصیت او به وجود آمده بود، برای او درخواست تبرئه جنون کردند و شهادت دادند او به مرد متفاوتی تبدیل شده است.
شخصیتهای متفاوت
همه این موارد در یک مورد مشترک هستند: آسیب به مناطق قشر پیشپیشانی، بویژه قشر اوربیتوفرنتال. گرچه ممکن است اینها نمونههای حاد بوده باشند، امروزه بخوبی میدانیم آسیب به این قسمت از مغز منجر به تغییرات شدید شخصیتی میشود.
قشر پیشپیشانی مغز در کنترل رفتارها نقش دارد، احساسات را تنظیم میکند و به محرکها پاسخ مناسبی میدهد. بنابراین منطقی است رفتارهای ناخوشایند و نامناسب، روانپریشانه، جنایی و پرخاشگرانه همه با آسیب این منطقه مغز ارتباط داشته باشند. با این حال، تغییرات شخصیتی پس از آسیب میتواند پیچیدهتر از چیزی باشد که قبلا شرح داده شد. مثلا آقای «الف» را در نظر بگیرید که پس از سقوط یک سقف هنگام نظارت بر ساخت و ساز ساختمان، آسیب شدیدی به مغزش وارد شد. رفتارهای تهاجمی بعدی او موجب از هم گسیختن روابط خانوادگی با همسرش شد. برای همسرش، او دیگر همان مرد سابق نبود.
مشکلات مدیریت عواطفی از این قبیل نهتنها ناراحتکننده است، بلکه سبب افت تعادل روانی، تغییر در معاشرتهای اجتماعی و افسردگی بازماندگان نیز میشود. بسیاری از بازماندگان از افسردگی، اضطراب و انزوای اجتماعی رنج میبرند.
شیوه درمان این گونه اختلالات
با درک رو به رشد اهمیت سازگاری عاطفی در توانبخشی، راهحلهایی برای آسیب مغزی و برنامههای عاطفی (BISEP) توسعه داده شده است. این روشی مقرون به صرفه، مبتنی بر آموزش و گروه درمانی است که به مشکلات متداول بازماندگان آسیب مغزی میپردازد و تاکید زیادی بر تنظیمات عاطفی دارد.
در این روش استراتژیهایی به شرکت کنندگان آموزش داده میشود که میتواند برای کمک به مدیریت احساسات و رفتارهای مرتبط با آسیب مورد استفاده قرار گیرد.
با این که محققان هنوز در مراحل ابتدایی کار هستند، نتایج مثبت زیادی بهدست آمده است. از دیدگاه روانشناسی عصبی، روشن است آنچه ما هستیم، وابسته به مغز است. آسیب به قشر پیش پیشانی مغز میتواند ما را تغییر دهد و هرچند مردم در گذشته از آن غافل بودهاند، یافتههای جدید تفاوت زیادی در نگرش آنان ایجاد خواهد کرد.
ممکن است برای فینیاس گیج، ادوارد مویبرج و دیگران خیلی دیر شده باشد، اما این یافتهها در آینده برای بازماندگان افراد دچار آسیب مغزی کمک خوبی خواهد بود تا از آن برای بهبود کیفیت زندگی خود و بیمارشان استفاده کنند.
منبع: medicalxpress.com
بهنام سور
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
دانشیار حقوق بینالملل دانشگاه تهران در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
یک پژوهشگر روابط بینالملل در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتوگو با امین شفیعی، دبیر جشنواره «امضای کری تضمین است» بررسی شد