خاطرات سیروس الوند از عید نوروز

عید با اسفند آغاز می‌شد

می‌گویند اگر می‌خواهید حس و حال عید و نوروز را درک کنید به بچه‌ها نگاه کنید، حال خوب آنها در این ایام حال شما را هم خوب می‌کند! سیروس الوند کارگردان سینما و تلویزیون دلایل خوبی از حس خوب بچه‌ها در ایام عید دارد. او که در خانواده‌ای فرهنگی و پر رفت و آمد بزرگ شده از ایام نوروز خاطرات خوبی دارد هر چند معتقد است که حالا دیگر از آن حال و هوای خوب خبری نیست! با الوند هم‌صحبت شدیم تا برایمان بگوید وقتی بچه بود، عید برایش چگونه بود .
کد خبر: ۱۱۳۰۷۴۵

یکی از نمودهای عید نوروز، خرید است؛ وقتی بچه و نوجوان بودید از لالهزار آن زمان برایتان لباس و کفش میخریدند یا از بازار بزرگ؟

عید برای ما خیلی زودتر از فروردین شروع میشد.از اوایل اسفند آماده عید میشدیم یادم هست از نیمه اسفند روی تختهسیاه مینوشتیم که چند روز به عید مانده.اولین نفری که وارد کلاس میشد این گاهشمار را روی تخته مینوشت و وقتی بقیه وارد کلاس میشدند، اولین چیزی که میدیدند روزهای باقی مانده به عید بود و همین خیلی برایمان هیجانانگیز بود. واقعیت این است که عید برای بچهها مهم بود چون تنها زمانی بود که به بچهها توجه میشد.در طول سال و مناسبتهای دیگر بزرگترها چندان به کودکان توجه نمیکردند، بیشتر تنبیه بود تا تشویق ! تنها تشویقی که برای ما در نظر میگرفتند این بود که گاهی به والدینمان میگفتند که هدیهای به مدرسه بیاورند تا برای نمرات خوبی که گرفتهایم سر صف به ما بدهند.اما در ایام عید به همه بچهها توجه میشد،به ما عیدی میدادند، لباس میخریدند، بچهها را با خود به مهمانیها و عید دیدنیها میبردند.مجموعه اینها باعث شده بود که بچهها به نوعی هویت پیدا کنند و دیده شوند.تنها در عید نوروز بود که بچهها، قاطی بزرگترها میشدند و تشخص پیدا میکردند.معتقدم بچهها اگر هنوز هم از آمدن عید خوشحال میشوند، ریشهاش در همان گذشته است که بچهها دیده و جدی گرفته میشدند.به تدریج که بزرگتر شدیم، سینما برایمان اهمیت پیدا کرد و عید بود و سینما.در ایام عید هر روز به سینما میرفتم و یک یا دو فیلم میدیدم، درست مثل تکالیف مدرسه آن را انجام میدادم.در سال تحصیلی درسم خوب بود و هر چی معلم میگفت سرکلاس یاد میگرفتم و در تعطیلات نوروز نگران درس و مشق نبودم.برای همین همه تمرکزم را میگذاشتم روی سینما رفتن.خریدهای عید هم دوستداشتنیترین اتفاق عید بود. خانه ما روی خط جنوبی تهران بود که از شهر ری شروع میشد و راهآهن و مولوی. پدرم معلم ادبیات بود و هر مدرسهای که منتقل میشد ما یک خانه نزدیک مدرسه اجاره کرده و در آنجا اقامت میکردیم. پدرم بیشتر در مدارس جنوب شهر تدریس میکرد. برای همین ما بیشتر از باب همایون و بازار خرید میکردیم. مادرم هفتهای دوبار برای خرید به بازار میرفت و مایحتاج روزانه ما را از آنجا میخرید.الان که اینها را برای شما تعریف میکنم انگار دارم خاطرات یک سیاره دیگر را برایتان بازگو میکنم.دنیای امروز با گذشته خیلی فرق دارد. برای خرید باید دست بکنی توی جیب یا کیف و پول بدهی بابت خرید. اگر با کارت بانک پول خرید را پرداخت کنی که خرید به دلت نمینشیند.

علم پیشرفت کرده و زندگی سادهتر شده چرا ما ایرانیها بیشتر به گذشته علاقهمندیم؟

علم پیشرفت کرده اما ما پیشرفت نکردهایم! برخورد و رفتار آدمها را با یکدیگر ببینید، متوجه میشوید که پیشرفت علم ربطی به پیشرفت اخلاق ندارد. خومان را فریب ندهیم که ملتی با تمدن چندهزار ساله هستیم! مهم این است که الان چگونه رفتار میکنیم ! به نظرم ما از نظر اخلاقی پسرفت کردهایم!

آیینهایی مثل عید نوروز و احیای آداب و مراسم سنتی چقدر میتواند در ترمیم این رفتارها موثر باشد؟

موثر است اما زمانی که آئینها درست برگزار شود و همه به آن توجه کنند.وقتی گروهی با برگزاری آیینها مخالف باشند،مراسم فقط شکل ظاهری و صوری به خود میگیرد و دیگر تاثیرگذار نخواهد بود و جامعه به جایی میرسد که الان رسیده است.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها