اما اکنون بدیع انتقاداتی به اشرفزاده دارد ؛ این شاعر جوان هنوز حال و هوای کوچه باغهای نیشابور را در دل و ذهن خود حفظ کرده، هنوز هم عاشق آداب و آئینهای عید نوروز است.
در دوره و زمانهای که مردم و بخصوص جوانها از دید و بازدیدهای نوروز، گریزانند او همه این آئینها را دوست دارد و به آنها پایبند است چون معتقد است که حالش را خوب کرده و آمادهاش میکنند برای ورود به سال نو. با علیرضا بدیع همصحبت شدیم تا از باورهایش درباره عید نوروز برایمان بگوید.
متولد فروردین هستید، برای یک شاعر متولد اول بهار، عید چه مفهومی دارد؟
من بهار را بیشتر از هر فصل دیگری دوست دارم.بهار برای من از اول اسفند شروع میشود چون بر این باورم که «بهار، اول اسفند میرسد از راه».همه ملالهایم با باد بهاری از میان میرود.دید و بازدیدها و استراحتهای عید نوروز هم که مزید بر علت است تا بهار را بیشتر دوست داشته باشم.در آموزههای دینی و ادبی ما نیز ذکر شده که بهار، رستاخیز را به یاد ما میآورد.طبیعت جامه نو بر تن میکند و میشکفد و همین اتفاق برای ما هم رخ میدهد؛ ما نیز سعی میکنیم کدورتها و اشتباهات سال گذشته را فراموش کنیم و اندیشه را لباس نو به تن کنیم.
نگاهتان به نوروز، سنتی و کلاسیک است؛ بر خلاف جوانهای امروزی که به دید و بازدید عید چندان روی خوش نشان نمیدهند شما آن را دوست دارید؟
کلاسیک بودن هیچ ایرادی ندارد مگر در مواردی که سنتها باعث عقبماندگی شود و دست و پا گیر باشد.در دین اسلام به دید و بازدید، گذشت، امیدواری و هدیه دادن هم توجه خاصی شده است.این رسوم فقط الزامات عید نوروز نیست و در دین اسلام هم گرامی داشته شده است.وقتی دنیای کلاسیک ما اینقدر خوب و زیباست، چرا به آن پایبند نباشیم؟نسل امروز که بیشتر اوقات سرش در گوشی و منزوی و افسرده است، طبیعی است که از دید و بازدید گریزان باشد و فقط خلوت و اینترنت بخواهد تا در دنیای مجازیاش سیر کند.اما برای ما که کودکی خود را در کوچه و بازی گذراندهایم، دید و بازدید خیلی هم خوب است چون اجتماعیتر از نسل امروز تربیت شدهایم.
به فضای مجازی و گوشیهای هوشمند انتقاد میکنید در صورتی که خودتان یکی از وبلاگنویسان پرکار بودید،پس نمیتوانید منکر اینترنت و فضای مجازی باشید؟
منکر خوبیهای اینترنت و فضای مجازی نیستم ! اما حرفم این است نسلی که از بدو تولد با اینترنت و در ادامه با گوشی هوشمند آشنا شد و کمتر فرصت پیدا کرد که در کوچه و با بچههای همسایه فوتبال، هفتسنگ و... بازی کند، طبیعی است که به انزوا علاقمندتر باشد.
تقصیر دهه هفتادیها نیست، شرایط باعث شد محدود به دیوارهای آپارتمان و اتاقش شود؟
بله ! برای این نسل همه چیز دست به دست هم داد تا سبک زندگی اش چنین شود؛ تربیت والدین، اینترنت، شرایط اجتماعی و خیلی چیزهای دیگر مقصر است اما خودشان هم کم تقصیر ندارند!
باز هم رسیدیم به دهه شصتیها که خودشان را متفاوت از نسلهای دیگر میدانند؟
نه به دهه تولد کاری ندارم ! دهه شصتیها با بقیه دههها فرقی ندارند اما حقیقت این است که کودکی خود را در کوچه و در کنار دوستانمان گذراندیم. تجربهای که نسلهای بعد از آن محروم شدند!
بچگی را در نیشابور گذراندید؟
بله ! بیشتر وقتمان را با دوستانمان میگذراندیم.حتی خواهرانمان هم در کوچه با ما بازی میکردند؛ وقتی آنها بودند هفتسنگ بازی میکردیم و زمانی که جمعمان پسرانه میشد، فوتبال.همه اینها باعث شد که نسل دهه شصت اجتماعیتر از دهههای دیگر باشند.
با نزدیک شدن به عید و آخر سال برخی دچار فوبیا از تحویل سال جدید و عید میشوند، این گروه باید استرس زیادی را تحمل کنند، چون احساس میکنند کارهای عقبمانده زیادی دارند و با نو شدن سال، از هدفگذاری خود عقب ماندهاند، شما تاکنون چنین ترس و فوبیایی را تجربه کردهاید؟
نه هیچوقت چنین احساسی را تجربه نکردهام.عید را دوست دارم چون آن را آغازی برای اتفاقات خوب میدانم.من خواب را بسیار دوست دارم چون خواب برایم پایان یک روز با همه فراز و نشیباش است و فردا آغاز روز خوب دیگر است.هر صبح که بیدار میشوم تلاش میکنم روزم بهتر از روز قبل باشد.فلسفه نوروز نشاط دهنده و امیدوار کننده است؛ یک ماه مانده به عید مردم خانه تکانی را آغاز میکنند، چون قدیمترها معتقد بودند که در نوروز ارواح درگذشتگان ما به زمین برمیگردند و اگر ببینند که خانهها تمیز نشده و چیزهای طراوت بخش مانند سیر و سرکه و سنجد و سماق در خانه نیست؛ اهالی آن خانه را نفرین میکنند ! چهارشنبه سوری در کوچهها آتش روشن میکردند تا دود آتش، هوای بیرون خانه را نیز ضدعفونی کند.ایرانیان باستان بر این باور بودند که روز عید باید لباس نو پوشید تا پلشتیها وارد سال نو نشود.همه فلسفه عید نوروز بر این اساس است که قرار است اتفاقهای خوب رخ دهد و ما هم باید همه کاستیهای سال گذشته را کنار بگذاریم.همه اینها بسیار زیباست پس چرا باید فوبیا داشت و از آن ترسید !
ترانه ماه و ماهی را شما نوشتید و آقای اشرفزاده آن را خواند هر دوی شما به شهرت رسیدید؛ در چه فضایی این شعر را سرودید و آیا حال و هوای این شعر در بقیه آثار شما هم تکرار شد یا نه؟
در آن شعر یک درخشندگی و نور جاری است و غم و شادی در کنار هم دیده میشود.در سال 87 که شعر ماه و ماهی را نوشتم حال و هوای خاصی داشتم.در نیشابور زندگی میکردم و با آقای اشرف زاده در کوچههای نیشابور قدم میزدیم و حال و هوای هر دوتایمان خیلی شاعرانه بود .شعر را در یک حجره فیروزهتراشی نوشتم و حجت هم حضور داشت و قسمت شد که خودش آن را بخواند.آن روزها دوستی ما خیلی عمیق بود؛ اما بعد از این که آلبوم منتشر شد؛ راه حجت کاملا تغییر کرد و به سمت شهرت و پول رفت.این انتخاب را در روند موسیقیایی او نمیپسندم.باورم نمیشد که هر کاری را بخواند؛ با حامد همایون همخوانی کند و عماد طالبزاده هم همراهی کند.حجت سنتیخوان بود و خودش را رقیب همایون شجریان و علیرضا قربانی میدانست اما به یکباره راهش عوض شد. با همه اینها برایش آرزوی موفقیت میکنم.
چندی پیش به حمید هیراد انتقاد کرده بودید و اینکه اشعار شاعران را به نام خودش منتشر میکند، ماجرای این انتقاد چی بود؟
از اشعار چند تا از دوستان من بدون اجازه استفاده کرده بود؛ هیراد چون با اهل موسیقی نشست و برخاست ندارد، نمیداند که اگر تصمیم دارد از شعری استفاده کند، باید از سراینده آن اجازه بگیرد و حقوق مالی و معنوی آنها را پرداخت کند.به نظرش اگر بخشی از یک شعر را در ترانهاش استفاده کند به شاعر لطف کرده است در صورتیکه این لطف یک شاعر است که به خوانندهای اجازه میدهد، از شعرش استفاده کند.آقای هیراد، معمولا چند بیت شعر از شاعران شهرستانی را برمیدارد، چند بیت از شاعران معروف مثل مولانا را انتخاب میکند و خودش هم چند بیت با کلمات دست و پا شکسته به آنها اضافه میکند و اسم شاعر یا ترانهسرای کار را میگذارد: حمید هیراد! او از اشعار دوستان من هم استفاده کرده و به اعتراض آنها توجهی نمیکرد تا اینکه من در برنامه چشمشب روشن که اجرای بخش شعر آن را به عهده دارم موضوع را طرح کردم، فیلم این اعتراض پخش شد و مورد استقبال قرار گرفت و به گوش آقای هیراد رسید اما او باز هم توجهی نکرد تا این که یکی دیگر از دوستانم به نام آقای احمدی به من گفت که این اتفاق برای او هم رخ داده، به او گفتم به اداره ارشاد برود و شکایت کند؛ همه اینها باعث شد تا مدیر برنامههای این خواننده وارد ماجرا شود و آقای احمدی را به دفترش دعوت کرد و از او عذرخواهی نمود و دستمزدش را هم داد و آقای هیراد هم در اینستاگرامش نام شاعر را اصلاح کرد ! اما متاسفانه این روند بین خوانندههای امروزی باب شده که از شعرها بدون اجازه استفاده میکنند و یکی از دلایل این کار این است که بسیاری از شاعران خودشان را دستکم گرفتهاند و به نظرشان اگر خوانندهای شعر آنها را بخواند، در حقشان لطف کرده است ! در حالیکه این موضوع کاملا برعکس است و این خواننده است که نیازمند شعر و شاعر است.
طاهره آشیانی - روزنامه نگار
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد