خاطرات و خطرات

صدای جیغ وکیل

در ایام کارآموزی قضایی مقررشده بود چندروزی را در دادگاه کیفری دو آن زمان کارآموزی کنم. برای این منظور به دادسرایی که در یکی از نقاط جنوبی تهران بود معرفی شدم.
کد خبر: ۱۰۹۵۶۴۲

آن موقع مثل الان هنوز مجتمع‌های قضایی با اسامی مختلف باب نشده بود. اخلاق مداری در جامعه بیشتر و آمار پرونده‌ها خیلی کمتر از امروز بود. در آن دادسرا که در حقیقت یک ساختمان مسکونی استیجاری بود، دوشعبه دادیاری و یک شعبه بازپرسی در طبقه پایین ساختمان قرار داشتند. دفتر شعبات با خود شعبه در یک اتاق مستقر بودند. در انتهای اتاق میز قاضی قرار گرفته بود و در کنار در ورودی اتاق، میز مدیر دفتر شعبه. روی کاشی‌های دیوار آشپزخانه طبقه پایین را رنگ سفیدزده بودند و شعبه دوم دادیاری را در آنجا اسکان داده بودند. یک اتاق 12 متری محل شعبه دوم دادیاری بود و دو اتاق نسبتا بزرگ‌تر طبقه پایین به سرپرست دادسرا و بازپرسی اختصاص یافته بود.

اتاق سرپرست تنها اتاقی بود که نور طبیعی مناسبی داشت و پنجره بزرگ آن که کنار در ورودی دادسرا بود به سمت پیاده‌رو باز می‌شد. البته سرپرست به دلیل رعایت نکات ایمنی و مصون ماندن از شلوغی و سروصدای بیرون ترجیح می‌داد این پنجره همیشه بسته بماند.

یک شعبه دادگاه کیفری دو نیز درطبقه فوقانی ساختمان مستقر بود. در دو اتاق تودرتو. اتاق بزرگ‌ترکه حدودا 16 متری می‌شد به شعبه دادگاه اختصاص یافته بود و از اتاق کوچک‌تر 9 متری به عنوان دفتر شعبه استفاده می‌شد.

شعبه دادگاه رئیس نداشت و یک دادرس آن را اداره می‌ کرد. آشپزخانه کنار راه‌پله طبقه دوم نیز محل بایگانی پرونده‌ها بود. باقی فضای طبقه دوم ساختمان تراس بود که عملا تبدیل شده بود به انباری و در آنجا میز و صندلی‌های اسقاطی فراوانی را روی هم انباشته بودند. روی هرکدام از آنها هم یک وجب گردوخاک نشسته بود. تلنبار شدن انبوه میز و صندلی‌های شکسته روی هم جلوی نور و چشم‌انداز را گرفته بود. به همین دلیل دادرس دادگاه ترجیح می‌داد کرکره‌های پنجره همیشه پایین و بسته باشد تا آن‌که چشمش به این منظره ناخوشایند نیفتد.

به دلیل قدیمی و مستهلک بودن بنا، در و پنجره‌های آهنی آن نیز ضمن آن‌که زنگ زده بودند، بخوبی بسته نمی‌شد. از منافذ در و پنجره مشرف به تراس، حشرات موذی استفاده بهینه را می‌کردند و خود را به داخل شعبه می‌رساندند. در این دادسرا به دلیل بافت فرهنگی منطقه، آمار زیادی از پرونده‌ها، به درگیری‌های روزانه بین اقشار مختلف مردم مربوط می‌شد. در پرونده‌ای یک کودک دبستانی موقع پایین آمدن از پله‌ها همکلاسی خود را هل داده بود. کودک دیگر که تعادلش را ازدست داده بود از چهار تا پله سقوط کرده بود و دست و پایش آسیب دیده بود.

مادران این دوکودک هم پس از فحش‌کاری، حسابی با هم درگیرشده بودند و یکی ازآنان با مشت به صورت دیگری کوبیده بود. متهم پرونده خانمی را که از آشنایانش بود به عنوان وکیل معرفی کرده بود. دادرس دادگاه پس از شنیدن اظهارات طرفین خطاب به خانم وکیل گفت: در مقام دفاع از موکل خود اگر مطلبی دارید، بگویید. خانم وکیل در حالی که نشسته بود، دست کرد ازکیفش لایحه دفاعش را درآورد. ناگهان سوسک بزرگ درشتی که روی زیپ کیف بوده، آمده بود روی دست خانم وکیل افتاد. یک دفعه این خانم جیغ دلخراشی را کشید.

کیف و نوشته‌هایش را به زمین پرت کرد. عین فنر از جایش پریدوشروع کردجلوی میزدادگاه به تکان دادن خودو لباس هایش.باشنیدن صدای جیغ، مدیر دفتر دادگاه خودش را سراسیمه رساند که ببیند چه خبر شده است.

تپش: با توجه به نظرات خوانندگان محترم درباره نحوه پایان خاطرات، طی دو هفته گذشته تپش در پایان خاطرات مطالبی را هشداری چاپ می‌کرد که به دلیل تغییر ندادن فونت، به عنوان بخشی از خاطره درنظر گرفته شده بود.

دکترمحمدباقر قربانزاده - رئیس دادگاه کیفری یک استان تهران

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها