
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
فرم های «استعماره» روی لبه سنگی جوی چیده شده، عکس مسافران کربلا هم رویش. تایپیستها مشخصات صاحبان گذرنامهها را تایپ میکنند و فرمها را میدهند به دستشان. عراقیها صف کشیدهاند، سفارت عراق امسال فقط به عراقیها روادید اربعین میدهد و بقیه باید بروند به دفاتر مجاز. بعضی ایرانیها اما اصرار میکنند و گذرنامههایشان را جلوی چشم تایپیستها تکان تکان میدهند تا بلکه فرم استعمارهای برایشان پر کنند.
مردی لاغر و تکیده ایستاده در پیادهرو، بعضی به او تنه میزنند و رد میشوند و او با دو عصای زیربغل سکندری کوچکی میخورد و دوباره راست میایستد. ایرانی است، اهل اراک، ساعت سه صبح رسیده تهران و از پایانه یکراست آمده پشت در سفارت، چهار ساعت نیز صبوری کرده تا درها باز شده. کمی دمق است، چون شنیده سفارت امسال فقط به عراقیها ویزا میدهد. او عجله دارد، اما دو خواهرش یکی از کانادا و دیگری از استرالیا خودشان را رساندهاند به عراق و او تب و تاب دارد تا زودتر برسد که با هم پیاده بروند و با هم دستشان بخورد به ضریح. او پارسال و دو سال قبل هم همین راه را رفته، با همین دو خواهر و با همین دو پای معلول؛ تنش خسته شده ولی دلش نه.
اینجا کارچاقکنها هم با انصاف میشوند
زن گذرنامه آبیاش را جلو میآورد و تصویر طلایی رویش زیر تابش آفتاب میدرخشد؛ نقش ِیک کانگورو دارد و یک شترمرغ، لای انبوهی از گل و گیاه. او ایرانی است ولی ساکن استرالیا، او نیز به تهران آمده تا همراه مادرش برود کربلا. او هم جا خورده که چرا امسال سفارت عراق به ایرانیها ویزا نمیدهد و کار به دفاتر سپرده شده که صدور ویزا در آنها طول میکشد. اصلا همه ایرانیها امسال از این تصمیم جا خوردهاند که البته عدهایشان متوسل شدهاند به عدهای کارچاقکن و عدهای ترجیح دادهاند سفر معنویشان را با دلالبازی خراب نکنند.
پسر جوانی ایستاده روی لبه سنگی جوی و دست به سینه به هیاهوی جمعیت خیره شده. کمی مضطرب است، چند ساعت دیگر به نجف پرواز دارد و هنوز روادید ندارد. او یکی از مسافرانی است که متوسل به دوستی شده و گذرنامهاش را به سفارت عراق داده تا چندساعته برایش روادید صادر کنند. او قسم میخورد که پولی بابت این کار به دوستش نداده و اصلا از دامن زدن به دلالی خوشش نمیآید. ولی مردی دیگر که عجله حتی در چشمهایش هم نفوذ کرده، اعتراف میکند که به دلال 40 هزار تومان داده تا روادیدش را از سفارت بگیرد.
کمی دورتر از ساختمان سفارت عراق در میدان ولیعصر، در یکی ازخیابانهای فرعی، دفتر صدور روادید عراق ویژه ایرانیان پر است از مشتری، همه مسافران کربلا. پیرها کمتر آمدهاند و جوانها بیشترند، جوانهایی که کفش بیجوراب پوشیدهاند، موهایشان را خامهای فرم دادهاند، کنارههای سر را تراشیده و سفید کردهاند و ریشها را متفاوت از مذهبیها بلند کردهاند.
اینها در صف صبوری میکنند، بیشترشان از صبح زود آمدهاند و هرچه قدر طول بکشد، تحمل میکنند. یکی از جوانها میگوید اگر طاقت ایستادن در صف را نداشته باشیم، چطور پیادهروی را تاب بیاوریم و این چنین به مردم ایستاده در صف آرامش میدهد. یکی دیگرشان معلوم است که دانشجوست و زیارت اولی، کمتجربگی و جوانی خزیده در صورتش ولی با این حال عشق زیارت دارد، پول سفر را هم از پدرش گرفته.
مردی با قد بلند و پیراهن سرمهای موتورش را گوشهای پارک میکند و بیتوجه به صف ازپلهها بالا میرود؛ در دستش چند گذرنامه است. یکی از مسافران کربلا او را خوب میشناسد، میگوید که دلال است، دلال آدمهایی که یا نای درصف ایستادن ندارند یا در شهرهای دور زندگی میکنند و سفارش گرفتن روادید را به این مرد میدهند، او هم بسته به دوری راه،20، 30 یا 40 هزار تومان دستمزد میگیرد و روادیدها و گذرنامهها را برایشان میفرستد یا با هواپیما یا با پست؛ او در واقع برای مردم زمان میخرد.
ما میشویم مشتری او، یک مشتری صوری، یکی از زائران کربلا که میخواهد گروهی سفر کند ولی وقت ندارد درصفهای طولانی بایستد. او همان کارچاقکن همیشه است، ولی نمیخواهد گوش ببُرد، بیانصاف نیست، انگار دندان تیز نکرده برای چاپیدن مردم. برای گفتن دستمزدش خیلی فکر میکند، سرگفتن یک رقم مردد است، علت را که میپرسیم میگوید میخواهم راضی باشی، زائر امام حسین(ع) حرمت دارد!
در ماجرای اربعین کارچاقکنها هم با انصاف میشوند، این مرد یکی از آنهاست. ولی عدهای در انصاف و اخلاص از او جلو زدهاند، مثل مردی با قدی میانه و ریش انبوه که میگوید هیچ سالی تا بعد از اربعین پیرایشش نمیکند. این مرد 16سال است که اربعینها در کربلاست، در سالهای اخیر که پیادهروی اربعین میان ایرانیان رسم شده نیز او شده کسی که به نیابت از زائران در صفهای طولانی دریافت روادید میایستد. او تحلیلش یک کلام است: «به عشق حسین.»
گوشه چشمی به عاشقان
افغانهایی که تازه از افغانستان رسیدهاند با افغانهایی که در جامعه ایرانی حل شدهاند به غیراز چشمهای بادامیشان با هم تفاوتهای عمده دارند؛ افغانهای تازه رسیده را با یک نگاه میشود شناخت، با همان لباسهای سنتی، کلاههای مخصوص و لهجههای غلیظ سرزمین مادری .
افغانها از زن و مرد حلقه زدهاند دور یک روحانی که هموطنشان است، با عمامهای مشکی و عبایی شتریرنگ. زنها و مردها چیزی میگویند و او روی کاغذ چیزهایی مینویسد؛ بعضیهایشان نگران هستند. آنها نگرانند چون عراق به تبعیت از دولت ایران فقط به آنهایی روادید میدهد که اقامت یکساله دارند، ولی اقامت آنها سه ماهه است. روحانیشان نیز برای این آمده تا نامهای بنویسد و درخواست کمک کند، فقط یک گوشه چشم به عاشقان زیارت.
دو پیرمرد و یک پیرزن که تازه ازغزنین آمدهاند نیز هنوز نتوانستهاند ویزا بگیرند، اما صبورانه درصف یکی از دفاتر مخصوص افغانها ایستادهاند، چون تنها راه رسیدنشان به کربلا از ایران است، از تهران که میگویند امن است و دلپذیر.
معلوم است که دارا نیستند، شغلشان کشاورزی است و دست به دهانند، ولی پساندازشان را گذاشتهاند برای سفر اربعین، برای زیارت اول، حتی پیرزن کفش ندارد و با دمپایی آمده، ازآن دمپاییهای آبیرنگ. اما عشق زیارت دارند، بوی کربلا ونجف و آن ضریح شش گوشه، آنها را ازکیلومترها آنطرفتر رسانده به ایران که خودش کیلومترها با مقصد فاصله دارد. این رسم اربعین است که آدمها را چنین شیدایی میکند.
مریم خباز
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
عضو دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
«جامجم» در گفتوگو با عضو هیات علمی مرکز تحقیقات راه، مسکن و شهرسازی به بررسی اثرات منفی حفر چاههای عمیق میپردازد
سخنگوی صنعت آب در گفتوگو با جامجم: