«دروغ بزرگ» که باید خواستگاه آن را آلمان دوران نازیسم بدانیم تکنیکی است در پروپاگاندا، که اولین بار آدولف هیتلر از آن استفاده کرد. هیتلر در کتاب «نبرد من»، میگوید: مردم، شکست آلمان در جنگ جهانی اول را به این دلیل پذیرفتند که یهودیهای دارای نفوذ در مطبوعات از این تکنیک استفاده کردند. از نظر او این روش مستلزم آن است که دروغ چنان عظیم باشد که هیچ کس باور نکند که «کسی آنقدر گستاخ باشد که چنین بیشرمانه حقیقت را تحریف کند.»
بعدها جوزف گوبلز، وزیر تبلیغات هیتلر این تئوری را با کمی تغییر بدین گونه بیان کرد که دروغ بزرگ یکی از روشهای تبلیغاتی مورد استفاده انگلستان است که دروغ بزرگی میگویند و در ضمن تحت هر شرایطی بر صحت آن پافشاری میکنند. شایع است که گوبلز روایت خود از روش دروغ بزرگ را بدون نسبت دادن آن به یهودیها مورد استفاده قرار میداد. این روایت بدون منبع شایعترین نمونه استفاده از دروغ بزرگ است و معمولا بر اساس آن فرض گفته میشود که گوبلز خود مبدع تکنیک «دروغ بزرگ» بوده است.
اگر صهیونیستها را مهتران ترفند، تحریف و پروپاگاندا بدانیم آنگونه که هیتلر بر آن باور داشت، بریتانیاییها و آلمانها را هم باید «سروران دروغ» بویژه در حوزه سیاست بدانیم. جاناتان سویفت طنزپرداز و شاعر ایرلندی در مطلبی در این باره تحت عنوان «صنعت دروغگویی در سیاست» به ریشههای دروغ در بریتانیاییها اشاره میکند و مینویسد: هنوز نمیدانم که چه کسی نخستین بار دروغگویی را تا حد یک صنعت تنزل داده و با سیاست عجین کرده است؛ درنتیجه، این گونه که دروغ در این بیست سال اخیر در بخش شمالی جزیره ما ـ بریتانیا ـ رشد کرده است، ناچارم این دگردیسی را فقط از چشم امروزیها ببینم.
وی در بخش دیگری از مطلب خود آورده است: دروغ سیاسی گاهی در سر یک سیاستمدار پس زده شده (از گردونه حکومت) متولد میشود، و او آن را در اختیار اراذل و اوباش میگذارد تا از آن پرستاری کنند. گاهی خیلی بدهیبت بهدنیا میآید و آن را تر و خشک میکنند تا سر و ریختی پیدا کند؛ اما بیشتر اوقات به صورتی کاملا خوشریخت پا به این دنیا میگذارد. جای حیرت نیست طفلی که هنگام تولد چنین بدهیبت است، سرنوشتش به ماجراجوییهای بزرگی گره بخورد؛ به همین خاطر شاهدیم بیست سال است که دروغ، روح محافظ حزب غالب در بریتانیاست.
با این مقدمه به نظر میرسد دروغ در دنیای امروز بویژه بین سیاستمداران غربی بخصوص بین زمامداران آمریکا بیشترین جایگاه را برای خود باز کرده است. دونالد ترامپ، رئیسجمهوری است که بسیاری روی کار آمدن او را بیشتر به دروغهایی که میگفته نسبت میدهند و به همین شیوه به اداره امور خود و کشورش میپردازد. حال اگر بدانیم که ترامپ مادری انگلیسی و پدری آلمانی داشته، باید او را از هر نظر استاد دروغ بدانیم.
نیویورکتایمز روز شنبه در گزارشی به مقایسه ترامپ و هیتلر از نگاه توسل آنها به عوامفریبی پرداخت. در این یادداشت به قلم «چارلز بلو» تحلیلگر سیاسی آمده است: راهبردهایی وجود دارد که هیتلر از آنها برای رسیدن به قدرت و حفظ آن استفاده کرد؛ مسائلی که زمینه حکومت خونین او را فراهم کرد. این موارد میتواند به ما درسهایی از سیاست بیاموزد. یکی از این درسها این است که چطور دروغ گفتن به صورت هدفمند میتواند به طور موثر برای تبلیغات بهکار گرفته شود.
یادداشت میافزاید: ترامپ هیتلر نیست، اما نحوهای که او مردم آمریکا را با دروغهای تکاندهنده خود به بازی گرفته است، شباهت تاریخی عجیبی را یادآور میشود. روشهای عوامفریبی عوض نمیشوند. ترامپ راهی برای دروغگویی یافته است که مردم به آن طریق باور کنند این دروغها را خود او نساخته، بلکه تنها آنها را از دیگری نقل کرده است.
جنا جانسون خبرنگار نشریه واشنگتن پست اخیرا نوشته بود: ترامپ اغلب اظهارات جنجالبرانگیز خود را با این جمله شروع میکند که «خیلیها میگویند... .» این راهبرد به او اجازه میدهد تا ایدهای بحثبرانگیز، شایعه یا یک تئوری توطئه را مطرح کند؛ بدون اینکه مسئولیت آن را بپذیرد. اگر واکنشها مثبت باشد، او دیگر میان خود و منبع خبر فاصله نمیگذارد؛ اما اگر خلاف این مساله رخ دهد، ترامپ مدعی میشود که او خود هیچگاه چنین حرفی نزده است. نویسنده مینویسد: کاری که ترامپ برای دستیابی به نتایج سیاسی انجام میدهد، مشابه همان اقدامی است که هیتلر برای اهداف وحشیانه خود انجام داد و آن چیزی نیست جز استفاده از فریب افکار عمومی به عنوان راهبرد اصلی تبلیغاتی.
حسین امیری
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد