مرد جوانی با پلیس تماس گرفت و از خودروی سوختهای خبر داد؛ خودرویی که داخل صندوق عقب آن جسد سوختهای قرار داشت و برای کشف راز این جنایت تحقیقاتمان را آغاز کردیم.
جنایتی بدون سرنخ
عامل یا عاملان جنایت هیچ ردی از خود بر جا نگذاشته بودند. ابتدا با جسدی بدون نام و نشان مواجه بودیم اما با استعلام پلاک خودرو مشخص شد ماشین کشف شده متعلق به مرد جوانی به نام کیانوش است که دو شب قبل به طرز مرموزی ناپدید شده است.
تحقیقات برای شناسایی عاملان جنایت ادامه داشت و در بررسیها دریافتیم کیانوش در کار قاچاق عتیقه بوده است. با مشخص شدن این موضوع انگیزه جنایت بر سر عتیقه برای ما مطرح شد و به جستوجو در میان دوستان و خریداران و فروشندگان عتیقه پرداختیم. بررسیها نشان میداد کیانوش آخرینبار با مردی به نام شهرام که در کار خرید و فروش عتیقه بود؛ تماس داشته است.
تجارت مخفیانه مقتول
شهرام بازداشت شد و تحقیقات از او صورت گرفت. پسر جوان در همان تحقیقات اولیه به قتل کیانوش با همدستی مردی به نام ابی اعتراف کرد. با اعتراف او ابی بازداشت شد.
مرد جوان و لاغر اندام زمانی که مقابلم روی صندلی نشست، آه عمیقی کشید و در حالی که با دستان قفل شدهاش بازی میکرد گفت: من، کیانوش و شهرام خیلی وقت است که با هم رفیقیم. رفاقت ما از کار عتیقهجات شروع شد و در این راه اگر پولی به جیب میزدیم عادلانه بین هم تقسیم میکردیم. هرسهمان از این وضعیت راضی بودیم، اما حیف طمع زیاد چشم کیانوش را کور و او را مجبور کرد بهطور پنهانی زیر قولش بزند.
مدتی بود متوجه حرکات و رفتارهای مشکوک او شده بودیم. حس میکردیم او پنهانی کارهایی انجام میدهد که دوست ندارد ما متوجه شویم. بعد از مدتی متوجه شدیم او از طریق دلالی و خرید و فروش پول زیادی بهدست میآورد.
متهم جوان ادامه داد: برای پی بردن به اطلاعات بیشتر از یکی از دوستانم به نام شهرام کمک خواستم. دلم نمیخواست کیانوش پیشرفت کند و برای همین میخواستم کاری کنم که موفق نشود. تحقیقات ما ادامه داشت و متوجه شدیم کیانوش دستگاه گنجیاب خریده است. اینکه او با دستگاه گنجیاب میتواند کلی عتیقه پیدا کند و پولی به جیب بزند باعث شد تا دو نفری نقشه
قتل او را بکشیم.
نقشه یک جنایت
او ادامه داد: تصمیم گرفتیم در نیمهشب که زمان فعالیت پنهانی کیانوش بود، نقشهمان را پیاده کنیم. آن شبی که دستمان به خون کیانوش آلوده شد، شب عجیبی بود! حس میکردم چشمهای زیادی ما را میبیند و همه دارند به ما میگویند کاری که میکنید اشتباه است. اما با فکر کردن به پولهایی که با گنجیاب کیانوش میتوانستیم بهدست آوریم باعث میشد که بیخیال صداها و چشمها شویم.
مرد جوان گفت: یک ساعت به نیمهشب مانده از شهر خارج شدیم و در محلی که میدانستیم کیانوش برای یافتن عتیقه به آنجا میآید مخفی شدیم. انتظارمان خیلی طول نکشید و خودروی کیانوش در حالی که خودش سوار آن بود، پیدا شد. برای متوقف کردن کیانوش، سوار ماشینم شدم و راه را بر او بستم. خودروی کیانوش در چند متری خودروی من متوقف شد اما قبل از اینکه او از ماشین پیاده شود با چاقو به جانش افتادیم.
متهم ادامه داد: جنازه را داخل صندوق عقب ماشین جا دادیم. مقدار زیادی عتیقهجات ارزشمند و گرانقیمت همراه دستگاه مخصوص گنجیاب داخل ماشین بود. میخواستیم با آن وسایل فرار کنیم که با خودمان گفتیم اگر ماشین و جسد را آنجا رها کنیم پلیس خیلی زود ماجرا را میفهمد. به همین دلیل تصمیم به آتش زدن ماشین گرفتیم، ماشین و جسد را به نقطه نامعلوم بردیم و به آتش کشیدیم.
برملا شدن راز قتل مرد عتیقهفروش - یکی از خاطرات غلامرضا اسماعیلی (افسر بازنشسته ناجا) است
ضمیمه تپش جام جم
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد