این موضوع ذهن مرا درگیر کرده بود تا اینکه تصمیم گرفتم سراغ یکی از موسسات خیریه تبریز بروم تا آنها از این کودکان حمایت کنند، ولی این مرکز خیریه گفت در اساسنامه مرکز نگهداری از کودکان تعریف نشده است.
اگر این کودکان در کنار خانواده خود بودند میتوانستیم حمایت کنیم، ولی در شرایط فعلی نمیتوانیم. سراغ موسسه دیگری رفتم و متاسفانه آنها نیز همینطور جواب دادند.
خاطرهای که ذکر شد به دغدغه غلامرضا احمدزاده تبدیل شده بود و او در پی یافتن راهحلی بود تا چتر حمایتی خود را روی این کودکان و نوجوانان بگستراند.
او برای این کار دوباره سراغ موسسات خیریه رفت و این بار به او گفتند اگر دوست داری خودت سرپرستی این کودکان را بر عهده بگیر!
و اینگونه شد که او به فکر چگونگی سرپرستی از این کودکان افتاد و همچنان که طی چند سال به دنبال یافتن راه حل موضوع بود تصمیم به ازدواج نیز گرفت.
ولی شاید او تصورهم نمیکرد دختری که برای ازدواج در نظر گرفته بود مشتاق تر از او برای انجام کارهای خیر ازجمله نگهداری و سرپرستی کودکان و نوجوانان باشد.
غلامرضا احمدزاده و رباب نصیرپور سال 76 دل به دل هم دادند و با هم ازدواج کردند و این آغازی بود برای فعالیتهای مشترک آنها برای این که پدر و مادر معنوی جمعی از کودکان و نوجوانان این شهر باشند.
حالا آنها هرچه در توان دارند برای کودکان و نوجوانان بیسرپرست و بد سرپرست که نگهداری آنها را پذیرفتهاند، هزینه میکنند و البته خودشان دو فرزند دارند: دختر 14ساله به نام فاطمه و پسری چهار ساله به نام محمد طاها.
41 فرزند
خانم نصیرپور خوشحال است از اینکه خداوند همسری نصیب او کرده که پابهپای هم میتوانند دستان این کودکان را گرفته و مرهمی برای آنان باشند: «من بعد از اتمام دوره دبیرستان و اخذ مدرک دیپلم بنا به علاقه خودم به این نوع کارها در دو موسسه کودکان کمتوان ذهنی شروع به فعالیت کردم و حالا خدا را شاکرم که همسرم نیز هیچگونه مخالفتی با فعالیتهای من ندارد و خودش پابه پای من هر کجا که لازم باشد حمایتگر و پشتیبان من است.»
این زوج خیر و خوشنام تبریزی از سال 87 فعالیت خود را با سرپرستی پسران 6 تا 12سال آغاز کردند.
وقتی از آنها در مورد انتخاب پسران میپرسم، آقای احمدزاده میگوید: «زمانی که ما تصمیم گرفتیم این کار را آغاز کنیم هلال احمر دختران را نگهداری میکرد، ولی مرکز خاصی برای نگهداری پسران نبود و مرکز تحت نظر ما با عنوان «شکوفههای مهرجو» اولین مرکز نگهداری پسران است.»
آنها در حال حاضر که 18 سال از فعالیت خود را سپری کردهاند دارای 41فرزند در 2 رده سنی هستند؛ کودکان 6 تا 12 سال که تعداد آنها 23 نفر و نوجوانان 12تا 18سال که تعداد آنها 18 نفر است .
این زوج جوان تمام زندگی خود را وقف این کودکان و نوجوانان کردهاند و احساس آرامش درونی همه وجود آنان را پر کرده است به گونهای که آقای احمدزاده درباره این حس میگوید: «ما کار خاصی انجام نمیدهیم، فقط دوستیمان را به خدا ثابت میکنیم و میگوییم خدایا تو امر کردی و ما هم اطاعت میکنیم.»
خانم نصیرپور هم میگوید: «کار خیر پایان یافتنی نیست وقتی در کنار این کودکان معصوم هستیم اوج لذت است.»
به تعبیر آقای احمدزاده این خانواده فقط یک خانواده پرجمعیت است که از زندگی در کنار هم لذت میبرند و نظم و انضباط خاصی در اینجا حاکم است. احترام به بزرگترها هیچوقت فراموش نمیشود، پسران بزرگتر هوای برادران کوچکتر از خود را دارند و در درسها به آنان کمک میکنند و نکته مهمتر اینکه این نوجوانان بخوبی درس میخوانند.
نوجوانان در این خانه در ایام سال تحصیلی به مدرسه میروند و در ایام تابستان و اوقات فراغت دستهجمعی به مسافرت برونشهری و پارک میروند، جمعهها به استخر میروند و در طول هفته نیز در کلاسهای نقاشی و احکام حضور دارند.
رابطه فرزندی
در اینجا رابطه پدر و مادر و فرزندی حاکم است. خانم نصیرزاده با داشتن مدرک کارشناسی ارشد روانشناسی روحیه فرزندان خود را بخوبی میشناسد و هر کجا نیاز به تشویق باشد آنها را به کمک همسرش تشویق کرده و هرکجا نیاز به تنبیه باشد سیاست تنبیه را در پیش میگیرد و تنبیه او بسته به موقعیت آنها متفاوت است. این تنبیه میتواند محرومیت از اردوی تفریحی باشد یا کمی بیتفاوتی نسبت به او.
البته نوجوانان در اینجا پول توجیبی نیز دریافت میکنند که مبلغ آن از 2 تا 50 هزارتومان متغیر است. این زوج خیر تبریزی در این مسیر پر فراز و نشیب با تلاش فروان توانستهاند 25 نفر از این نوجوانان را به آغوش خانوادههای خود بازگردانند و البته همچنان با همدیگر در ارتباط هستند به گونهای که خانم نصیرپور میگوید: «در بین این نوجوانان که حالا برای خودشان حسابی مرد شدهاند دانشجو، سرباز و شاغل هم داریم هرچند آنها الان در کنار خانواده خود زندگی میکنند ولی هنوز هم با ما ارتباط دارند.»
آنها علت مقبولیت خود در بین نوجوانان را عدم تفاوتگذاری بین فرزندان خود و این نوجوانان میدانند. «هیچ تفاوتی بین فرزندان ما و آنها وجود ندارد، بیشک اگر اینگونه نبود این نوجوانان به هر بهانهای ماندن برایشان عذابآور میشد.»
آنها در گمنامی به رابطه پدر و مادری و فرزندی خود ادامه داده و از اینکه از خیرین برای هزینههای جاری کمک بخواهند اجتناب میکنند.«ما هیچوقت دنبال خیرین نبودهایم تا به ما کمک کنند. در برخی مواقع آنها ما را جستوجو کرده و کمکهای خود را به ما رساندهاند، خدا را شکر میکنیم ما آنقدر توانایی مالی داریم و خداوند همیشه ما را یاری کرده است تا بتوانیم هزینهها را تامین کنیم.»
معصومه درخشان - روزنامه نگار
ضمیمه چمدان جام جم
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در استودیوی «جامپلاس» میزبان دکتر اسفندیار معتمدی، استاد نامدار فیزیک و مولف کتب درسی بودیم
سیر تا پیاز حواشی کشتی در گفتوگوی اختصاصی «جامجم» با عباس جدیدی مطرح شد
حسن فضلا...، نماینده پارلمان لبنان در گفتوگو با جامجم:
دختر خانواده: اگر مادر نبود، پدرم فرهنگ جولایی نمیشد