دفاع از کشور، عامل همبستگی ملی

در نگاه اول، همیشه این‌ گونه به نظر می‌رسد که جنگ‌ها عامل سیه‌روزی انسان‌ها هستند. کشتار و بیماری و قحطی و از بین رفتن خانه و زندگی مردمان سرزمین‌های دو یا چند کشور، اولین چیزهایی است که پس از شنیدن نام جنگ به ذهن متبادر می‌شود. اگر کمی عمیق‌تر به جنگ نگاه کنیم، خواهیم دید که جنگ آن‌ گونه که در ظاهر جلوه می‌کند، فقط تاریکی و تباهی مطلق نیست.
کد خبر: ۱۰۵۷۳۴۰
دفاع از کشور، عامل همبستگی ملی

جنگ یکی از عوامل اصلی تغییر سرنوشت ملت‌هاست. هنگام بروز جنگ‌ها، بسیاری از نهادهای اجتماعی تغییرات اساسی پیدا می‌کنند؛ مثلا یک عرف اجتماعی که چندان مورد توجه قرار نمی‌گرفت، در دوران جنگ ممکن است بسیار پررنگ‌تر شود و عرف دیگری که پیش از این قدرتمند می‌نمود، کمرنگ و کمرنگ‌تر شود. گاهی پیش می‌آید عرفی حذف شود و گاه عرف‌های تازه‌ای وارد عرصه حیات اجتماع درگیر جنگ می‌شود. همه اینها اگر قرار باشد طی زمان اتفاق بیفتد، شاید نیاز به چند دهه و گاهی چند قرن زمان است ولی جنگ می‌تواند با سرعت و البته هزینه‌ای به‌مراتب بیشتر این تغییرات را ایجاد کند.

باید توجه داشت الزاما این تغییرات برای مردم سرزمین‌هایی که مورد تجاوز قرار می‌گیرند، مفید نخواهد بود؛ اما اگر از یک دید کلی جنگ‌ها را به دودسته جنگ‌های تجاوزی و جنگ‌های دفاعی تقسیم کنیم مردمانی که مورد جنگ تجاوزی قرار می‌گیرند و ‌ناچار از خود دفاع می‌کنند، چاره‌ای جز ورود به جنگ ندارند. در واقع، جنگ به ایشان تحمیل‌شده و به همین دلیل، بررسی این موضوع که آیا آنچه در اثر جنگ به ‌دست آمده، به نسبت هزینه‌ای که جنگ برای آنها داشته ارزشمند بوده یا نه در مورد این‌گونه کشورها مورد بحث نیست.

همبستگی ملی

هنگامی‌که کشوری بناچار برای دفاع از مرزهای خویش وارد جنگ می‌شود، چاره‌ای جز جنگیدن ندارد ولی این به آن معنا نیست که اگر این جنگ به آن جامعه تحمیل‌شده است، سیه‌روزی و بدبختی نیز برای آن جامعه اجتناب‌ناپذیر است زیرا همان‌گونه که گفته شد، جنگ‌ها بستر تغییرات بسیار سریع اجتماعی هستند و هنگامی‌که این جنگ برای دفاع صورت بگیرد، این تغییرات روندی مطلوب پیدا می‌کند. ازجمله این که همبستگی افراد جامعه با یکدیگر بیشتر می‌شود.

در هر جامعه‌ای عواملی وجود دارد که باعث ایجاد هویت مشترک بین اعضای آن جامعه می‌شود. هر چقدر این عوامل نقش مهم‌تر و اساسی‌تری را در زندگی اعضای جامعه بازی کند، باعث پیوستگی بیشتر اعضای آن جامعه می‌شود؛ زبان مشترک، یکی از این عوامل است. هنگامی‌که جنگی به ملتی تحمیل می‌شود، دفاع از مرزهای کشور، عاملی بسیار مهم در ایجاد هویت ملی مشترک بین اعضای آن جامعه خواهد بود زیرا افراد حاضرند به خاطر دفاع از وطن جان خود را فدا کنند.

جنگ‌های دفاعی، باعث ایجاد ارزش‌های والای انسانی

هنگامی‌که به مرزهای کشوری حمله می‌شود، بسیاری از افرادی که برای جنگ داوطلب می‌شوند، مردمانی هستند که از مناطق غیرمرزی کشور برای دفاع از میهن و هموطنان خویش به میدان جنگ آمده‌اند؛ بنابراین جنگ‌های دفاعی ارزش والای انساندوستی را در میان مردمان آن کشور نهادینه می‌کنند.

در دوران جنگ مردم با یکدیگر همراه‌تر خواهند بود زیرا هنگام دفاع، علاوه بر افرادی که در جنگ حضور پیدا می‌کنند و هر یک به‌طور پراکنده از نقاط مختلف کشور آمده‌اند، هر کدام از آنها خانواده‌هایی دارند که زندگی‌شان به دلیل حضور یکی از نزدیکانشان در جنگ با معنای جنگ و دفاع از سرزمین گره‌خورده است و همین باعث می‌شود، جنگ و دفاع از میهن به معنایی بزرگ و ارزشمند و عامل پیوندی استوار در جامعه تبدیل شود.

تداوم همبستگی ملی و ارزش‌های والای انسانی

باید توجه داشت جنگ‌های دفاعی می‌تواند، طی نسل‌های متمادی باعث انسجام ملی اعضای یک جامعه باشد و نیز تداوم‌بخش ارزش‌های والای انسانی مانند گذشت به خاطر همنوع یا دفاع از وطن و احساس وطن‌پرستی و این در صورتی اتفاق می‌افتد که متصدیان امور فرهنگی جامعه به انتقال درست اطلاعات به نسل‌های بعدی بپردازند. برای نیل به این مقصود می‌توان از ابزار‌های مختلفی همچون تهیه کتاب‌ها و نشریات و ساختن فیلم‌هایی با موضوع جنگ در قالب‌های مختلف مستند، داستانی یا حتی تخیلی استفاده کرد. به نظر می‌رسد تهیه فیلم برای انتقال مفاهیم به نسل‌هایی که خود شاهد وقایع خاص اجتماعی نبودند بسیار مفیدتر باشد و برای این منظور لازم است دوکار به درستی صورت پذیرد؛‌ اول این که نیازها و عرف‌های خاص گروه‌های نوجوانان و جوانان جامعه مطابق آنچه هست، در نظر گرفته شود و دوم این که وقایع اتفاق‌افتاده متناسب با این نیازها و همچنین فضای عمومی جامعه به‌گونه‌ای درست به نسل‌های بعدی منتقل شود؛ بنابراین لازم است به تفاوت میان نسل‌ها و همچنین عرف‌ها و نیازهای خاص هر نسل توجه ویژه شود؛ ‌زیرا تنها در صورتی می‌توان پدیده‌ای اجتماعی مانند جنگ را در نسل‌های متمادی زنده نگه داشت که در هر نسلی با زبان همان نسل و متناسب با نیازها و عرف‌های حاکم بر آن، داستان را برایش روایت کرد. در غیر این صورت با تکرار یکنواخت واقعه با زبان همان نسلی که خود در آن واقعه شرکت داشتند، داستان برای افراد جوان‌تر تکراری می‌شود و پس از مدتی یک ارزش بزرگ به دلیل بی‌توجهی به موارد گفته شده تبدیل به ضدارزش خواهد شد.

محمد مشفقی

کارشناس ارشد حقوق عمومی و روان‌شناس بالینی

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها