به گزارش جام جم آنلاین به نقل از فارس، مهمان این هفته برنامه «دستخط» چهرهای است که میتوان گفت بیشترین اعتبار خود را از پدرش به دست آورده است. برنامه تلویزیونی دست خط که از شبکه پنج سیما پخش می شود با او گفت و گویی داشت که بخش هایی از آن را می خوانید.
فکر میکردید در تهران نفر اول شوید؟
هاشمی: البته در گذشته خیر، ولی بعد از اتفاقاتی که رخ داد و در یک ماه اخیر نظرسنجیها چنین چیزی را نشان میداد.
بخشی از اعتبار شما متعلق به حاج آقا است. بخشی هم خدمات شماست. فکر میکنید نسبت این دو چطور است؟
شما گفتید بخشی از اعتبار و من می گویم همه اعتبار من از تلاش ایشان است.
آقای محسن هاشمی بیشتر شبیه پدر هستند یا مادر؟
در عصبانیت و پیگیری کارها گهگاهی شبیه مادر هستیم. مادر در کارها جدیتر هستند. اگر کاری انجام نشود پیگیری میکنند و پیگیریها مجدانه است و گهگاهی برای اجرای آن کار عصبانی میشوند و از این جهت به ایشان رفتیم. البته خصلتهای ابوی که صبر جزو شاخصه اصلی ایشان بود را داریم. البته این امر را مردم یا نزدیکان باید بگویند.
نخستین تبریک را بعد از اول شدن در شورای شهر چه کسی به شما گفت؟
میتوان گفت کسی به ما تبریک نگفت. تبریک ویژهای که شاخص باشد مطرح نبود.
سراغ این روزها برویم. این روزها شما به شدت درباره شهرداری تهران زیر ذرهبین هستید.
موضوع شورای شهر بعد از انتخاب اعضا، تصمیم با اعضای شورای شهر است.
جایی شنیدم که گفتید به این شرط استعفا میدهم که اول اجماع روی من باشد بعد استعفا بدهم
بحث شخص من نیست. پستهای سطح بالا پستهایی نیست که برای آن تلاش کنید.
قطعا چنین است. تلاش شما را نمیگویم. فشارهایی را میگویم که از جاهای مختلف وارد میکنند تا شما حتما این را بپذیرید.
معمولا این گونه پستها واقعا زحمت زیادی میطلبد و نگاهها روی شما است. باید به دلایلی که نسبت به من این لطف وجود داشت توجه داشت. در گذشته من نامزد شورای شهر شدم و با آقای قالیباف رقابت کردیم.
دلیل این که آن زمان من انتخاب شدم فکر میکنم هنوز هم بتوان آن را مطرح کرد، این بود که وقتی از مردم تهران سوال میشود مشکل تهران چه است اولویت یک آلودگی هوا و ترافیک است، عمده این کار جزو تخصصهای من بود، چون عمده این کار راه آهن شهری بود و جزو تخصصهای من بود، اگر شهرداری و شورای شهری باشد که برنامههایش را بر اساس حل معضل ترافیک و مسائل مربوط به آلودگی هوا بگذارد من آلترناتیو مناسبی در دوره قبل بودم که وارد رقابت هم شدم. این دوره شاید بتوانند فرد دیگری را پیدا کنند که چنین خصوصیاتی شبیه به خصوصیات من داشته باشد یا اولویت شورای شهر برای این مسائل نباشد.
مثلا ممکن است ذهن شورای شهر به این سمت برود که باید مسائل شهرسازی و بافت فرسوده را اولویت قرار دهیم و شهر را از نظر شهرسازی به سیستم مناسبی بازگردانیم.
اینکه می گویند اختلاف نظرها در شورای شهر تهران قدری بین اعضای شورا زیاد است و یکسری سمت طیف کارگزاران رفتند و یکسری سمت حزب دیگری رفتند. چنین چیزی صحت دارد؟
معمولا در مسائل سیاسی کسانی که جبههای تصمیم میگیرند در عمل وقتی افراد مختلف و احزاب مختلف وارد کار میشوند، ممکن است هماهنگیهای اینها آنطور که گمان میکنند مناسب نباشد. لذا طبیعی است که احزاب مختلفی که عضو جبهه اصلاحات هستند نظرات متفاوتی نسبت به شهردار داشته باشند.
شورای اصلی که اینها را چیده است ورود نمیکند؟
شورای اصلاحات سعی اش بر این است که تصمیمگیری در مورد شهردار را جبههای ادامه دهد. این کار سختی است. زیرا تصمیم با شورا نیست و با افرادی است که در شورای شهر الان حضور یافتند و معمولا این گونه رای دادنها رای مخفی است ولی من فکر میکنم اختلاف در آن حد نباشد.
تجربه تلخی در دوره اول شوراها داریم که در اختیار طیف اصلاحطلبان بود، انحلال شورا بود. مردم امیدوارند چنین نشود.
تهران مرکز ایران است و اگر این اختلافات در آن شکل گیرد مردم و کشور ضرر خواهند کرد. دولت هم دچار مشکل می شود.چون مردم با یک امیدی به این طیف رای دادند.
امیدواریم به سمتی برویم که بتوانیم تصمیمات با اتحاد بگیریم که در نتیجه مشکلات مردم را حل کنیم.
آقای محسن هاشمی رفسنجانی میان احزاب مختلف موجود کشور که دو دسته مشخص اصولگرا و اصلاحطلب را داریم، به کدام طرف خود را متمایل میبیند؟
اصولا خانوادگی از معتدلین سیاسی کشور هستیم و سعی ما بر این است که اعتباری که گفتید از ابوی به ما دادند، فراجناحی عمل کنیم ولی از نظر جایگاهی من به عنوان یکی از اعضای حزب کارگزاران سازندگی فعال هستم و سمت ریاست شورای مرکزی آنجا را دارم. در همین حزب هم سیاست اعتدالی داریم.
آقای محمد هاشمی عموی شما حالشان بهتر است؟
بله. خیلی بهتر هستند،کسالت رفع شده است.
از بنیانگذاران کارگزاران سازندگی بودند.
بله. هیات موسسی داشتند که ایشان هم جزو آن بودند.
ایشان جدا شدند. علت را میدانید؟
مواردی مطرح شد و من هم دلایلی را میدانم ولی صلاح نمی دانم الان مطرح کنم.
مهمترین انتقادشان را هم نمیتوانید بگویید؟
خیر. اصلا نمیخواهم وارد این موضوع شوم.
آقای قالیباف را می توان گفت شیخالشهرداران است. 12 سال سابقه شهرداری دارند. عملکرد ایشان را چطور میبینید؟ نقاط قوت و ضعف ایشان چه بوده است؟
آقای قالیباف نقطه مثبت اش در عملگرایی است. این یک نقطه مثبت در یک مدیر است که خود را در اتاق در بسته حبس نکند و کارها را به دیگران واگذار نکند و تنها به خود توجه نداشته باشد. پای کار بیاید و این از حسنهای آقای قالیباف است که مدیر عملگرا است. در برخی موارد واقعگرایی را میتوان در او به وضوح دید و می توان گفت...
مشاوره پذیر بود؟
در موضوع مترو همیشه ایشان برنامهمحور بود. وقتی برنامهها را اعلام میکردیم ایشان سعی نمیکردند برنامه را برهم بزنند. مثلا آقای احمدینژاد همان دو سالی که آمدند موضوع مونوریل و قطار هوایی را به گونهای مطرح کردند که وضعیت مترو را به هم میریخت و من مقاومت شدیدی کردم و اجازه ندادم.
که آخر هم شورای شهر اصولگرا به نظر شما رای دادند.
بله. در جلسه رفتم و محکم ایستادم. از نظر کارشناسی بحث زیادی شد و خوشبختانه طرح آقای احمدینژاد رای نیاورد، در شورای شهری که آقای چمران رئیس بود. خود ایشان – احمدینژاد – هم آمد و توضیح داد...
همان موقع طرح مونوریل به قم رفت؟
خیر. وقتی آقای احمدینژاد رئیس جمهور شدند از ابزار وزارت کشور استفاده کردند و شورای عالی شهرسازی و مونوریل را به قم تحمیل کردند.
الان هم همین طور باقی مانده است؟
بله. روی هوا مانده، البته مونوریل بر تهران هم تحمیل شد البته آقای قالیباف پایه را چیدند و جمع کردند ولی مونوریل قم چون پیشرفتهتر است نمیتوان برید و دور انداخت و باید فکر اساسی درباره آن شود.
و نقطه ضعفی که آقای قالیباف دارند یا انتقادی که میتوانید به ایشان داشته باشید؟
در مورد موارد منفی اگر بخواهم بگویم، البته ایشان در این 4 سال اخیر تاحدودی برطرف کرده است، ولی نکته این بود که من همیشه میگفتم در برنامههای حمل و نقل ترافیک تهران این طور بود که ما تا آن تاریخ باید مثلا حدود 400 کیلومتر مترو میداشتیم و از آن سو هم باید 500 کیلومتر اتوبان هم باید میداشتیم، اتوبانها ساخته شد ولی مترو روی 120، 130 و نهایتا 200 کیلومتر باقی ماند.
در صورتی که در شهر باید اولویت را به حمل و نقل عمومی بدهیم. باید شهر انسانمحور شود و حمل و نقل عمومیمحور شود؛ البته دولتها نقش مهمی دارند چون مترو پدیدهای گران است و دولتها باید به مترو کمک کنند. شاید آقای قالیباف بگویند سعی بر این بود که در بعد زیرساختها این کار را انجام دهم اما دولت آقای احمدی نژاد یا دولت آقای روحانی کمکی که باید به مترو کنند را نمیکردند و در نتیجه ما نتوانستیم پیشرفت کنیم. ولی فرض من بر این بود که باز از اعتبارات موجود شهرداری بیشتر میتوانیم استفاده کنیم.
نسبت به بدهیهای شهرداری تهران ارقام مختلفی بیان میشود، شما آمار قطعی دارید؟
فرض کنید میگویید بدهی به سیستم دولتی که معمولا به سازمانهایی همانند تامین اجتماعی و بیمهها و مالیات و غیره گفته میشود که حجم وسیعی بدهی وجود دارد. یک بدهی هم به پیمانکارانی است که برای شهرداری کار میکنند وجود دارد و از این منظر هم پیمانکاران خود را مدعی میدانند و این عدد بالایی را مطرح میکند. یک بدهی هم در شهرداری معروف به بدهی هلوگرامی یا بدهی تراکمفروشی یا شهرفروشی است که این در اختیار یکسری افراد است یعنی به جای این که زمینی را تملک کرده اند پول به آن بدهند یک هلوگرامی به او دادند که هلوگرام یک پول در شهرداری است. یعنی پیشخور کردن شهر است. این هم جزو بدهی فرض میکنند.
اگر اینها را با هم جمع کنیم بدهیهایی که میتوان گفت بدهی فرض شود عددش حدود 20 هزار میلیارد تومان خواهد شد.
یک امیدواری نسبت به این شورای شهر و شهرداری وجود دارد که با دولت همسویی دارند. چون همیشه در 12 سال اخیر به خصوص این مشکل را داشتیم که شهرداران تهران با دولتها مشکل داشتند. آقای احمدینژاد آمد و حضورش در هیات دولت اصلاحات منتفی شد و بعدش هم مشکلات مالی، بعد ایشان وقتی رئیسجمهور شد چون گزینه اش برای شهرداری رای نیاورد، پول هم نداد، آقای قالیباف هم آمد با دولت روحانی این مشکلات را داشت. فکر می کنید با این همسویی این مشکلات حل شود؟
نخیر، این گونه حل نمیشود. تنها دورهای که میتوان گفت شهرداری با دولت خیلی همگن و خوب عمل کرد دوره آقای کرباسچی و ریاست جمهوری آقای هاشمی بود. حتی طوری شد که ایشان اجازه داد شهردار عضو هیات دولت شود. این هماهنگی تا اندازهای زیاد بود که برخی جاها نسبت به این هماهنگی اعتراض میکردند.
ممکن است در تعاملاتی که دارید دوباره شهردار را عضو هیات دولت کنید؟
یکی از خواستههای شورای شهر همین است. در بحثهایی که در شورای شهر داشتیم و خدمت برخی بزرگان رسیدیم این را مطرح کردیم که شهرداری که انتخاب میکنیم بتواند به عنوان یکی از اعضای هیات دولت در جلسات شرکت کند.
این که این اتفاق بیفتد یا خیر را من نمیدانم. من خودم نظرم این است که این اتفاق رخ میدهد.
با 6 شهردار کار کردید؛ آقایان کرباسچی، الویری، ملکمدنی، مقیمی، احمدینژاد و قالیباف. کدام را قویتر دیدید؟
اجازه دهید قضاوتی بین اینها نکنم ولی همانطور که گفتم چون سالهای زیادی با آقای قالیباف کار کردم و همانطور سالهای زیادی هم با آقای کرباسچی به دلیل حضورم در دولت آقای هاشمی کار کردم احساسم این است که این دو بزرگوار در مورد عملگرایی برای مسائل شهر تهران مثبت عمل کردند.
شما دومین فرزند آیتالله هاشمی هستید؟
بله. حضرت آیتالله هاشمی رفسنجانی متولد 1313 هستند و در 14 سالگی به قم آمدند که سال 1327 بود. سال 1338 ازدواج کردند و من در سال 1340 در ایام فاطمیه به دنیا آمدم. برای همین اسمم محسن شده است. فرزند دوم هستم. ایشان 1339 فاطمه را به دنیا آوردند و بعد من بودم.
سال 58 لحظه ترور آیت الله هاشمی کجا بودید؟
مادر به من گفتند همان موقع بروید، چون آن زمان دو نفر حفاظت داشتیم که از کمیته سعدآباد گذاشته بودند. حاج خانم شام نداشتند و به من گفنتد بروید شام تهیه کنید. ما باید شام حفاظت را هم تامین می کردیم. به محافظین گفتم چه چیزی می خواهید؟ گفتند ما کنتاکی می خواهیم. به منطقه خانه رسیدم دیدم راه را بسته اند. گفتم چه شده است؟ شنیدم می گویند امام جماعت را ترور کردند.
من تا این را شنیدم حدس زدم حاج آقا باشد. فوری خودم را معرفی کردم و تا من برسم حاج آقا را برده بودند. حاج آقا را بیمارستان برده بودند. برگشتم و ماشین را آزاد در خیابان گذاشته بودم و وارد بیمارستان شدم. حاج آقا را به اتاق عمل برده بودند. وقتی آخر شب برگشتم دیدم جوجه کنتاکی ها نیست. در ماشین باز بود. (میخندد)
حاج خانم هم مجروح شدند؟
نه به آن صورت. تیر از بغل گوششان رد شده بود. اگر قدری این ور تر بود مغز ایشان مورد اصابت قرار می گرفت.
شما به بلژیک رفتید و بعد به کانادا رفتید. رشته مکانیک خواندید؟
بله. به دلیل رفت و آمدی که به خارج قبل از انقلاب داشتیم و ترور اتفاق افتاد، مادر روی ما زوم کرد که باید محافظ داشته باشید و ما را در منگنه قرار داد. خاله و شوهر خاله من فرش فروش در بلژیک هستند و قبل از انقلاب در آنجا زندگی می کردند.
از زمانی که آنجا بودم ابتدا فرانسه خواندم چون زبان انگلیسی بلد بودم ولی آنجا فرانسه زبان بود و مجبور شدم چند ماهی فرانسه بخوانم. بعد وارد دانشگاه برای رشته مهندسی شدم.
بعد هم کانادا برای ارشد رفتید؟
بله. موقعی که لیسانس را گرفتم برای ارشد به کانادا رفتم. دانشجوی دکترا بودم که سال 65 بازگشتم.
به دستور پدر در زمان دانشجویی ارشد نحوه ساخت راکتهای تاو کار کردید؟
یکی از کارهایی که ایشان من را تشویق می کرد صنایع دفاعی بود. چند باری که آمده بودند من سازمان صنایع دفاع بازدید کرده بودم و همان زمان مین های دریایی را می ساختند که کار داخلی بود و من بازدید کردم. مهمات سازی و موشک کاتیوشکا را بازدید می کردم. ایده هایی در ذهنم متبلور شد که وقتی خارج بودم برای اینها اطلاعات جمع می کردم. روز بعدی که برگشتم جمعه بود و در خانه حاج آقا جلسه ای بود که آقای رفیق دوست –وزیر سپاه- و آقای علیزاده –رئیس سازمان صنایع سپاه- حضور داشتند. با تمام گروه موشکی و مهمات سازی برای حاج آقا گزارش می دادند که صورتجلسه صنایع دفاعی بود. با برخی از اینها آشنا بودم. در این جلسه شرکت کردم و حاج آقا گفتند محسن ما فردا بیاید و در یکی از این مراکز فعالیت خود را شروع کند. آنجا آقای منطقی رئیس بودند.
آقای منطقی که الان سازمان فضایی هستند؟
بله. نزد ایشان رفتیم و چون من در بخش کمپوزیت ها و پلاستیک ها کار می کردم من را مسئول پوکه تاو گذاشتند. بعد هم در موشک های سوخت جامد آمدم و با تخصص خودم این مسیر را انتخاب کردم. آن زمان به ابوی مطرح کردیم که اگر بتوانیم راکت ارزان قیمت که بتواند بغداد را راحت بزند – چون آن زمان شروع کردند که تهران را بزنند- خیلی کار خوبی خواهد بود.
همه پسندیدند و من مسئول هماهنگی این 4 تحقیق یعنی «زلزال و سجیل و مجتمع و نازعات» شدم. قرار شد کارخانه تولید انبوه این راکت ها را شروع کنیم و مسئولیت این را برعهده گرفتم. یک زمانی آقای عسگری (رئیس رسانه ملی) رئیس ما شدند که از سازمان صنایع دفاع بودند. با ایشان کار می کردیم.
به خانوادهتان بازگردیم. در 21 سالگی با نوه خاله خود ازدواج کردید؟
بله.
همان خاله ای که در بلژیک بودند؟
خیر. خاله بزرگم که در رفسنجان زندگی میکردند البته الان فوت کردند که دختری داشتند و ما حتی به دخترخاله خود هم خاله میگفتیم. دختر دخترخالهام را گرفتم. به تهران زنگ زدم و گفتم انتخاب خودم را جدی کنید. آنها هم چنین کردند. حاج آقا عروس را خدمت امام بردند و عقد کردند.
با مادرمان نزد ما آنجا آمدند. هیچ مراسمی نگرفتیم و حتی خرید هم نکردیم. شایعات زیادی هم شد که اینها مراسم را در سوئیس گرفتند، یک هواپیمای 747 از ایران مهمان بردند.
سه پسر دارید؟
بله.
چه میکنند؟ ازدواج کرده اند؟
بله. عماد متولد 63 است و الان در حال خواندن دکتراست.
عماد دختر نوه امام را گرفتند؟
بله. دختر خانم اشراقی را گرفتند.
نوهدار هم شدید؟
بله. یک نوه هم دارم. اسم نوه من یاسمین است ولی دختر علی است.
در کارهای خانه اهل درست کردن غذا و کمک کردن در کار خانه هستید؟
خیر. نمیشود. در حد املت پیش آمده ولی بیشتر نبوده است. ادای آن را درمیارم که مثلا با ظرف بازی کنم که مثلا میخواهم بشورم و نشورم. آنها را که آسان است بشورم و آنها که همانند قابلمه سخت است را نشورم. فیلمش را بازی میکنم.
قصه دانشگاه آزاد و هیات امنا و وزارت علوم طوری شده است که مردم میپرسند چه خبر است؟ این قصه به کجا می رسد؟
دانشگاه آزاد همواره برای رشتههای خود جنگیده است. از همان ابتدایی که آقای جاسبی دانشگاه را شکل دادند برای این که رشتهها را بتواند بگیرد همواره وزارت علوم مانع میشد. این مانع شدنها در طول دوره وجود داشت حتی در دوره ای که ابوی رئیس جمهور بود هم وزارت علوم با دانشگاه آزاد برخورد میکرد. امیدوارم به سبک گذشته این موضوع حل شود. این موضوع با درایت وزارت علوم و دانشگاه آزاد حل شود، ضمن اینکه حق را به دانشگاه آزاد میدهم.
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
بهتاش فریبا در گفتوگو با جامجم:
رضا کوچک زاده تهمتن، مدیر رادیو مقاومت در گفت گو با "جام جم"
اسماعیل حلالی در گفتوگو با جامجم: