اعترافات متهم به ربایش یوسف کوچولو

عقلم نرسید به پلیس اطلاع بدهم

زن 40 ساله که یوسف را شش روز در خانه نگهداشته بود، در جریان تحقیقات مدعی شد قصد کودک ربایی نداشته و به‌دنبال خانواده او بوده است.
کد خبر: ۱۰۵۵۰۱۶

به گزارش جام‌جم، ساعت 19 و 30 دقیقه 27 تیر امسال ناپدید شدن پسربچه‌ای 5/3 ساله به نام یوسف به کلانتری تهران نو گزارش شد.

با حضور ماموران کلانتری در محل ناپدید شدن کودک در خیابان ایران مهر پدر و مادر یوسف عنوان کردند: امروز برای مهمانی به خانه یکی از بستگان خود در خیابان ایران مهر آمدیم. حدود ساعت 7، یوسف به تنهایی و در حالی که کلاه نقابدار قرمز به سر داشت، از خانه خارج شد. چند دقیقه بعد برای آوردنش به خانه، بیرون رفتیم؛ اما او را پیدا نکردیم.

در این مرحله ماموران دوربین ‌های مداربسته مراکز تجاری و بانک‌های حوالی خانه را بازبینی کردند که معلوم شد زنی 40 ساله که مانتو مشکی به تن داشته و عینک آفتابی به چشم زده، زمانی که یوسف در خیابان بوده، او را چندصدمتر تعقیب کرده و بعد از طی مسافتی کودک را همراه خود برده است. جست‌وجوها برای یافتن این زن ادامه داشت تا این‌که شامگاه یکشنبه زنی با خانواده کودک ربوده شده تماس گرفت و اعلام کرد پسر آنها نزد وی است و می‌خواهد او را بازگرداند. او با خانواده یوسف در حوالی خیابان دماوند قرار گذاشت که پس از حضور در محل قرار، از سوی خانواده پسر بچه و اهالی دستگیر شد. یوسف هم به آغوش مادر بازگشت.

متهم زن به افسر تحقیق گفت: چند سالی است که مواد مصرف می‌کنم. عصر برای انجام مصاحبه کاری به یک شرکت در حوالی پاسداران رفتم. در حال بازگشت به خانه بودم که طفل سه ساله را در حالی که آواره و سرگردان بود و نزدیک بود زیر ماشین برود، پیدا کردم. برای این‌که پدر و مادرش را پیدا کنم و او را تحویل بدهم و بلایی سر بچه نیاید، او را با خودم بردم. در آن لحظه به عقل من نرسید به پلیس اطلاع دهم ولی پس از آن منتظر پیدا شدن پدر و مادرش بودم و به محض دیدن اعلامیه گم‌شدن بچه، تصمیم گرفتم او را تحویل خانواده‌اش بدهم.

متهم زن ادامه داد: یوسف خیلی شیرین زبان بود. برایش غذا پختم، لباس خریدم. حتی اسباب‌بازی خریدم که دل‌نگران مامان و بابایش نباشد. با دیدن اعلامیه گم شدن او در خیابان و خبرش در روزنامه، تصمیم گرفتم او را نزد آنها بازگردانم.

سرهنگ کارآگاه حمید مکرم، معاون مبارزه با جرایم جنایی پلیس آگاهی تهران بزرگ گفت: برای متهم زن قرار قانونی صادر شد. تحقیقات تکمیلی در این باره ادامه دارد.

مادر یوسف در گفت‌وگو با جام‌جم:

متهم رفتار بدی با پسرم نداشت

یوسف، پسر سه و نیم ساله، هنگام بازی در خانه یکی از آشنایانش در شرق تهران از پارکینگ خانه بیرون رفت و ناپدید شد. خانواده‌اش به آگاهی شکایت کردند و عکس‌های او را در شبکه‌های اجتماعی گذاشتند و روی دیوار خیابان‌ها چسباندند اما تنها اثر از یوسف، تصاویر دوربین مداربسته یک مغازه بود که کودک را در حال پیاده‌روی در خیابان نشان می‌داد. شش روز پس از ناپدید شدن یوسف، سرانجام زنی با دایی خانواده تماس گرفت و خبر پیدا شدن او را داد. این زن، یوسف را در خیابان دیده و در تمام این مدت پیش خود نگه داشته بود.

برای پدر و مادر یوسف قابل باور نبود، پس از شش روز بی‌خبری بار دیگر می‌توانند فرزندشان را به آغوش بکشند. آنها در تمام این مدت دست از جست‌وجو برنداشتند تا این که دوباره خانواده‌شان، با حضور یوسف کامل شد. او یک برادر هفت ساله دارد که دوباره همبازی‌اش را در کنار خود می‌بیند.

مادر یوسف در فراق کودکش، یک‌بار در بیمارستان بستری شد. او حالا خوشحال است و درباره ماجرا به جام‌جم می‌گوید: «یوسفم تازه شش ماه پیش زبان باز کرده بود. خیلی از حرف‌هایش را فقط من و پدرش متوجه می‌شدیم. وقتی ناپدید شد، فکرم همه جا رفت؛ نکند معتادها او را دزدیده باشند، نکند بلایی سرش آمده باشد. آرام و قرار نداشتم. یک بار نیمه‌شب حالم بد شد و مرا به بیمارستان بردند. وقتی یوسف ناپدید شد، دوربین مغازه‌های سه چهار کوچه اطراف را بررسی کردیم اما سرنخی به دست نیامد. سه روز بعد، به فکرمان رسید دوربین‌های سمت مخالف خیابان را هم نگاه کنیم. با بررسی آنها، زنی را دیدیم که دست یوسف را گرفته و او را با خود می‌برد. آنجا کمی خیالم راحت شد که پسرم را معتادها ندزدیده‌اند.» وی افزود: «تا این که یکشنبه‌شب، در مزار شهدای گمنام میدان امام حسین(ع)، چند خیابان دورتر از جایی که یوسفم گم شده بود، پای روضه حضرت رقیه(س) نشسته بودم و برای پیدا شدن کودک سه ساله‌ام دعا می‌کردم که تلفن همراهم زنگ خورد. دایی‌ام بود. تا حرفش تمام شد، ناخودآگاه جیغ کشیدم «بچه‌ام پیدا شده» زن‌ها همه به من نگاه می‌کردند. با جیغ و فریاد از جایم بلند شدم. نفهمیدم چطور کفش‌هایم را پوشیدم. با تمام توان می‌دویدم. چند بار زمین خوردم و دوباره بلند شدم. باورم نمی‌شد یوسف سه ساله‌ام پس از شش روز پیدا شده باشد.»

مادر یوسف تلفن را برداشت اما هرچه شماره شوهر، دایی و بقیه اعضای خانواده‌اش را گرفت نتوانست با آنها حرف بزند. می‌گوید: «خط‌هایشان مدام اشغال بود. از میدان امام حسین(ع) تا محلی که بچه‌ام را تحویل گرفته بودند، نیم ساعت راه بود. همه را دویدم. انگار زمان مرا به عقب می‌کشید. از میانبرها خودم را به محل رساندم. انبوه جمعیت از دور پیدا بود. فهمیدم خبری شده. یا ابوالفضل گویان خودم را به جمعیت زدم. اهالی محل تا مرا دیدند راه را باز کردند. می‌گفتند «بروید کنار، مادر یوسف است» به وسط جمعیت که رسیدم، یوسفم را بغل شوهرم دیدم. بچه‌ام از دیدن جمعیت و شنیدن جیغ‌های من شوکه شده بود. ناگهان نقش بر زمین شدم و از حال رفتم. وقتی به خانه رسیدیم، پس از شش روز پسرم را دوباره در آغوش گرفتم.»

او درباره شرایط یوسف، یک روز پس از پیدا شدن نیز می‌گوید: «یوسف دیر زبان باز کرد و تازه از شش ماه پیش می‌توانست خوب حرف بزند. دیروز (یکشنبه) به خاطر جمعیت زیادی که به محل قرار آمده بودند، شوکه شده بود. حتی بغل من هم نیامد اما امروز (دوشنبه) حالش خوب است و بازیگوشی می‌کند. خدا را شکر آن زن رفتار خوبی داشته و آسیبی به بچه‌ام نزده است. حتی موقع تحویل، لباس نو تنش کرده بود.» یوسف درباره رفتار این زن هم به مادرش گفته است: «آن خانم برایم بستنی و لباس نو ‌خرید.»

پدر یوسف هم ظهر دیروز به دادسرا رفته بود تا پرونده را پیگیری کند. او به جام‌جم می‌گوید: «اول صبح، پس از انجام کارهای ثبت نام مدرسه علی ـ برادر هفت ساله یوسف ـ به دادسرا رفتم. موفق نشدم متهم را ببینم اما او دیروز (یکشنبه) در کلانتری به من گفت، وقتی یوسف را در خیابان تنها دیده، برای این که بچه اذیت نشود، او را به خانه‌اش برده و نمی‌دانسته باید چه کار کند.» او با بیان این که متهم هنوز در بازداشت است، افزود: «هرچند این زن در این شش روز خیلی ما را اذیت کرد، طوری که حتی نمی‌توانستیم غذا بخوریم اما وقتی او را در کلانتری دیدم به این نتیجه رسیدم انگیزه کودک‌ربایی نداشته و بیشتر به خاطر مسائل روحی دست به این کار زده است. حال باید منتظر تحقیقات پلیسی و قضایی در این باره بود.»

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها