یادداشت دیپلماتیک وزارت خارجه کویت که به سفارت ایران تسلیم شد، بر تعطیلی اداره امور نظامی و فرهنگی ایران در کویت و خروج 15 دیپلمات ایرانی از خاک کویت ظرف 45 روز تاکید کرد. به این ترتیب، از 13 شهریور تنها 4 دیپلمات ایرانی حق حضور در خاک کویت را دارند و اغلب مناسبات نظامی – فرهنگی دو کشور به حالت تعلیق در خواهد آمد.
بهانه کویت
دولت کویت، در این تصمیم سیاسی ایران را به همدستی در فراری دادن 16 تن از 26 عضو تیم موسوم به «العبدلی» متهم کرده است. برخی از منابع کویتی مدعی شدند، این 16 تن در دوران مرخصی خود توسط قایقهای ایرانی فراری داده شدهاند.
وزیر اطلاعات کویت در بیانیهای اعلام کرد این اقدام «در رابطه با قوانین دیپلماتیک و مطابق با کنوانسیون وین درباره روابط این کشور با جمهوری اسلامی ایران» انجام شده است.
اما همزمان وزارت کشور کویت با انتشار تصاویر اعضای این گروه در تمامی شهرهای این کشور از شهروندان کویتی خواسته در صورت شناسایی آنها مراتب را به پلیس و نیروهای امنیتی و اطلاعاتی کویت اطلاع دهند. اقدامی که نشان از سستی اتهام ایران به فراری دادن این 16 تن دارد.
نمایندگان پارلمان کویت، به ویژه افراد تندروی نزدیک به عربستان با دستاویز قرار دادن این موضوع، دولت کویت را به اهمال در مراقبت از این محکومان متهم کردند، و تهدید کردند که وزیر کشور را به دلیل این کوتاهی استیضاح خواهند کرد.
هسته العبدلی
در پاییز سال 1394 نیروهای امنیتی کویت اعلام کردند، 20 تن انواع سلاح و مواد منفجره را در مزرعهای در منطقه العبدلی در نزدیکی مرز عراق کشف کردهاند. در این پرونده 25 کویتی و یک ایرانی دستگیر شدند و اعضای این گروه به ارتباط با ایران و حزبالله لبنان متهم شدند.
دادگاه کویت این افراد را به جاسوسی و تلاش برای انجام اقدامات خصمانه علیه کویت، تعرض به وحدت و سلامت ارضی کویت و در اختیار داشتن مواد محترقه، سلاح گرم ، مهمات و دستگاههای شنود متهم کرده است، و مطابق این جرم، مغز متفکر هسته العبدلی را به حبس ابد و 20 نفر از اعضای این گروه را به 5 تا 15 سال زندان محکوم کرد.
جمهوری اسلامی ایران از ابتدای طرح این اتهام، به آن واکنش نشان داده و آن را اتهامات واهی به تهران قلمداد کرده است.
تسلسل تنش در حوزه خلیج فارس
اقدام سیاسی جدید دولت کویت علیه جمهوری اسلامی ایران که پس از بحران در روابط قطر با چهار کشور عربی روی داد، نشان از جهت گیری تنشها علیه ایران و مدیریت هدفمند آن در ریاض دارد.
به عبارت دیگر تنها دو ماه پس از سفر دونالد ترامپ رئیسجمهوری آمریکا به عربستان و موج ایرانهراسی به راه افتاده پس از این سفر، تلاشهای وسیعی برای یکپارچه سازی جبهه ضد ایرانی در منطقه آغاز شد.
در گام نخست این طرح، قطر به عنوان کشوری که مناسبات غیرخصمانهای با ایران دارد هدف قرار گرفت، و مجموعهای از اتهامات در کنار حمایت از تروریسم و اتهام با کانونهای نظامی در ایران علیه دولت قطر مطرح شد.
گام دوم این طرح اعمال فشار بر کویت و کاهش مناسبات این کشور با ایران است، که بلافاصله با استقبال و ابراز خشنودی مقامات سعودی مواجه شد.
با این رویکرد طبیعی است که عمان مقصد بعدی عربستان برای اعمال فشار جهت کاهش مناسبات با ایران باشد. در واقع مقامات سعودی پیرو توافقی که با رئیسجمهوری آمریکا برای ایجاد ناتوی عربی - با ماهیت اسمی ضدتروریسم و هویت واقعی ضدایرانی – کردهاند، میکوشند همه اعضای شورای همکاری خلیج فارس را با این ایده همراه و همداستان کنند.
نوع برخوردی که با قطر به بهانه انتشار سخنان منسوب به امیر قطر در خبرگزاری رسمی این کشور صورت گرفت نشان داد که آل سعود حاضر است برای همراه سازی کشورهای منطقه با طرح ضدایرانی «ناتوی عربی» از ابزارهای مختلف فشار، تهدید و تحریم گسترده اقتصادی استفاده کند.
طبعا حمایت رئیسجمهوری آمریکا از عربستان سعودی هم این موقعیت را در اختیار سران سعودی قرار داده تا بدون هرگونه دغدغهای سیاست اجماع سازی اجباری و تحمیلی در شورای همکاری خلیج فارس علیه ایران را به پیش ببرند.
تقابل راهبردی در منطقه
تحولات خاورمیانه در سالهای اخیر حکایت از تشدید تدریجی تقابل عربستان سعودی با جمهوری اسلامی ایران در ابعاد سیاسی، راهبردی و امنیتی دارد.
این تقابل که در دوران حکومت ملک عبدالله (۲۰۰۵ تا ۲۰۱۵ میلادی)هم به صورت مدیریت شده و غیرعلنی جریان داشت، با آغاز پادشاهی ملک سلمان شکل علنیتری گرفت، و محمد بنسلمان به عنوان صحنه گردان اصلی سیاست جدید عربستان در دوران پادشاهی پدر، از هر فرصت و وسیلهای برای نشان دادن این تقابل راهبردی استفاده کرد.
بن سلمان که پس از پادشاهی پدر، به صورت غیر طبیعی و شتابزدهای مراحل رشد را طی کرد و به جانشینی ولیعهد و تصدی همزمان وزارت دفاع عربستان سعودی گماشته شد، در نخستین گام سیاست مقابله جویانه با ایران، اقدام به تهاجم گسترده هوایی و دریایی به یمن کرد.
مقامات سعودی هدف عملیات موسوم به «توفان قاطعیت» را براندازی دولت انقلابی در یمن و بازگرداندن دولت مستعفی و فراری عبدربه منصورهادی به قدرت بود. دولت انقلابی یمن، از نگاه ریاض، دولتی همسو و مرتبط با جمهوری اسلامی ایران ارزیابی میشد، و برای محمد بنسلمان که نقشه غلبه راهبردی بر قدرت منطقهای ایران را در سر داشت، تحمل نفوذ ایران در مرزهای جنوبی عربستان و منطقه راهبردی بابالمندب، خلیج عدن، دریای سرخ و اقیانوس هند غیر قابل پذیرش بود.
در واقع دولت عربستان با آغاز جنگ علیه دولت انقلابی یمن نشان داد که از هر ابزار مشروع و نامشروعی برای مقابله راهبردی با ایران بهره خواهد گرفت، و از هیچ خشونت، و جنایت و هزینهای در این راه فروگذار نخواهد کرد.
اما نتیجه جنگ یمن چنانکه بن سلمان تصویر کرده بود، رقم نخورد و با گذشت حدود دو سال و چهار ماه جز فضاحت و شکستی راهبردی نتیجهای برای آلسعود به ارمغان نیاورد. این درحالی است که در سوریه و عراق هم روند تحولات میدانی و سیاسی برخلاف اهداف عربستان ادامه یافت، و جریانهای تکفیری و تروریستی تحت حمایت ریاض شسکتهای سنگینی را تحمل کردند.
به همین دلیل مقامات سعودی به این باور قطعی رسیدند که به تنهایی توان مقابله با اقتدار و هژمونی منطقه ای ایران را ندارند، و برای مقابله با ایران نیازمند ایجاد ائتلافی منطقهای با مشارکت راهبردی ایالات متحده آمریکا هستند.
این دریافت عملی، زمینهساز تحرکات دیپلماتیک و سفرهای هدفمند محمد بنسلمان، ولیعهد کنونی عربستان به پایتخت کشورهای مختلف منطقهای و فرامنطقهای از جمله امارات متحده عربی، مصر و آمریکا شد، و نتیجه آن در طرح بلند پروازانه ناتوی عربی تجلی یافت.
طرح ناتوی عربی که همزمان با سفر پر حاشیه دونالد ترامپ، رئیس جمهوری آمریکا به عربستان رونمایی شد، به ظاهر برای مبارزه با تروریسم و تهدیدهای امنیتی پیش روی کشورهای عربی تاسیس شد، اما به زودی نشان داد که هدف اصلی و غایی آن در شرایط کنونی تقابل راهبردی با ایران و مراکز نفوذ و حضور منطقهای ایران است.
در همین چارچوب دونالد ترامپ، رئیس جمهور آمریکا در سفر به ریاض و در دیدار با سران شش کشور عربی حوزه خلیج فارس از این کشورها خواست روابط دیپلماتیک خود با ایران را قطع کنند، یا تا سطح ممکن کاهش دهند. ترامپ و رژیم صهیونیستی همچنین با استقبال از تشکیل ناتوی عربی از هویت ضد ایرانی آن حمایت کردند.
از این منظر تشکیل «ناتوی عربی» را میتوان اصلیترین دستاورد سفر پرهزینه دونالد ترامپ از نگاه مقامات سعودی ارزیابی کرد. خشم بیسابقه سعودیها از اظهارات منتسب به امیر قطر در تمجید از ایران و قطع روابط جبهه سعودی با قطر نشان داد که مقامات سعودی تا چه میزان به تشکیل «ناتوی عربی» و حفظ ماهیت ضد ایرانی این تشکل حساسند، و تا چه میزان حاضرند برای حفظ این تشکل شکننده و جلوگیری از فروپاشی آن هزینه بپردازند؛ یا برای کشورهایی که ناتوی عربی یا هویت ضدایرانی آن را مخدوش میکنند، هزینه بتراشند.
از این منظر، اقدام کویت در کاهش مناسبات با ایران، سناریوی جدیدی است که با فشار سعودیها برای منسجمتر کردن جبهه ضدایرانی در منطقه طراحی شده است.
این درحالی است که دولت کویت در یک سال گذشته با حفظ موقعیت تقریبا مستقل خود در قبال رویدادهای منطقهای نظیر میزبانی از مذاکرات صلح یمن، و میانجیگری در بحران قطر تلاش کرد از تشدید تنش در منطقه بکاهد، و در به روابط دوستانه و مبتنی بر تعامل با ایران ادامه دهد.
با این بیان مقامات سعودی در تلاشند با استفاده از فشارهای مختلف سیاسی و اقتصادی بر کشورهای منطقه، به یارگیری علیه ایران ادامه دهند و از این طریق ضعف جبهه سعودی در تقابل راهبردی با ایران را جبران کنند. به همین دلیل دور از انتظار نیست که در ماههای آینده فشارهای تازهای علیه دیگر کشورهای منطقه، نظیر عمان، لبنان، اردن برای کاهش مناسبات با ایران آغاز شود.
چشم انداز بحران در منطقه
بحران تکفیری - تروریستی که در سالهای اخیر کشورهای مختلف منطقه به ویژه عراق و سوریه را درگیر کرده است، نمادی از تقابل نیابتی عربستان سعودی با جریان مقاومت به رهبری ایران ارزیابی شده است. در این تقابل راهبردی، مقامات سعودی تلاش کردهاند با استفاده از چالشهای ساختار سیاسی و اجتماعی در دو کشور عراق و سوریه برای برانگیختن اعتراضات و تحرکات مسلحانه علیه دولتهای مستقر در این دو کشور بهره بگیرند؛ و در این رهگذر ضمن جلب حمایت ایالات متحده آمریکا، رژیم صهیونیستی و کشورهای مخالف مقاومت در منطقه، جریانهای قومی و فرقهای مخالف و معارض را هم برای اجرای سناریوی مداخله جویانه در این دو کشور به کار گرفتند.
در این چارچوب مقامات سعودی به شکل گستردهای به حمایت از گروههای مسلح، تکفیری و تروریستی در منطقه و تامین منابع مالی، اطلاعاتی و سلاح برای این گروهها روی آوردند. اما این رویه در عمل به دلیل مقاومت گسترده ارتش و نیروهای مردمی و حمایت موثر ایران و روسیه به نتیجهای نرسید، چنانکه شکستهای سنگین داعش در عراق و سوریه، نوید پایان کار جریان تکفیری – تروریستی در این دو کشور را داده است.
اما ساده اندیشی است اگر باور کنیم که پایان احتمالی کار داعش و جریان تکفیری – تروریستی در عراق و سوریه به معنای پایان تلاشهای مخرب عربستان جهت تغییر معادله راهبردی قدرت در منطقه است.
به عبارت دیگر مقامات سعودی که خود را بازنده روند تحولات در عراق و سوریه میدانند، از تلاش برای تحمیل هژمونی منطقهای خود دست نخواهند کشید، و به تلاش برای احیا و تقویت جریانهای تکفیری و تروریستی در دیگر مناطق از جمله آسیای میانه، افغانستان و یمن استفاده خواهند کرد.
سناریوهای سعودی برای ادامه تقابل با ایران
1- افزایش حمایت از جریانهای تکفیری در جهان اسلام، به ویژه در مناطق پیرامونی ایران از پاکستان و افغانستان، تا آسیای میانه و قفقاز و ادامه حمایت از گروههای تکفیری در کشورهای حوزه مقاومت از لبنان، فلسطین، سوریه و عراق تا یمن و ترویج اندیشههای افراطی در داخل ایران و حمایت از گروههای ضد انقلاب نظیر منافقین.
2- افزایش فشار بر کشورها و گروههای موثر در جریان مقاومت از جمله حزب الله لبنان، انصاراله یمن، گروههای مردمی تازه تاسیس در عراق و سوریه مانند گروه حشدالشعبی یکی از شیوههایی است که در آینده در راهبرد منطقهای آل سعود تقویت خواهد شد.
3- حمایت از جریان استقلال طلب کردی با هدف فشار بر ایران، ترکیه، عراق و سوریه که به صورت مستقیم با مساله قومیت کرد مواجهند، وجهه دیگر تلاشهای منطقهای عربستان سعودی در آینده خواهد بود که به صورت مشترک تقابل با چهار کشور مهم منطقه و به صورت خاص تقابل با جریان مقاومت و تمامیت ارضی و امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران را در دستور کار دارد.
حمایت از استقلال اقلیت کرد در منطقه همچنین بخشی از طرح تجزیه طلبانه آمریکا در طرح خاورمیانه جدید است که از قضا با منافع راهبردی رژیم صهیونیستی در برابر قدرتهای موثر منطقه هم پوشانی دارد، و به همین دلیل انتظار میرود در آینده نزدیک به پروژه مشترک آمریکایی – سعودی – صهیونیستی تبدیل شود، و به عنوان یک هدف راهبردی به ویژه علیه جمهوری اسلامی ایران در دستور کار قرار گیرد.
4- دمیدن بر اختلاف شیعه و سنی و تشدید نزاع فرقهای یکی دیگر از راهبردهای آلسعود است که از قضا با حمایت جریان ذی نفوذ وهابی در عربستان همراه است. مقامات سعودی میکوشند با برانگیختن فتنه قومی در منطقه، ظرفیت کشورهای سنی منطقه را در خدمت تقابل راهبردی با ایران قرار دهند، و نزاع قدرت خاندان سعودی با ایران را به نزاع کشورهای سنی با ایران تبدیل کنند.
آنچه مسلم است، جریان نوظهور حاکم بر خاندان سعودی، با بلند پروازی و هزینه بی حساب منابع مالی در رویای سروری بر منطقه است، و می کوشد از همه ابزارها برای نیل به این هدف استفاده کند.
این جریان نوظهور سعودی که ایران و جبهه مقاومت را مانع اصلی تحقق اهداف رویاپردازانه خود میداند، در صدد است با جلب حمایت جبهه ضد ایرانی به رهبری آمریکا و رژیم صهونیستی و فشار بر دولتهای غیرمردمی عرب در منطقه، وزن خود را بر ایران و جبهه مقاومت تحت رهبری ایرن تحمیل کند.
در نتیجه آینده تحولات منطقه همچنان تحت تاثیر این تقابل راهبردی قرار خواهد داشت، و امیدی به کاهش تنش در صورت ادامه ار رقابت خودساخته سعودی وجود ندارد.
یوسف اسماعیلی/ جام جم آنلاین
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد