در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
تم نمایش «مطرب» بسیار تلخ است چون از یکسو شاهد مسائل و مشکلات یک زن بیوه جوان هستیم و از سویی دیگر با نظام بسیار ناکارآمدی مواجهیم که سیستم ضعیفی دارد و رانتخواری از در و دیوار آن فرو میریزد. همه این داستانهای تلخ، با داستانی شاد از ازدواج دو جوان و موسیقی بسیار زیبای نواحی همراه شده است. چطور این تم تلخ را با موسیقی و برخی لحظات طنز تلفیق کردید؟
کاری که من نوشتم؛ نگاهی به این داستانها دارد اما چون اگر خیلی عمیق شویم، قلعوقمع میشود، کوشش کردهام آرام بهسمتش بروم. همچنین من عاشق موسیقی فولکلور هستم و موسیقی ملی کشورم و از آن بالاتر ضربالمثلها، متلها، ادبیات مردم، ادبیات عامیانه، فرهنگ کوچه و... برای من مساله است. همچنین بستر کار من، روستاست. تئاتر ملی را هم خوب میشناسم، تئاتر سنتی، آیینی، غناییام را میشناسم و با آن، بزرگ شدهام. من تعزیهخوان شش ساله بودم که پسر حر خواندم. بعدها به رفقایم هم گفتم که هر بازیگر تئاتری که یک سال یک مجلس تعزیه نخوانده باشد، فایده ندارد چون صدا ندارد. چهار سال پیش در تلویزیون ایران، اعلام کردم هر کسی میخواهد از سینما به تئاتر وارد شود، اول باید به صنف این هنر؛ یعنی تئاتر مراجعه کند و صنفش باید بگوید که آیا این فرد قابلیت دارد به تئاتر وارد شود یا نه. تئاتر صنف و نهاد دارد که همان خانه تئاتر است. باید به این صنف مراجعه شود. در صدر این صنف، آدمی نشسته است که هیچکس نمیتواند بگوید کوچک است یا درکی از بازیگری ندارد؛ راس خانه تئاتر، عزتالله انتظامی است. اجازهگرفتن از یک پیشکسوت، نشان فرزانگی است. همه حمله کردند. حتی زندهیاد داوود رشیدی تماس گرفت و گفت چرا چنین حرفی زدهاید. در آن زمان گفتم این کار، باعث میشود تئاتر از موجودیت معنوی خود خارج شود و به سمت کاسبی برود که رفت! الان گیشه معیارِ عالی، خوبی یا بدی یک تئاتر است که این مساله، اتفاق بسیار بدی است.
به نظر میرسد این گیشهگرایی جدیترین صدمه را به پیکر تئاتر دانشگاهی و تئاترهای جوانان وارد کرده است.
این هم دلیل دارد. جداکردن قسمتهای مختلف تئاتر از یکدیگر که مدتها پیش اتفاق افتاد، بیدلیل نبوده است؛ اندیشه و فکر پشت این اتفاق بود؛ از درون یک اندیشه بسیار قوی بیرون آمده بود. در آن دوران، تئاتر به بخشهای آماتور، دانشجویی، تجربی و حرفهای تقسیم شده بود که هر یک مدارجی داشتند، قوانین و پیچوتابهایی داشتند که یک هنرمند تئاتر باید همه اینها را می گذراند تا از درونش بیضایی، ساعدی، رادی و... بیرون بیاید یا بازیگرانی مثل پرویز پورحسینی، مهدی فتحی و... . اینها الکی به تئاتر نیامدهاند! دریایی از دانش با آنهاست. الان دیگر نه دری هست و نه دروازهای.
اتفاقا بسیار جالب است که در تئاتر امروز ما، معدود بازیگرانی را میتوان یافت که صدای خوبی دارند و میتوانند روی صحنه، آواز بخوانند. البته این اتفاق در «مطرب» افتاده است و ما با صداهای بازیگرـ خوانندههای بسیار خوبی مواجه شدهایم. چرا این اتفاق در نسل جوان کمرنگ شده است؟
مساله این است هنرمندی که صدای خواندن نداشته باشد، به درد تئاتر نمیخورد آن هم در تئاتر ملی ما که یا تختحوض است یا تعزیه یا تئاتر حماسی. هر سه نوع تئاتر ما به صدا نیاز دارد. اگر صدای خوبی نداشته باشید، حتی یک بیت از فردوسی را نمیتوانید بخوانید. از سوی دیگر نمیتوان اشعار فردوسی را مثل دیالوگ گفت! من این را مرهون تعزیه هستم و به سبب آن، مرهون عباس جوانمرد هنرمند کبیر هستم. در نتیجه وقتی بچههایی را که در شوش و ... هستند برای تئاتر تربیت میکنم، روی این مساله تاکید دارم که مستمع، بیننده و شنونده تا نفهمد چه گفتهاید، نمیتواند به معنای آن بیندیشد. اول باید خوب گفته شود تا مخاطب هم آن را خوب بگیرد و به معنا، ضرباهنگ، چگونگی بیان و .. بیندیشد. تئاتر ملی ما انباشته است از این نوع اتفاقها. زمانی در مملکت ما بود میکروفن و هاشاف نبود. تئاتر نوشینی که یادش خوش، دکلماسیون را اصل قرار داده بود. باید وقتی به عنوان مثال شعری را میخوانید، ساده بخوانید؛ نباید خود را داخل شعر بگذارید و خود را به معانی شاعر اضافه کنید. الان دکلماسیون تمام شده است، میکروفن و هاشاف آمده است. سالنها به گونهای طراحی شدهاند که خوب صدا بدهند اما ما چه وضعی داریم؟! یکی صدایش خفه است و به قول معروف از ته چاه میآید، دیگری بیخودی برای تماشاگری که نیست، نعره میزند و دیگری با عشوه دیالوگ میگوید!
در نمایش شما موسیقی فولکلور نقاط مختلف ایران نواخته میشوند و گویی از هر خطه نمایندهای حضور دارد. جامعهای که برای ما تصویر میشود نیز همین شرایط را دارد و هر یک از این افراد یک گویش و منش دارند. این مساله، به نمایش خصلت بیمکانی و بیزمانی میبخشد. در این باره توضیح دهید.
کالبدشکافی من بر مدیریت کلان استوار است. شاید رفاقتی را که با اداره کل هنرهای نمایشی و مسئول آن، مهدی شفیعی دارم، کمتر کسی داشته باشد. او را دوست دارم چون مرد بسیار شریفی است، اما سیاست کلان ما غلط است. مجلس و فرهنگستان ما در نگاه به هنر مشکل دارد. ببینید هر چیزی را که بخواهید از گرسنگی بکشید، باید دستمزدش را ندهید. بودجه تئاتر چقدر است؟! تئاتر در هر جایی قابلیت اجرا دارد و هنر زنده است. این نگاه غلط به فرهنگ، هنر، ادبیات، روانشناسی اجتماعی و... لطمه میزند. 30 سال است این مسائل را میگویم اما هیچکس توجه نمیکند. این بیتوجهی دلیل دارد؛ من از سه وزیر شنیدهام که تئاتر نمیخواهند! ولی ما هنرمندان عشاق کوری هستیم که تا انتهای راه میرویم. آنقدر میرویم تا مثل نقی سیفجمالی بیفتیم.
اتفاقا وقتی دیدم «مطرب» اجرا میشود، هم خوشحال شدم و هم متعجب. چون وقت اجرای «گل و قداره» گفتهبودید دیگر سمت کارگردانی نمیآیید. آیا شرایط بهتر شده است یا هنرمندان ما پوستکلفتتر؟
نظامی شعری دارد که چهار بیت است: «چه خوش نازی است ناز خوبرویان/ ز دیده رانده را در دیده جویان/ به چشمی خیرگیکردن که برخیز/ به دیگر چشم دلدادن که مگریز/ به چشمی ناز بیاندازه میکرد/ به دیگر چشم عذری تازه میکرد/ بهصدجان ارزد آن نازی که جانان/ نخواهم گوید و خواهد به صد جان». کار دیگری نمیتوانم انجام دهم. فقط این کار را بلدم. در این نمایش هم گفتهام: «من مطربم و کارم همین است».
وفاداری به تعزیه حضرت عباس (ع)
در این نمایش، تکنیک اصلا دیده نمیشود اما نزدیک به 48سکانس سینمایی را روی صحنه نشان میدهم و ریتم هم بسیار درست است. اگر یک آن ریتم بیفتد، کار نابود میشود. این تکنیکها مال من نیستند، به تختحوض، تعزیه و... تعلق دارند. در تعزیه حضرت عباس(ع) یا حر بن ریاحی یا طفلان مسلم، یک آن افت دیده نمیشود. تنها ابزارهایی که روی صحنه است و عینیت دارد، یکی گلوبند و انگشتر شکوفه و دیگری چرخ است. برای چرخ، ناچار بودم نشانهای را در نظر بگیرم و هیچ راه دیگری نداشتم. سکوی سالن اجازه نمیداد کار دیگری انجام دهم. منظورم این است که نیاز نداریم دست گدایی به طرف فناوری پیشرفته کشوری مثل آلمان یا فرانسه دراز کنیم. البته از دستاوردهای آنها استفاده میکنیم اما خودمان مصالح بسیار خوبی داریم. وقتی برشت میگوید من تئاتر را از آسیا گرفتهام، بیمعنی نیست؛ باید به آن فکر کنیم. البته این مسائل تنها در تئاتر ما نیست، در کاتاگاری، تئاتر نوی ژاپن، تئاتر هند و... هست اما ما از اینها غافل شدهایم.
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
سیر تا پیاز حواشی کشتی در گفتوگوی اختصاصی «جامجم» با عباس جدیدی مطرح شد
حسن فضلا...، نماینده پارلمان لبنان در گفتوگو با جامجم:
دختر خانواده: اگر مادر نبود، پدرم فرهنگ جولایی نمیشد
درگفتوگو با رئیس دانشکده الهیات دانشگاه الزهرا ابعاد بیانات رهبر انقلاب درخصوص تقلید زنان از مجتهد زن را بررسی کردهایم