در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
اینها صحبتهای مرد جوانی است که هفته گذشته برای پایان دادن به زندگی مشترک 18 ماههاش به دادگاه خانواده مراجعه کرده بود. این مرد که همراه همسرش در دادگاه حاضر شده بود، وقتی مقابل قاضی قرار گرفت، ماجرای زندگیاش را تشریح کرد و گفت: 18 ماه است که با طناز ازدواج کردهام. آن زمان با مادرم به تنهایی زندگی میکردم. خواهرم ازدواج کرده و برای زندگی به خارج از شهر رفته بود. پدرم هم چند سال پیش بر اثر سکته قلبی جان خود را از دست داده بود. برای همین در کنار مادرم زندگی میکردم که با طناز آشنا شدم. تا پیش از این که با طناز آشنا شوم با خودم عهد بسته بودم که تا مادرم زنده است با هیچ زنی ازدواج نکنم تا مادرم تنها نشود. مادرم برای من با ارزش ترین موجود روی زمین بود، اما وقتی طناز را دیدم تمام عهد و پیمانم را فراموش کردم و عاشق شدم. آنقدر که تصمیم به ازدواج با او گرفتم، اما درست بعد از آغاز زندگی مشترکمان بود که پی به اشتباهم بردم و از این ازدواج کمکم پشیمان شدم. طناز به مادرم احترام نمیگذاشت. انگار نه انگار که او مادرشوهرش بود. همیشه او را تحقیر و لهجهاش را مسخره میکرد. مادرم هر حرفی میزد با خندههای تمسخرآمیز طناز مواجه میشد. به نظرات و سلیقههای مادرم توجهی نمیکرد. هر بار مادرم به خانه ما میآمد طناز بیتوجه به او حتی یک مهمانداری ساده هم انجام نمیداد. برعکس، مادرم باید کار میکرد و از خود و ما پذیرایی میکرد. در این مدت خیلی سعی کردم طناز را متوجه رفتارهای زشتش با مادرم کنم، ولی او اهمیتی نداد. از این که مادرم فقط تحقیر میشد و حتی اعتراض هم نمیکرد خجالت میکشیدم. طناز حتی با مادرم یک کلمه هم حرف درست و حسابی نمیزد چرا که او را قبول نداشت. فقط مسخرهاش میکرد. دیگر تحمل ندارم مادرم تا این اندازه تحقیر شود و توهین بشنود. من با ازدواجم او را تنها گذاشتم و باعث شدم که غرورش هر روز بیشتر از قبل بشکند. برای همین دیگر تحمل طناز را ندارم.
در ادامه همسر این مرد نیز به قاضی گفت: آقای قاضی، همسرم موضوع را زیادی بزرگ کرده است. این من هستم که از ازدواج با او پشیمان شدهام. او فقط به مادرش اهمیت میدهد. از صبح تا شب مادرش را به خانهمان دعوت میکند و از من توقع دارد که از او پذیرایی کنم. در صورتی که به نظر من مادرشوهرم در خانه ما دیگر مهمان به حساب نمیآید و اشکالی ندارد اگر خودش برود و کار کند، اما شوهرم این موضوع را بیاحترامی به مادرش تلقی میکند و مرتب با من دعوا به راه میاندازد. من هیچ بیاحترامی به مادرشوهرم نکرده و او را مسخره نکردم. شوهرم از رفتارهایم چنین برداشت اشتباهی کرده چراکه مادرش خیلی بیشتر از من و زندگیمان برایش اهمیت دارد.
در پایان نیز قاضی رسیدگی به این پرونده را به جلسه آینده موکول کرد.
درخواست طلاق بعد از قهر با پدر
قهر زن جوان با پدرش آنقدر دردسر ساز شد که در نهایت پای او را به دادگاه خانواده باز کرد تا به زندگی مشترکش برای همیشه پایان دهد. شوهر این زن که از قهر با پدرزنش ناراضی بود آنقدر دعوا به راه انداخت که پایش به دادگاه خانواده کشیده شد. زن جوان در این باره به قاضی دادگاه خانواده گفت: من پدر ثروتمندی دارم و دو سال پیش بود که با مرتضی ازدواج کردم. در این مدت پدرم از ما حمایت میکرد و اجازه نمیداد مشکل مالی داشته باشیم. زندگی من و مرتضی هم خوب پیش میرفت تا این که چند وقت پیش سر موضوعی با پدرم درگیر شدم و با هم قهر کردیم تا جایی که دیگر حتی دلم نمیخواست پدرم را ببینم. حالا هم چند ماهی میشود که با پدرم قهر کردهام. ولی در این مدت مرتضی مرا بیچاره کرده است. او از این که من با پدرم قهر کردهام ناراحت است و از من میخواهد هرچه زودتر با او آشتی کنم. هرچه به او میگویم این مشکل شخصی و خانوادگیمان است و او نباید دخالت کند، فایدهای ندارد. مرتضی اصرار دارد از پدرم عذرخواهی کنم و هر روز سر این موضوع دعوا به راه میاندازد، در صورتی که من دوست ندارم این کار را انجام دهم. برای همین فکر میکنم مرتضی به خاطر اینکه ثروت پدرم را از دست داده، ناراحت است. من هیچ اهمیتی برای او ندارم. به همین دلیل تصمیم به جدایی گرفتم.
در ادامه، شوهر این زن نیز به قاضی گفت: آقای قاضی همسرم بیدلیل با پدرش قهر کرده است. من با پدرزنم رابطه خوبی داشتم و حالا به خاطر همسرم این رابطه خراب شده است. نمیتوانم بهخاطر بچهبازیهای او به پدرزنم بیاحترامی کنم و دیگر او را نبینم، ولی همسرم متوجه این موضوع نیست و نهتنها به پدرش بیاحترامی کرد، بلکه به من هم بیاحترامی میکند. برای همین من هم دیگر نمیخواهم در کنارش زندگی کنم. او یا باید با پدرش آشتی کند یا باید از من جدا شود.
در پایان این جلسه نیز قاضی دلیل این زوج را برای جدایی کافی ندانست و آنها را به مرکز مشاوره معرفی کرد.
با آمادگی کامل ازدواج کنید
سعید خراطها، روانشناس در این رابطه میگوید: به اعتقاد من خیلی از مشکلات زندگی زناشویی به پیش از ازدواج بر میگردد. به این معنی که زن و مرد باید پیش از ازدواج همه جوانب را بسنجند و ببینند آمادگی ازدواج را دارند یا نه. واقعیت این است که همه آدمها برای ازدواج و تشکیل زندگی زناشویی آمادگی لازم را ندارند و تنها به خاطر یک هیجان تن به این کار میدهند. آن زمان است که بعد از آغاز زندگی مشترک و از بین رفتن هیجان، تازه مشکلات و اختلافات شروع میشود و زن و مرد در نهایت به این نتیجه میرسند که از همان ابتدا هم نباید با هم ازدواج میکردند. گاهی اوقات هنوز زمان آن نرسیده که زن یا مرد وارد زندگی مشترک شود. خیلی وقتها هم طرف مقابل فرد مناسبی برای ازدواج نیست. اما درک این موضوع برای خیلیها سخت است. اگر زن و مرد واقعیت را نپذیرند و کورکورانه وارد زندگی زناشویی شوند، ممکن است با مشکلات زیادی در آینده مواجه شوند.
اگر در این میان فرزندی هم وجود داشته باشد، طلاق باعث شکست بچهها و در نهایت شکست جامعه میشود. برای همین خیلی مهم است که زنان و مردان پیش از ازدواج به جای تصمیمهای هیجانی و احساسی، بیشتر به خود فکر کنند و شرایط زندگی و روحی ـ روانی خود را بسنجند. اگر همه چیز برای تشکیل یک زندگی مشترک آماده بود آن وقت وارد عمل شوند.
سیما فراهانی
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس مسائل سیاسی در گفتگو با جام جم آنلاین:
علی برکه از رهبران حماس در گفتوگو با «جامجم»:
گفتوگوی «جامجم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر
یک کارشناس مسائل سیاسی در گفتگو با جام جم آنلاین:
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد