به مناسبت 13 اردیبهشت، روز جهانی آسم

ارزش یک نفس راحت

«حدود سال 45 یا 46 بود که تجربه تئاتری در پاریس برگزار می‌شد و ما هم شرکت کردیم. خانم بازیگری به اسم آینا مارین که ایتالیایی بود و ما هم فیلم‌هایی را که از او به ایران می‌آمد، دیده بودیم و به‌طورکلی خانم زیبایی نبود، آنجا بود. ما در حال تمرین روی صحنه بودیم که این خانم همراه جوانی بسیار زیبا به سالن آمد. ابتدا به نظرم آن خانم از نزدیک حتی از فیلم‌هایش هم زشت‌تر بود!
کد خبر: ۱۰۱۷۲۲۱
تئاتر، آوردگاه فوتبال و سینما

من به مرحوم جمشید لایق که همراهم بود گفتم ایتالیا این‌همه هنرمند زیبا دارد، چرا در نمایشی که قرار است دو نفر عاشق هم شوند، چنین بازیگری را برای بازی انتخاب کرده‌اند که زیبایی ندارد؟! کمی از بازی آینا مارین گذشت و من حرفم را پس گرفتم و به جمشید لایق گفتم فکر می‌کنم این خوشگل‌ترین زن دنیاست! دلیلش، هنر این زن بود. اجازه دهید با هنرمان زیبا شویم، نه این‌که یک فوتبالیست و بسکتبالیست را به خاطر پول روی صحنه تئاتر بیاوریم. این از نظر من خیانت به تئاتر است.»

این حرف‌های جمشید مشایخی است که جمعه‌شب در افتتاحیه نمایش «آدم، آدم است» به کارگردانی حبیب دانش در تالار مولوی مطرح شد. حرف‌هایی که ما را یاد ماجرای «تصویر دوریان گری»، یکی از شاهکارهای رمان‌نویسی دنیا هم می‌اندازد؛ سیبیل وین، بازیگر نوجوان زیباروی این رمان، در شبی که دوریان گری با غرور دوستانش را به اجرای نمایش هملت با بازی سیبیل آورده بود تا زیبایی، هوش و هنرمندی دختری را که دل از او برده بود، نشان‌شان دهد، آن‌قدر بد بازی کرد تا دوریان قید او را برای همیشه بزند. دختر پس از اجرا به او می‌گوید از وقتی عاشق شده است دیگر هنر برایش ارزشی ندارد و می‌خواهد فقط خودش را بازی کند. در ظاهر ربط چندانی بین دو روایت جمشید مشایخی و اسکار وایلد نیست، اما هر دو به نوعی به جوهره و ارزش یکتای هنر اشاره دارند که به دست عنصری از اغیار نابود می‌شود؛ اولی تئاتری که فوتبالیست‌ها نابودش می‌کنند و دومی نمایشی که بازیگر طراز اولش، عشق را به جوهره نمایش شکسپیر اولویت می‌دهد.

گذشته از اینها، مساله‌ای که مشایخی مطرح کرده، دوباره می‌تواند قصه پرآب چشم ورود اغیار به تئاتر را به صدر محافل تئاتری برساند. چند سال پیش بود که پروژه استفاده از سینماگران در تئاتر با ایده کشاندن مردم به سالن‌ها کلید خورد و پس از مدت‌ها اعتراض اهالی تئاتر که به نمایش محض باور داشتند و تئاتر را ساحتی مقدس می‌دانستند که ابتذال سینما را راهی بدان نبود، مدتی است این اعتراض‌ها فروکش کرده و حتی بسیاری از اهالی محض تئاتر، تلویحا پذیرفته‌اند نمایش‌ها یکی دو چهره سینمایی هم داشته باشند تا مردم به خاطر آنها هم که شده سالن‌ها را پر کنند. این باور به نوعی در تئاتر ما نهادینه شده است.

سال گذشته، نمایشی با عنوان «نامه‌های عاشقانه از خاورمیانه» داشتیم که هانیه توسلی و طناز طباطبایی از سینما و پانته‌آ پناهی‌ها از تئاتر، در آن بازی می‌کردند؛ حتی برای تماشاگر نه‌چندان‌حرفه‌ای هم واضح بود آن دو روی صحنه چه می‌کنند و پناهی‌ها چه غوغایی راه انداخته است، اما براساس همین باور، شاید استفاده از آن دو بازیگر سینما، به این‌که هر شب چندصدنفر به تماشای این نمایش می‌نشستند، بیارزد.

با این حال، جمشید مشایخی که چندسالی است حرف‌هایش بی‌پرده‌تر شده و به همین فراخور مورد توجه رسانه‌ها هم قرار می‌گیرد، می‌تواند دوباره این پرونده بسته‌شده را مفتوح کند، اما آیا این روزها که جز سینمایی‌ها، تئاتر، آوردگاه به قول استاد فوتبالیست‌ها هم شده است، این بحث به حرارت سابق دنبال خواهد شد؟

صابر محمدی

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها