گفت‌وگو با سیروس گرجستانی بازیگر

شوخ‌طبعی بهترین راه مقابله با مشکلات

گفت‌وگو با ابراهیم حسن‌بیگی، نویسنده

کوچ، تجربه‌های آدم را زیاد می‌کند

ابراهیم حسن‌بیگی، نویسنده رمان «محمدص» از آن دست افراد خوش‌مشربی است که یک‌جا بند نمی‌شود. یک روز در مالزی زندگی می‌کند، روز دیگر زندگی‌اش را جمع می‌کند به کیش می‌رود و یک روز هم در تهران سکونت می‌گزیند.
کد خبر: ۱۰۰۹۷۹۷
کوچ، تجربه‌های آدم را زیاد می‌کند

خودش می‌گوید یکجانشینی را نمی‌پسندد. با او درباره همین نگاهش به زندگی و سفر و کوچ و همراهی خانواده‌اش در این مسیر به گفت‌وگو نشستیم.

حسن‌بیگی در شرایطی که در جزیره کیش مهمان داشت، به صورت تلفنی دراین باره با ما حرف زد. مشروح این گفت‌وگو را در زیر بخوانید.

در اطرافتان صدای شلوغی می‌شنوم. مهمان دارید؟

بله. الان میزبان هستیم.

چقدر اهل دید و بازدید هستید؟

قدیم‌ها که فرصت بیشتری داشتیم و در تهران مستقر بودیم، مسافرت‌های تابستان و دید و بازدیدهای عید زیاد بود. عمده دیدارها و مسافرت‌ها با قوم و خویش بود. خودم به دلیل مشغله‌ام در حوزه هنری، بالطبع مسافرت‌های گروهی و دوستانه زیادی داشتم. به استان‌های مختلف کشور مسافرت می‌کردم که تقریبا شامل کل ایران می‌شد. در همان دوره تقریبا به کل کشور و حدود 28 کشور سفر کردم که این مسافرت‌ها خیلی در دیدگاه من نسبت به ادبیات داستانی و نوشتن، نقش داشته است.

این علاقه شما به سفر از کجا نشأت می‌گیرد؟

همان‌طور که گفتم به دلیل مشغله‌ام در حوزه هنری، مسافرت‌های اداری زیادی داشتم. درست در دوران ما بود که فعالیت‌های استانی حوزه هنری راه افتاد. یک قسمت از سفرها برای حضور در کارگاه‌ها، سمینارها، نشست‌ها و جلسات کل کشور بود. دیگری هم نمایشگاه‌ها و مراکز فرهنگی خارج از کشور بود که برای معرفی ادبیات معاصر می‌رفتیم، اما چیزی که باعث این همه مسافرت داخلی و خارجی می‌شد، صرفا وظایف اداری و کاری نبود، علاقه خودم هم بود. عموما ساکن شدن و یک‌جا نشستن را نمی‌پسندیدم و حتی فراتر از سفر، مهاجرت هم زیاد کردم.

دقیقا می‌خواستم همین را بپرسم که چرا شما یک‌جا بند نمی‌شوید و هربار که با شما صحبت می‌کنیم در یک گوشه کشور زندگی می‌کنید.

الان بیش از دو سال است در جزیره کیش هستم. من جز دوره‌ای که در تهران سکونت طولانی داشتم، متناسب با شرایط، کوچ می‌کردم. سال 61 تازه ازدواج کرده بودم که از بندر ترکمن رفتم گرگان. بعد خودم را به کردستان منتقل و در سنندج زندگی کردم. سپس ساکن تهران شدم. بعد به مالزی رفتم و مدتی آنجا زندگی کردم. سپس زندگی در استان البرز و حالا هم کیش. نمی‌دانم اسمش را چه بگذارم، این تنوع‌طلبی یا کنجکاوی یا گریز از یکجانشینی که گریبانگیر خیلی‌هاست. بعضی 40 سال در یک خانه زندگی می‌کنند. من علاوه بر جابه‌جایی شهری و کشوری، سال‌ها مستاجر بودم و براحتی از نقطه‌ای به نقطه دیگر تغییر مکان می‌دادم. بعد‌ها فهمیدم این کوچ‌ها برای کسب تجربه‌های زندگی و معاشرت‌ها با افراد مختلف با موقعیت‌های متفاوت به آدم کمک می‌کند، بخصوص به کسی که می‌خواهد نویسنده شود و بنویسد.

خانواده چقدر در این راه همپای شما بود؟

اگر خانواده همراه نباشد، یک مرد نمی‌تواند اینقدر تنوع ایجاد کند. خوشبختانه ما وابستگی تعصبی نداشتیم. همین جابه‌جایی‌ها باعث شده در عین حال که این طرف و آن طرف، زیاد می‌رفتیم میزبان اقوام هم باشیم؛ یعنی در این مهاجرت‌ها این اقوام بودند که از شهر خودشان می‌آمدند و ما باید از آنها میزبانی می‌کردیم. نمونه‌اش همین الان که شما تماس گرفتید، ما میزبان خاله و همسر ایشان در جزیره کیش هستیم. جای شما هم خالی.

سجاد روشنی - جام‌جم

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها