در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
آرمان فمنیست منزلت و برابری است، منزلت و برابری که باید مانع هر نوع ظلم ستیزی به جامعه زنان گردد. ولی آنچه که پس از سالها تلاش فمنیست ها به عرصه بروز و ظهور رسیده کاملا متفاوت است از آنچه که ادعای آن را داشتند. در ادعا و تلاش های ظاهری، فمنیست ها به دنبال مساله حقوق بشر و تامین آزادی های اساسی و ارتقاء زمینه های اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، اجتماعی، آموزشی، بهداشتی، ....و تحقق همه جانبه آزادی های مسلم برای زنان جهان بدون هیچ تبعیض و نابرابری بودند و هستند.
و اما هم اکنون پس از سالها تلاش فمنیست ها آنچه که به عرصه بروز و ظهور رسیده کاملا متفاوت است با آنچه که ادعای آن را داشتند.
زنان و کودکان فراوانی در در عراق، سوریه، .... می بینیم که نه تنها حقوق آنها احیاء نشده بلکه از تمامی مواهب خداوندی نیز محروم شده اند. حقوق زنان پیشکش گرسنگی، برهنگی، بی سر پناهگی و محروم شدن از حس مادری و هزاران محرویت دیگر، که ارمغان جنگ ها و تجاوزات بین المللی ست.
آنچه که دل انسان را به جوش و خروش وادار می کند این است که مدعیان حقوق بشری و حتی حقوق بشر دوستانه، خود آغاز کنندگان جنگ ها هستند، مانند فمنیستی فعال و پویا به نام سامانتا پاور.
این زن فمنیست با فعالیتهای فمنیستی پا به عرصه میدان گذاشت و تحصیلات دانشگاهی اش حقوق بشری است و در موسسات صلح بین المللی معاونت و مدیریت را تجربه کرده پس چگونه است که آن همه فعالیت، تحصیل، ادعای حقوق بشری یک فرد می تواند او را تبدیل به نماینده دائمی ایالات متحده در شورای امنیت سازمان ملل کند، که دستور و امضاء وی منجر به آغاز جنگ در سوریه شود.
فمنیست و آرمانهایش گفتاری زیبا برای ترمیم و تسلای دل فمنیست هاست زیرا اگر این آرمان ها و تلاش ها زمینه ای با ثبات در وجود این افراد بود منجر به این جنگ های دگرگون کننده نمی شد.
آرمان های فمنیست ابزاری است در دست حق شکنی ها تا هر وقت منافع و مصالح قدرت های بزرگ تامین باشد از شعار های فمنیست بهره برداری می کنند و آن وقت که منافع جامعه بین المللی به خطر افتد این شعار ها تبدیل به ابزاری بی کارکرد و بی کاربرد می شود.
زنان و به تبع آن کودکان در کشورهای جنگ زده از فمنیست و شعارهای حق طلبی و حقوق بشری هیچ بهره ای نبردند. این شعار ها ابزار و بازیچه ای بی کاربرد و بدون کارکرد منطقی است و فقط احساسات سردرگم این جریان را تامین می کند. ارمغان تناقضات و سردر گمی های احساسی فمنیست، سامانتا پاور هایی هستند که رشد خود را مدیون شعارهای پوچ فمنیستی هستند و هم اکنون از پشت خنجر بر این آرمان می زنند تا باز هم در جایگاه های بالاتر بین المللی عرض اندام کنند و به نحوی دیگر قدرت طلبی خود را محقق کنند.
توقع می رود زنان و طرفداران این مکتب با چشم باز حقایق موجود جامعه بین المللی را بنگرند و عوارض ناشی از این تفکرات موهوم و جنجالی را بسنجند، که اگر قرار بود پس از این سالهای دور این شعارها و تفکرات اثری در پیش برد اهداف فمنیست ها می داشت بار عظیمی از نسل کشی های زنان در جنگ ها، فروپاشی خانواده ها، رها شدگی از قیود اخلاقی که تبعات شومی از جمله هم جنس گرایی و افزایش طلاق و گسترش خانواده های تک والدی و سقط جنین و غیره ایجاد نمی شد.
مبنای احساسی و ستیزه جویانه مردانه، مذکر زدایی، برابری غیر علمی و غیر کارکردی، آزادی های بی حد و حصر، بی اعتقادی به حقیقت به ذات الهی(خداوند)، ارزان فروشی نیروی کار، تحلیل توان بازدهی زنانه و بی نقشی در خانواده و غیره... ثمرات کنونی این جنبش است که تمامی معایب خود را با شعارهای فریبنده و ابزاری به چالش کشیده و سر در لاک خود فرو برده است.
مریم نوری/جام جم آنلاین
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد